روزنامه ستاره صبح در گفت وگویی با مهدی مطهرنیا، تحلیلگر روابط بینالملل، نوشت: موضع چین اگر در این تنشها جدی شود زمینههایی را فراهم خواهد کرد که این التهاب از بُعد میان لایه ای بین کره جنوبی و کره شمالی به سطحی بالاتر و درونی تر میان آمریکا و چین منتقل شود.
در این گفتوگو می خوانیم: با افزایش تنشها در شبهجزیره کره، نگرانیها نسبت به اینکه در آیندهای نزدیک در اثر یک اشتباه استراتژیک نبردی جهانی آغاز شود اوج گرفته است. این در حالی است که دیگر قدرتهای جهانی به ویژه چین، در تلاشند تا با ایجاد سازش و مدارا آنچه در پس یک نبرد جهانی بالقوه وجود دارد از هم اکنون ناممکن شود و فرصتی به دست نیاید تا خیل عظیمی از انسانهای بیگناه کشته شوند. در همین راستا گفتوگویی با دکتر مهدی مطهرنیا تحلیلگر روابط بینالملل و آیندهپژوه انجام دادهایم که نقطه نظرات وی را در پی میخوانید:
**ارزیابی شما از اوج گرفتن تنشها در شبهجزیره کره چیست؟
در اتمسفر حرکت استراتژیک ایالات متحده آمریکا در قرن 21 میلادی و آیندهاندیشی در ارتباط با استمرار قدرت برتر آمریکا از قرن 20 به قرن 21 میلادی در سند امنیت ملی این کشور در قرن 21 آسیای خاوری جایگاه ویژه ای دارد. اساسا گسیل داشتن این اراده به سوی آسیای خاوری در سال 2003 و با حمله آمریکا به افغانستان کلید خورد. این حمله به واقع نخستین گام از سلسله گامهای معنی دار در قرن بیستم میلادی و به جهت تضمین استمرار قدرت برتر ایالات متحده آمریکا از قرن 20 به قرن 21 تلقی میشود.
بر اساس سناریوهای نگاشته شده در سال 1995 توسط اندیشکده «گرند»، یکی از سناریوها تحت عنوان پادشاه چین، این نکته را یادآور میشود که اگر ایالات متحده نتواند در مهار قدرت چین موفق باشد، صده آمریکایی به هزاره آسیایی پیوند خواهد خورد و لذا قدرت ایالات متحده آمریکا محدود شده و افول خواهد کرد. بنابر این برای اینکه این سناریو پدید نیاید ایالات متحده باید در خاورمیانه و سپس در خاور دور وارد عمل جدی و اقدام قاطعانه شود. اولین گام از منظر اولیّت استراتژیک، آمدن به خاورمیانه عربی و دومین گام تثبیت قدرت ایالات متحده در خاورمیانه نو، یعنی خلیج فارس و فلات ایران و سومین گام تسلط بر تبت است.
اگر از این منظر به موضوع نگاه کنیم، آمریکا امروز به دنبال ایجاد فضایی است که با بهانه تحرکات غیر مدبرانه و تحریک آفرین رهبر کره شمالی زمینههایی را فراهم کند که نیروهای مسلح ایالات متحده و کشورهای همسو با این دولت در آسیای خاوری مستقر شده و بر ناحیه تبت مسلط شوند. رهبر کره همین اقدام و عدم تدبیر را در سالهای گذشته و در اوایل به قدرت رسیدن خود انجام داد و آن زمانی بود که وی ایالات متحده آمریکا را تهدید به استفاده از بمب اتمی کرد و بیان داشت که جزیره «گوام» را مورد حمله قرار خواهد داد. این جزیره کوچک مورد حمایت دولت آمریکاست.
اکنون نیز بار دیگر این رهبر کره است که با تحرکات خود زمینه تحریک افکار عمومی در سطح داخلی و بینالمللی را برای آمریکا فراهم کرده تا آمریکا بتواند حجم بیشتری از نیروهای نظامی خود را در این شبهجزیره مستقر کند و در آینده در صورت بروز یک تنش محدود زمینههای محاصره منطقه ای چین را فراهم آورد. نباید فراموش کنیم که اکنون بسیاری از فشارهای موجود بر گروههای تروریستی در خاورمیانه به گونه ای انجام میگیرد تا راه انتقال آنها به آسیای شرقی و جنوب شرقی باز باشد و به نظر میرسد که در آینده میانی با حضور آمریکا در آسیای خاوری جهت گیریهای به ظاهر مقاومتبرانگیز تروریستی هم در آن منطقه در برابر ایالات متحده آمریکا از یک سو و استفاده ابزاری از این منطقه مانند خاورمیانه به وجود آید و بدین ترتیب افکار عمومی در حوزهها و لایههای مختلف پذیرای لشگر کشی ایالات متحده آمریکا به این منطقه باشند. این در حالی است که از سال 2003 به این سو آمریکا مثلث بندی خود را برای تسلط بر «هارت لند علیا» یا با تبت آماده کرده است.
یک ضلع این مثلث در افغانستان مستقر است و ضلع دیگر آن از خیج فارس تا خلیج عدن را در بر میگیرد و طرف دیگر شبهجزیره کره است که مملوء از نیروهای ایالات متحده آمریکا خواهد بود. در این جا باید توجه کنیم که تنش میان کره شمالی و آمریکا اگر چه به ظاهر چنگ و دندان نشان دادن قدرتمندانه رهبر کره شمالی است، اما در نهایت به نفع ایالات متحده و لشگرکشی این کشور خواهد بود.
**به نظر شما با جدیتر شدن تنشها در آینده، موضع چین در قبال این وضعیت چه خواهد بود؟
موضع چین اگر در این تنشها جدی شود زمینههایی را فراهم خواهد کرد که این التهاب از بُعد میان لایه ای بین کره جنوبی و کره شمالی به سطحی بالاتر و درونی تر میان آمریکا و چین منتقل شود و این تا حدود زیادی زمینه ضربههای اقتصادی بیشتر به چین را فراهم خواهد آورد. هم اکنون ناظر بر این هستیم که چین تلاش میکند تا کره شمالی را تا حدود زیادی کنترل کند زیرا چین به خوبی میداند که درگیری با ایالات متحده آمریکا اگر چه ضرباتی به این کشور وارد میکند، اما ضربه به کشوری که چین در درون آن سرمایهگذاریهای زیادی را انجام داده است، در نهایت به ضرر خود چین تمام میشود.
**وقوع درگیری از منظر اقتصادی چه تبعاتی خواهد داشت؟
در سال 1995 میلادی به بعد با توجه به سناریویی به نام «زای باتسو» ایالات متحده آمریکا به هوش بود که چینیها و سایر رقبا در تلاشند تا با سرمایه گذاری در این کشور اقتصاد آمریکا را از درون در اختیار خود داشته باشند. آمریکا از این جهتگیری استفاده کرد و با مهندسی معکوس به نوعی عمل کرد که اقتصاد امروز دولت آمریکا اقتصادی بینالمللی و معطوف به جهانی شدن باشد که توانسته با باز کردن درهای اقتصاد ایالات متحده به سرمایهگذاری کشورهای بزرگی همچون چین، اقتصاد آنها را در درون خود مستحیل نماید. از این روست که در سال 2008 بحران معروف اقتصاد آمریکا به نام بحران مسکن ایجاد میشود و چین و دیگر قدرتهای اقتصادی جهان هستند که برای رهایی اقتصاد آمریکا از چنگال این بحران وارد عمل میشوند.
*منبع: روزنامه ستاره صبح، 1396.5.28