بانكداري ايراني - روزنامه شرق در گزارشی، نوشت: موج جدیدی از اقدامات سعودیها برای ایجاد اجماع جهانی علیه موقعیت منطقهای کشورمان در جریان است.اتهام دستداشتن ایران در حمله موشکی یمنیها به ریاض، گفتوگو و پیشنهاد کمکهای مالی به دولت حیدر العبادی برای مهار قدرت حشد الشعبی در عراق و بهتازگی طرح استعفای سعد حریری در لبنان برای تشدید فشار بر حزبالله در لبنان ازجمله این اقدامات هستند.
در ادامه این گزارش آمده است: بسیاری از تحلیلگران این اقدامات سعودیها را مقدمهای برای ورود به جنگ با ایران با کمک دولت ترامپ در آمریکا و البته خواست رژیم اسرائیل ارزیابی میکنند. بحث اصلی آنها هم این است که موقعیت منطقهای ایران فضا را برای تنفس سعودیها تنگ کرده و آنها در پی راهی برای خروج از این بنبست استراتژیک هستند. تحولات در عراق و سوریه ازجمله شکست قریبالوقوع داعش در این دو کشور، بهجریانافتادن معنیدار مذاکرات صلح در سوریه با مشارکت ایران، روسیه و ترکیه و بهتازگی شکست طرح رفراندوم استقلال کردستان عراق همگی خلاف جریانهای مورد انتظار سعودیها بودهاند.
موضوع وقتی پیچیدهتر میشود که افتضاح حمله و بمباران طولانی یمن به نتایج مطلوب مدنظر سعودیها یعنی کسب یک موقعیت قدرتمند منطقهای نرسیده است؛ اما با وجود همه این تحولات هدف واقعی سعودیها آغاز یک جنگ در منطقه نیست؛ چون آنها ظرفیت ملی لازم را برای ورود به یک جنگ جدید بهویژه در شرایط جاری انتقال ساختار قدرت در این پادشاهی ندارند. ضمن اینکه یک جنگ جدید در منطقه با مخالفت جدی سایر کشورها در منطقه و جهان به دلیل تأثیرات زیانبار آن بر حوزه مبارزه با تروریسم، افزایش قیمت نفت، تشدید شکافهای قومی- مذهبی و سیل پناهندگان به غرب و حل سیاسی بحرانهای موجود در منطقه همراه است.
هدف واقعی سعودیها ایجاد یک اجماع جهانی و منطقهای برای تضعیف قدرت ملی ایران در یک روند بلندمدت است تا از درون به اصطلاح دچار اصلاح یا حتی فروپاشی شود. الگوی مد نظر سعودیها هم مدل فروپاشی شوروی است که در نتیجه تقابل با غرب در یک روند چندینساله بهتدریج بهویژه از لحاظ اقتصادی تضعیف و مجبور به سازگاری خود با جریانهای رقیب شد. در تفکر فعلی حاکمان سعودی، ایران بازوهای نقش و نفوذ گسترده سیاسی- اجتماعی در منطقه دارد که در هر شرایطی فضا را به ضرر جایگاه منطقهای عربستان محدود خواهد کرد.
بر این مبنا، آنها خواهان برعکسکردن روند اجرای برجام، بهویژه گشایشهای اقتصادی؛ و از این طریق تضعیف موقعیت منطقهای ایران برای دسترسی به هدف گستردهتر تضعیف و مهار قدرت ایران هستند. آمریکاییها هم به طور سنتی بهترین سیاست برای تأمین منافع خود را مهار قدرت ایران در منطقه میدانند. تمرکز اصلی سیاست سعودیها بر استفاده از «فرصت ترامپ» در آمریکاست.
اکنون آمریکا در یک سردرگمی استراتژیک در فهم ضرورت همکاری یا تشدید تضاد با ایران است. دولت اوباما با توافق هستهای (برجام) با ایران بر منفعتهای کاربرد دیپلماسی و همکاری منطقهای با ایران برای منافع ملی آمریکا تأکید کرده بود؛ اما روند تحولات منطقهای و پایبندنبودن ترامپ به اجرای اصول توافق هستهای منجر به تشدید تضادهای موجود میان ایران و آمریکا شد. بهویژه آنکه سعودیها تصور میکنند صداهای متفاوت در ایران نسبت به سیاست منطقهای آن، روابط با آمریکا و موضوع برجام وجود دارد و اینکه میتوانند از این فرصت هم استفاده کنند.
سعودیها که از سیاستهای اوباما بسیار عصبانی بودند، اکنون زمان را برای خنثیکردن نتایج مثبت توافق هستهای بر موقعیت منطقهای ایران مناسب دیدهاند. اجرای کامل این توافق میتوانست منجر به گشایش روابط اقتصادی و جذب سرمایهگذاریها به ایران و همچنین رفع حس تهدید متقابل استراتژیک در روابط ایران و غرب شود. بر این مبنا، آنها متوسل به ابزار سنتی خود یعنی پول و اعتبارات مالی برای تطمیع رئیسجمهور معاملهمسلک آمریکا شدند و با اعطای ١١٠ میلیارد دلار نقد و چند میلیارد اعتبار مالی دیگر روند تحول در سیاست خارجی آمریکا در منطقه به سوی یک دیپلماسی چندجانبهگرا و با مشارکت ایران در زمان اوباما را متوقف کردند.
در این راستا، بوروکراسی و ساختار سنتی قدرت در آمریکا هم که همچنان قائل به ضدیت با ایران به نفع متحدین سنتی منطقهای خود بود، به کمک سعودیها آمد. درواقع، بوروکراسی آمریکایی که سابقه و تجربه طولانی در قراردادن یک موضوع در روند مذاکرات طولانی و مهار قدرت رقیب، همانند دوران جنگ سرد با شوروی دارد، با این هدف سعودیها هماهنگ شد تا قدرت رقیب (ایران) را در یک روند طولانی تضعیف کند و در نهایت معادله قدرت را به سمت خود برگرداند.
اکنون سیاست «فشار از طریق ترامپ» سعودیها با ابزار سنتی مالی دو هدف عمده برای مهار قدرت ایران دارد. نخست شکاف در موقعیت بینالمللی ایران در شرایط بعد از برجام و قراردادن کشورهای اروپایی، چین و حتی روسیه در موقعیت انتخاب بین آمریکا و ایران با درنظرگرفتن هزینه فایده گسترش تبادلات اقتصادی و سیاسی با ایران در شرایط گسترش تحریمهای جدید آمریکا و فشارهای سیاسی بر این کشور.
دوم گفتوگو برای ارائه کمکها و مشوقهای مالی به دولتهای عراق و لبنان برای تحت فشار قراردادن و تضعیف بازوهای نقش و ائتلافسازی ایران در منطقه همانند حزبالله و حشد الشعبی. هدف اصلی این سیاست سعودیها ایجاد اجماع جهانی و منطقهای از طریق بزرگ جلوهدادن خطرات افزایش قدرت ایران برای ثبات منطقهای است. این تلاش سعودیها با اتصال به سیاست هدفمندتر آمریکا و اسرائیل در اتصال فعالیتهای موشکی ایران به بیثباتی منطقهای، بهنوعی توجه کشورهایی مثل فرانسه و رئیسجمهور آن امانوئل مکرون را هم جلب کرده است.
فرانسه همزمان منافع اقتصادی و فروش تسلیحاتی سنتی گسترده با سعودیها و اماراتیها و عرض اندام سیاسی در مسائل منطقهای، اروپایی و جهانی دارد که البته تجربه نشان داده این آخری در شرایط بهراحتی تغییر مییابد. در این شرایط، استراتژی مهار ایران از طرف سعودیها نیاز به یک استراتژی مهار پیشرفته از سوی ایران با تمرکز بر دیپلماسی چندجانبهگرا و فعال در منطقه دارد. از یک سو ایران باید حضور مؤثر و نقش ائتلافساز خود در مبارزه با تروریسم و کمک به دولتهای ملی در شرایط پس از منازعه در عراق، سوریه و افغانستان را تقویت کرده و از این طریق بر سیاستهای «ثباتخواهانه» و میانهرو خود در هر شرایطی تأکید کند.
از سوی دیگر، تقویت روابط با کشورهای اروپایی مثل انگلیس و آلمان و حتی فرانسه باید ادامه یابد. کشورهای اروپایی به دلیل نگرانی از گسترش سیل پناهندگان و سرایت بیثباتی بههرحال خواهان همکاری استراتژیک با ایران هستند. مهمتر همکاری نزدیک با روسیه و ترکیه است که برداشت و فهم متفاوتی نسبت به ائتلاف جدید سعودیها و ترامپ از ثبات منطقهای و روابط با ایران دارند. این همکاری میتواند در تقویت چندجانبهگرایی و تأثیر مثبت بر کشورهای اروپایی و تعدیل سیاستهای ترامپ مؤثر باشد.
*منبع: روزنامه شرق؛ 1396،8،23