بانكداري ايراني - در هفته گذشته و پس از پیروزی بر داعش و بیرون راندن آنان از آخرین مناطق شهری تحت اشغالشان، نکتهای از سوی آقای رییسجمهور و در تماس با بشار اسد رییسجمهور مطرح شد که حایز اهمیت است.
روزنامه اعتماد در ستون نگاه روز به قلم الیاس حضرتی، آورده است: وی در این تماس تلفنی اعلام کرد که معارضین باید در آینده سوریه نقش داشته باشند. اهمیت این اظهارنظر در چند نکته کلیدی است. بیش از هر چیز مهم است که این دیدگاه بلافاصله پس از موفقیتهای نظامی در سوریه علیه داعش گفته شده است. بطور معمول بسیاری از سیاستمداران با یک پیروزی نظامی یا سیاسی که به دست میآورند خود را در موضع برتر احساس میکنند و درخواستها و مطالبات خود را بالا میبرند و فرآیند تفاهم را دچار دستانداز میکنند. سیاستمداران واقعی کسانی هستند که پس از پیروزی، دست تفاهم و سازش را نیز دراز میکنند، تا طرف مقابل حس نکند که این دست از موضع ضعف عرضه شده است.
نکته مهم دیگر این است که ایران تمایزی جدی میان تروریستهای داعشی و دستپروردگان وهابیت عربستان سعودی با سایر معارضان قایل است. قرار نیست هر کسی که علیه دولت سوریه است را در کنار داعش قرار دهیم. واقعیت این است که معارضان نیز دارای پایگاه و منزلت اجتماعی خاص خود هستند. هرچند به دلایلی در ابتدای کار دچار ارزیابی نادرست شدند و سپس به دلیل اشتباه محاسباتی اقدامات خشونتآمیز طرفین بحران را پیچیده کرد. در ابتدا معارضان با نزدیک شدن به عربستان درخواستهای غیرقابل دفاع خود در ساختار نظام سوریه را به منافع منطقهای عربستان و تا حدی ترکیه پیوند زدند و گمان کردند که از این طریق میتوانند به سرعت بر حکومت اسد پیروز شوند.
آنان گمان میکردند که حکومت سوریه نیز مثل بن علی در تونس و قذافی در لیبی و مبارک در مصر به سرعت با شکست مواجه میشود، لذا چشم و گوش بسته، سرنوشت خود را در رهن سیاستهای منطقهای عربستان قرار دادند. ولی هنگامی که معلوم شد، توان مقابله با دولت سوریه و حامیان آن را ندارند، باز هم از مواضع نادرست خود عقبنشینی نکردند زیرا وابستگی شدید آنان به سعودیها مانع از این تغییر رویه شد. هرچند بخشی از معارضان سوری از ابتدا راه خود را از عربستان جدا کردند. ولی اکنون که میان قطر و عربستان شکاف جدی رخ داده است، این امکان وجود دارد که همه معارضان با نزدیکی به قطر، از عربستان فاصله بگیرند و نقش موثرتری در فرآیند صلح احتمالی در سوریه ایفا کنند. ضمن آنکه ترکیه نیز مدتهاست راه خود را به نسبت از گذشته جدا کرده است.
ترکیه متوجه شد که حمایت از نیروهای تروریستی علیه سوریه، تیغ دودم خواهد بود که به سرعت لبه تیز آن متوجه ترکیه نیز میشود که تعداد زیاد اقدامات تروریستی در ترکیه از سوی این گروهها بخشی از آثار این لبه تیغ تروریستی علیه ترکیه است. همچنین ترکیه متوجه شد تقابل با روسیه و زدن هواپیمای نظامی آن هزینه سنگینی دارد و ناچار است که تغییر خط مشی دهد.
بنابراین موضع آقای روحانی بهترین پیام برای همه معارضان واقعی و دارای زمینه اجتماعی در سوریه است که فصل جدیدی را در گفتوگوهای صلح بگشایند. واقعیت این است همان قدر که مساله داعش راهحل سیاسی نداشت و تنها از طریق نظامی قابل حل بود، به همان میزان نیز حل مشکل سوریه راهحل نظامی ندارد و باید از طریق سیاسی و گفتوگو حل شود. ٧ سال جنگ داخلی و میلیونها نفر آواره و صدها هزار نفر کشته و صدها میلیارد دلار خسارت برای رسیدن به تجربهای است که از همان ابتدا باید مورد توجه قرار میگرفت.
باید از ابتدا فرآیند گفتوگو میان مخالفان و حکومت آغاز میشد. ولی ظاهرا اپیدمی بهار عربی چنان با سرعت گسترش یافت که مجال فکر کردن را از همه طرفهای درگیر گرفت. معارضان به پیروزی خود ایمان قطعی پیدا کردند و حکومت نیز براساس تجربه سه کشور لیبی، تونس و مصر، سیاست مواجهه را برگزید. و چنین شد که سنگینترین تجربه عبور از یک وضع سیاسی نامطلوب را سوریه میپردازد. هرچند اگر هم دولت سوریه دست به اقدام جدی نمیزد، به احتمال فراوان امروز شاهد یک لیبی دیگر در سوریه بودیم که از طریق اسراییل، اردن، عربستان، امارات، ترکیه و... بر آتش جنگ داخلی آن بنزین میریختند و با فاجعهای بزرگتر از آنچه که امروز هست مواجه میشدیم.
در هر حال درباره سوریه باید چند اصل را در نظر گرفت؛ اول اینکه راهحل مسائل سوریه مستقل از منافع داخلی سایر کشورها طراحی و اجرا شود. دوم اینکه حل مساله در درجه اول در دست مردم سوریه اعم از دولت و معارضان است، دولتهای دیگر فقط باید به این فرآیند کمک کنند. سوم اینکه جنگ نهتنها بس است، بلکه ٧ سال اضافی جنگ شده، باید مشکل را از طریق سیاسی حل کرد. هیچ گروه و قومی نیز نمیتواند دیگری را حذف کند.
*منبع:روزنامه اعتماد،1396،9،8