بانكداري ايراني - روزنامه آسمان آبی در گفت وگویی با علی تاجرنیا نماینده مجلس ششم، نوشت: احزاب وقتی میتوانند مدیرپرور و نخبهپرور باشند که حضور در آنها تسهیلکننده ورود به عرصه قدرت باشد.
در ادامه این گفت وگو آمده است: چندی پیش، محمدرضا عارف، رئیس فراکسیون امید، در توئیتر خود نوشت: «احزاب و نهادها باید مهمترین مسئله خود را کادرسازی بدانند؛ چراکه اگر به همین روال پیش برویم، قطعا در چندسال آینده با بحران روبهرو خواهیم شد.» اما خبر جدیدی که میتواند این نگرانی را دوچندان کند، قانون ممنوعیت بهکارگیری بازنشستگان در دستگاههای اداری و اجرایی است که اخیرا ازسوی رئیسجمهوری به سازمانهای اداری و استخدامی کشور ابلاغ شد. برای بررسی اینکه اصلاحطلبان چه تمهیداتی را برای کادرسازی و مواجهه با شرایط جدید اندیشیدهاند، با علی تاجرنیا، نماینده مجلس ششم گفتوگویی کردهایم که متن کامل آن را در ادامه میخوانید:
**آنچه در حال حاضر بیش از هر چیز به اختلافاتی در جبهه اصلاحات منجر شده بحران کادرسازی و جانشینی است که نگرانیهایی را درباره آینده اصلاحطلبی نیز بهوجود آورده. با توجه به اینکه قانون ممنوعیت بهکارگیری بازنشستگان در دستگاههای اداری و اجرایی نیز ابلاغ شده، این جبهه چه تدابیری را برای جبران این خلأ و جایگزینی نیروهای خود اندیشیده است؟
ما در مجموعه و بدنه اصلاحات به هیچ عنوان بحران مدیریت برای واگذاری مسئولیتها به جوانان نداریم. در واقع، مشکلی که ما تاکنون با آن مواجه بودهایم مشکل اعتمادی است که باید نسبت به بدنه جوانتر اصلاحطلبان میشد. به نظر میرسد قانون جدید، یک توفیق اجباری است برای اینکه بخشی از چهرههای باسابقه اصلاحطلب از بدنه اجرایی کشور بهصورت مستقیم کنار بروند و تجارب خود را در اختیار چهرههای جوانتری بگذارند که آنها نیز هرچند کمتر اما دارای سوابقی در حوزه مدیریتی هستند.
در واقع، برای همه جبهههای سیاسی کشور، این مسئله یک فرصت است که در شرایط جدید بتوانند گروه جدیدی از چهرههای جوانتر را وارد حلقه مدیریتی کنند. این راه گریزناپذیر ماست و خوشبختانه بهدلیل وجود احزاب و گروههای سیاسی قوی و همچنین با توجه به اینکه در شرایط مختلفی از جمله انتخاباتها توانستهایم کادرسازی مناسبی از بین نیروهای جوانتر انجام دهیم، جای هیچگونه نگرانی برای سپردن مسئولیتها به چهرههای جدیدتر وجود ندارد.
**گاه از سوی خود اصلاحطلبان مطرح میشود که مشکل اعتماد به نیروهای جوان اصلاحطلب ناشی از فقدان استراتژی و سلطه پدرخواندهها بر این جبهه است. شما این گفته را قبول دارید؟
اساسا من با اطلاق این عناوین و اسامی موافق نیستم. بههرحال، واقعیت این است که در بدنه اصلاحطلبی جز یک دوره در زمان رئیس دولت اصلاحات و تا حدی در دوره اول آقای روحانی، هیچوقت بهطور جدی امکان استفاده از ظرفیتهای جریان اصلاحطلبی وجود نداشته است؛ بنابراین، تا حدی اقتضای شرایط کشور و بیاعتمادی به جوانان، از گذشته تاکنون دلیل باقیماندن برخی از دوستان در مسئولیتها بوده است، اما به نظر میرسد شرایط جدید بستر مناسبی را ایجاد خواهد کرد که افراد جوانتر نیز به این گردونه وارد شوند؛ بنابراین، ما باید ضمن تکریم زحمات چهرهها و مدیران باسابقه اصلاحات، از ورود بخش جدیدی از نیروها به حلقه مدیریتی کشور استقبال کنیم.
**گذشته از مباحثی که در درون جبهه اصلاحات وجود دارد، آیا میتوان گفت ساختار سیاسی جامعه ما بهطور کلی، اجازه مشارکت و استمرار مدیریت سیاسی و استفاده از تجربههای متعدد را نمیدهد؟
آنچه مشخص است اینکه در ساختار قدرت در کشور ما تعداد نهادهایی که متاثر از انتخاب مردم نیستند متاسفانه زیاد است و عمدتا نیز نهادهای انتصابی محل اجتماع چهرههای سالخورده و بازنشسته است. همین روند در بدنه اجرایی کشور نیز به وجود آمده و با اینکه در قوانین، مانعی برای سپردن کار به دست جوانان نبوده، اما عملا این اتفاق رخ داده و این ساختارهای مدیریتی دائما در یک حلقه بسته چرخیدهاند.
احساس من این است که شرایط جدید تا اندازهای در این رویه تغییر ایجاد خواهد کرد. ضمن این ساخت قدرت در کشور باید به گونهای باشد که شرایط را برای حضور جوانترها فراهم کند و باید از گذاشتن شرایط دشوار و سخت که عمدتا قابل اندازهگیری و خطکشی نیستند پرهیز کنیم. درعینحال نیز بهجای بهادادن به اشخاص برای احزاب و تشکلها ارزش بیشتری قائل شویم؛ زیرا در این ساختارها، گردش نخبگان بسیار سادهتر انجام میشود و بهتبع، آنها میتوانند در سیستم مدیریت کشور حضوری موثر پیدا کنند.
**بهطور مداوم سیاسیون بحث میکنند که احزاب در کشورهای پیشرفته کادرسازی میکنند. همانطور که میدانید در حال حاضر احزاب کارآمد نیز یکی از ضرورتهای عرصه سیاست جامعه ایرانی هستند. درواقع، در ایران این کارآمدی را شاهد نیستیم و وقتی احزاب به قدرت میرسند نهتنها اقدامی نمیکنند، با کمبود نیرو مواجه میشوند. در بین جریانهای سیاسی ما تا چه حد به تربیت حزبی اعضا توجه میشود و آیا برای این مهم، در جبهه اصلاحات برنامهریزی شده است؟
آنچه در کشور بهنوعی کادرسازی را در پی دارد، احساس نیاز است که با ظرفیتسازی با هم هستند و رابطه متناسبی هم دارند. متاسفانه فقدان ساختار حزبمحور و نگاه شایستهسالارانهای که در حوزه سیاستورزی و مدیریتهای اجرایی در کشور ما وجود داشته است، در حال حاضر، ما را با این تهدید مواجه کرده که بین نسلی که از اول انقلاب دائما در مسئولیتها بودهاند و نسلی که امروز به بیش از 40 سال رسیدهاند و هیچگونه تجربه مدیریتی ندارند، یک شکاف جدی را مشاهده میکنیم؛ بنابراین، برای اصلاح این روشها باید ساخت قدرت در کشور اصلاح شود.
احزاب وقتی میتوانند مدیرپرور و نخبهپرور باشند که حضور در آنها تسهیلکننده ورود به عرصه قدرت باشد. وقتی که ما شاهد هستیم نقش افراد و اشخاص بیشتر از نهادهای حزبی و تشکلهاست و مشاهده میکنیم قدرت نهادهای انتصابی و غیرانتخابی بیشتر از نهادهای انتخابی است، مجموع این شرایط طبیعتا نوعی بیتحرکی را در احزاب ایجاد خواهد کرد و در این میان، اتفاق بدی که میافتد این است که افراد بهجای اینکه تلاش کنند در تشکلها و احزاب، پلهبهپله مسیر ترقی را بپیمایند، میکوشند از طریق متصلشدن به چهرهها و اشخاص از رانت آنها استفاده کنند تا به تعبیری، بتوانند با یک دوپینگ در عرصه مدیریتی یا سیاسی کشور حاضر شوند.
قوانینی از این دست ممنوعیت بهکارگیری بازنشستگان- گرچه نمیتواند بهطور کامل به تغییر این فضا کمک کند، شروعی است برای اینکه کمکم به این سمتوسو حرکت کنیم.
**آیا تاسیس مدارس کادرسازی ازسوی جریانهای مختلف سیاسی، میتوانند برای تربیت تدریجی حزبی افراد که خود شما هم بر آن تاکید کردید، موثر باشد؟
بله، قطعا مفید خواهند بود، برای اینکه بتوانیم شرایطی را فراهم کنیم که تربیت حزبی و کادرسازی تدریجی شکل بگیرد. بحث حوزه سیاستورزی و مدیریت در کشور مثل بسیاری از عرصههای دیگر است. شما در عرصه ورزش نیز میبینید وجود مدارس فوتبال و توجهکردن به مسائل پایهای، چقدر میتواند کمک کند به اینکه بتوانیم در ساختارهای حرفهای موفق باشیم. عرصه سیاست نیز مثل عرصه ورزش میتواند متاثر از همین فضا باشد و قطعا حضور مدارسی که نقش آموزشی داشته باشند، در اصلاح ساختار سیاسی کشور موثر خواهد بود.
**با این تفاسیر، آیا اصلاحطلبان برای پیروزی در انتخابات مجلس 98 و ریاستجمهوری 1400 و برای اینکه دوباره جامعه را با خود همراه کنند، به فکر تغییر رویه موجود و استفاده از چهرههای جدید و جوان هستند؟
فکر میکنم ما ناگزیر از این مسئله هستیم. بههرحال، مردم تا حدی اعتماد خود را نسبتبه مدیران باسابقه از دست دادهاند. در حال حاضر، بزرگترین مسئله و بحرانی که برای ما وجود دارد این است که مردم به کارآمدی چهرههایی که چند دهه در عرصه اجرایی کشور بودهاند، اعتماد ندارند. باید فضا را فراهم کنیم برای اینکه شایستگان در عرصه قدرت حضور پیدا کنند، وگرنه با چهرههای تکراری، بهطور قطع، اعتماد مردم نیز از ما سلب خواهد شد.
*منبع: روزنامه آسمان آبی؛ 1396،8،23