دنیای سیاست ورزان، دنیای عجیب و شگفتآوری است. اعتبار امور در سپهر سیاست رنگوبوی دیگری دارد و واقعیتها شکل تازهای به خود میگیرند. از جمله این امور اعتباری میتوان به هدف، وسیله و ابزار اشاره کرد.
علیرضا صدقی در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت: نهایت این مفاهیم بازتابی تازه از اخلاق را به دست میدهد که برساخته ذهنهای سیاسی است. از همین روست که شاید برخی رفتارها و کنشهای سیاسیون را اصحاب رسانه و دیگر فعالان اجتماعی فهم نمیکنند. حال اینکه این عدم ادراک دوسویه نتیجه بازنمایی مفاهیم در دو حوزه با تنافر موضوعی است یا سازمانیافته نفع سیاسی، موضوعی است که باید مورد واکاوی جدی قرار گیرد.
چندی است که برخی چهرههای اصلاحطلبِ پیروز در صحنه انتخاباتهای اخیر، ساز ناکوکی مینوازند و به تخطئه سازوکارهای منتج به پیروزی این جریان نشستهاند. از قضا صدای اولیه این ساز بر گامی به ظاهر صحیح استوار شده، مسئله اصلی اینجاست که این گام صحیح بر کلیدی خطا سازمان یافته و در نتیجه بنایی ناراست را به مخاطبان و گیرندگان پیام تحویل میدهد.
این چهرهها و شخصیتها در اظهارنظرهای مختلف به سازوکار تایید لیستهای انتخاباتی توسط رئیس دولت اصلاحات اعتراض کرده و اعلام کردهاند که در برابر فردگرایی باید به سمت حزبگرایی حرکت کرد. گرچه این گزاره در ساختاری دموکراتیک، گزارهای قابل دفاع بوده و یکی از اصول اساسی جوامعی با حزبهای کارآمد محسوب میشود، اما به نظر میرسد در سپهر سیاست ایران ـ دست کم در شرایط فعلی ـ از دو منظر امر سیاسی و امر اخلاقی نمیتوان از آن دفاع کرد و طرح چنین مسئلهای را تابع چارچوبهای استوار منطقی و سیاسی دانست.
از منظر کنش سیاسی باید توجه داشت که هیچ جریان تاثیرگذار اجتماعی، بعد از پیروزیهای پیاپی و اثبات کارآمدی شیوه و روش حصول نتیجه، دست به تغییر یا نقد اساس آن نمیزند؛ مگر آنکه راهبردی تازه، بدیع و جایگزین را ارائه کند. مخالفان تایید لیستها توسط رئیس دولت اصلاحات باید ساختاری روشن و قابل دفاع که توانایی جایگزینی سازوکار فعلی را داشته باشد، فراروی جامعه سیاسی ایران قرار دهند. اگر بپذیریم حزبگرایی هدف غایی و نهایی مردمسالاری است، باید به توان احزاب فعال در کشور و میزان اثر آنها در بدنه جامعه به دقت نظر افکند. منابع درآمدی، نحوه هزینهکرد، مرامنامه حزبی، نحوه عضویت، ساختار حزب و... باید به شکل تبیینشده در اختیار عموم جامعه قرار گرفته و اطلاعرسانی شود. افزون بر آن، توانایی احزاب فعال در کشور هم مسئلهای جدی است که باید به دقت مورد توجه قرار گیرد. این احزاب در طول فعالیت حزبی خود باید کارنامهای روشن داشته باشند و میزان اثر خود را در کنشهای سیاسی جامعه تعریف کرده باشند.
فارغ از تمام این انگارهها، عدم ارائه یک سازوکار پیشنهادی مشخص، بنیادیترین اشکالی است که بر منتقدان وضعیت موجود وارد است. به دور از کلیگوییهای مرسوم سیاسی و «باید»های متدوال اصحاب سیاست، هیچ راهکار و راهبرد مشخص جایگزینی ارائه نشده و هیچ برنامه مدونی وجود ندارد. با این وصف، مایه تعجب و صد البته تاسف است که برخی کنشگران عرصه سیاست، چنین شتابزده به نقد یکی از اصلیترین عوامل پیروزی انتخاباتهای اخیر مینشینند. اگر به همین موضوع از منظر امر اخلاقی و اخلاق سیاسی هم نگریسته شود، باز هم طرح چنین مسئلهای قابل دفاع نیست. هنوز زمان زیادی از پیروزی برخی چهرههای سیاسی اصلاحطلب با توصیه و تایید و تَکرار رئیس دولت اصلاحات نگذشته است. هنوز مردم و ارباب سیاست فراموش نکردهاند که بسیاری از راهیافتگان به مجلس دهم، شورای اسلامی شهر و روستای پنجم و... وامدار همین تاییدها و تَکرارها هستند. حال باید از این چهرهها پرسیده شود که آیا پیش از برگزاری انتخابات هم این نقد را به شیوه انتخاب و معرفی لیستها داشتند یا پس از پیروزی در انتخابات به این نتیجه رسیدهاند؟ اگر باورمندی به خطا بودن این سازوکار پیش از انتخابات هم وجود داشته است، آیا طرح چنین مسئلهای، خروج از چارچوبهای اخلاق سیاسی محسوب نمیشود؟ و پرسشهای اخلاقی فراوان دیگری که طرحکنندگان این مسئله باید پاسخ مقتضی را داشته باشند.
حداقل پیامد بسط چنین گفتمانی در ساختار اصلاحطلبی، فرصتسوزی و جفا به سرمایههای اجتماعی این جریان ریشهدار سیاسی است. عنوانداران جریان اصلاحطلبی نباید فراموش کنند که رئیس دولت اصلاحات، اصلیترین رکن تولد مفهوم اصلاحطلبی در گفتمان سیاسی ایران است. گفتمانی که توانسته بعد از دوم خرداد 1376 سهمی قابل ملاحظه در گفتوگوها و نهاد قدرت در ایران داشته باشد. به نظر میرسد جفا به «والد» اصلاحطلبی و هجومِ رقیبشادکن به آن نه امر صحیح سیاسی است و نه در ساحت اخلاق امکان دفاع از آن وجود دارد.
*منبع: روزنامه ابتکار؛ 1396،4،13