هر چیزی قیمتی دارد و هرچه باارزشتر و مهمتر باشد، گرانبهاتر است. این قاعده فقط درباره کالاها و اشیای منقول و غیر منقول صادق نیست، بلکه درباره انسانها و نظام و جوامع و روشهای زیست انسانی هم صدق میکند.
روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم سید مسعود رضوی، نوشته است: هرچه نظم و انتظام یک جامعه بیشتر و قانون و فرهنگ در آن مشهودتر، ارزش و اعتبار آن جامعه و ملّت افزونتر. درواقع ثروت یک جامعه بیشتر در همین جا قابل محاسبه است و قدرت و عظمت یک ملّت نیز با این معیارها سنجیده میشود. وگرنه جوامعی هستند که ثروتهای سرشار از نفت و منابع دیگر دارند اما از حیث منزلت انسانی و مرتبه تمدنی، در زمره فقرا و عقب ماندگان شناخته میشوند.
امروزه مردمسالاری و قدرتِ قانون و فرهنگ و اخلاق و عقلانیت، بزرگترین سرمایه کشورهاست و کیست که در این امر تردید کند؟ خوشبختانه کشور ما در این مسیر گام نهاده و هر روز منزلت سیاسی جمهوری اسلامی ایران، بر اساس قدرتِ لایزال مردم و کیمیای فرهنگ و ایمان و عقلانیت افزونتر میشود. تأکید مداوم رهبری بر حضور حداکثری و مشارکت همه مردم در هر انتخابات، و واقعی و جدّی بودن رقابتها، اینک به مزیّتِ نظام سیاسی و محور اصلی قدرت و مشروعیتِ آن بدل شده و راه تجربه دموکراتیک و مشارکت ملّی را به روی ملت ایران باز کرده است.
واقعه اندوهبار حمله به حرم امام خمینی و مجلس شورای اسلامی از طرف گروهک تکفیری داعش که منجر به کشته و مجروح شدن جمعی از هممیهنان شد، تیری بود که به سوی این عزّت و عظمت ملّی شلیک شد. آن چند جوانِ جنایتپیشه و مفلوک که این خونهای پاک را بر خاک ریختند و خود را در راه دوزخ تباه کردند، محصول مستقیم یا غیرمستقیم کارخانههای تعصب و نفرت پراکنی در مکاتب تکفیری هستند. ویژگی اینها ایمان کورکورانه و ظاهرگرایانه به عقاید سطحی، و ناآشنایی با هر اندیشه و منطقی است.
تکفیری، فقط صدای خود را میشنود. از خواندن و اندیشیدن بینیاز است. هیچ دین و مذهب و فرهنگ و باور دیگری را به رسمیت نمیشناسد و فکر میکند رسالتی بزرگ بر دوش حقیرش نهاده شده است. در واقع انسانهای بیماری که هیچگاه طعم آزادی و تفکر و پژوهش و گفت و شنود میان انسانها و فرهنگها و نظامهای معنوی را نچشیده اند، و با عطوفت و بخشش و صلح و مدارا و اخلاق بیگانهاند. اینچنین موجودات واپسمانده و درماندهای، یکباره احساس پیامبری و رسالت میکنند و به اِنذار و بیم دادن مردمان و جهاد برای ایجاد رُعب و برپایی حکومتی خونین میپردازند.
اما حقیقت آن است که کلاه گشادی بر سرشان نهاده میشود، این بیماران روانی و مفلوکان و منعزلان اجتماعاتِ گونهگون، تنها مشتی عمله و فعله برای پروژههای مافیایی برخی نظامهای استبدادی و استعماری و سرویسهای جاسوسی آنان هستند. خودشان فکر میکنند دولت و خلافتِ اسلامی تشکیل داده اند، اما تنها نامی که برازنده این دولت جعلی و مضحک است؛ اتحاد حماقت و تعصب است!
راه دور نرویم، ما هم نمونههایی از همین موجودات را در جامعهمان داریم. لزومی هم ندارد مثل این چند جوان فریب خورده در موصل و رقّه تعلیم دیده یا با بغدادی و ابوعایشه بیعت کرده باشند، این که برخی با هرگونه مدارا، مسالمت و تنش زدایی مخالفاند و بی هیچ منطق و احتجاجی دائماً مخالف میجویند (و بیشتر میتراشند). این که هیچ فرصتی را برای بیان کلمات فرقهای و خلاف افکن از دست نمیدهند و هر خرافه بی سندی را تقدیس میکنند و به عواقب دهشتناکش توجه نمیکنند، دیباچه و مینیاتوری از همان گونه عصبیتهاست.
سخنِ مورخ و دبیر خردمندمان، ابوالفضل بیهقی برخاطر گذشت که این گفته سلطان متعصبِ غزنوی محمود را نوشت: «انگشت گرد جهان کرده ام و قرمطی میجویم»! باری معالاسف عناوین اخیر برخی مطبوعات و نوشته های مجازی هم رنگ و بویی از این جنس داشت. آنانی که دولت را، و به طور خاص روحانی را مسئول دانسته و با لطایف الحیل میکوشیدند میان حادثه مؤلمه تروریستی و انتخاب و انتخابات اخیر و دولت برآمده از رأی اکثر جمهور نسبتی برقرار کنند، آیا کار و فکرشان بجز تعصب و کوردلی نام دیگری دارد؟
مقام معظم رهبری با احتجاج و رهنمایی جریان اقلیت در انتخابات اخیر، با دلالتهایی خبیرانه و خیرخواهانه راهِ درست را نشان دادند. بیان درخشان رهبری در باب این نکته بود که مهمترین مسائل کشور نه با شعار و هیاهو، که «باید طبیبانه و علاج جویانه» مطرح شود.
رهبری، با همان بیانِ استوار و شیوه روشنگر همیشگی، نکات راهبردی و مهمی را گوشزد کردند. من تصور میکنم کسانی که عادت به زحمت ندارند و سالها با رانتها و حمایتهای آشکار و پنهان موقعیتهای قابل توجهی به چنگ آورده بودند، باید بدانند که دوران تازهای با اراده و خواست اکثریت مردم آغاز شده است. مردم نیز حق خود میدانند که بدانند هرکس چه میکند و حساب و کتابش چگونه است؟! رهبری با اشاره به یک دیدگاه استثناطلبان، آنان را اینگونه به راه درست دلالت کردند: «از من گله میکنند که چرا اینقدر میگویید در انتخابات همه شرکت کنند؛ من میگویم حضور مردم پای صندوق رأی یک نعمتِ بزرگ است و شما باید برای نتیجهای که مطلوب میدانید تلاش کنید.» حقیقتاً اگر منتقدان دولت همین یک اندرز مقام معظم رهبری را به کار گیرند، راه توفیق را خواهند یافت و از ناکامیهای پی درپی فاصله خواهند گرفت.
سخن دیگر رهبری که با استعاره خاطره انگیزی از دوران دفاع مقدس بیان شد، فراخواندن جوانان و دلسوزان نظام و میهن به احساس مسئولیت و فعالیت بیشتر برای رفع مشکلات بود. ایشان گفتند اگر درجایی احساس کمبود و اختلال کردید «آتش به اختیار» هستید، اما گویا همان استثناطلبان و جمعی از کسانی که نتوانستهاند فرایند تحولات قانونی و نظم اجتماعی را در شرایط جدید درک کنند، تأویل و تفسیرهای غریبی از این نصیحت رهبری ارائه کردند.
نویسنده به عنوان رزمنده دفاع مقدس، که در نخستین ماهها و سالهای جنگ در جبهه بوده و بارها زخمی شدم و افتخار جانبازی دارم، هشدار میدهم که تحریف بیانات رهبری به قانون شکنی و جهاد علیه دولتیان و تمرّد از نظم و مدیریت و قوانین موجود فقط جفای به رهبری و تحریف محتوای این سخن والاست. استعاره جنگی لزوماً فرمان آتش نظامی نیست. جنگ با که؟ با چه؟ رهبری بر مسئولیت تکتک شهروندان و دلسوزان و مشارکت برای رفع اختلالها و نقصها تأکید کردهاند.
کسانی که فکر میکنند جواز بیقانونی و خودسری در کف دارند، بدانند که بالاترین ضمان قانون مقام ولایت فقیه است که رکن رکین قانون اساسی محسوب میشود. خدشه در قانون و بی اعتباری آن تنها لطمه به دولتها و مقامات و مدیریت مستقر نیست، بلکه ارکان قدرت را بی اعتبار خواهد کرد و هیچ کس اجازه این تغافل را نخواهد داد. زیرا ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران، این عظمت را با خون دلها و رنجهای بیشمار به چنگ آوردهاند؛ بازیچه نیست که عدهای اندکشمار برای منزلت شخصی و منافع باند و گروهشان خرج کنند. به فرمایش رهبری: «باید برای نتیجهای که مطلوب میدانید تلاش کنید».
*منبع:روزنامه اطلاعات،1396،3،20