پایگاه اطلاع رسانی جماران به نقل از محمد هاشمی به مناسبت سالروز ارتحال امام خمینی (ره)، آورده است:10 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سال 67 را میتوان سال پر برکتی برای نظام دانست. اواخر سال 67 بود که بیماری حضرت شدت گرفت اما رهبری ایشان بسیار قدرتمند بود. به دلیل همین اقتدار امام بود که کشور در برابر دنیا ایستاد و به پیروزی رسید.
درادامه این مطلب آمده است :15 خرداد بهعنوان نقطه عطفی در نهضت اسلامی علیه رژیم شاهنشاهی محسوب میشود ،چرا که وقتی مبارزات انقلاب شکل گرفت بعد از رحلت آیتالله بروجردی در سال 1340، شاه تلاش کرد مرجعیت را از قم به نجف منتقل کند و نفوذ روحانیت را بدین طریق در ایران کم کند. از اینرو تلگرافی را مبنی بر تسلیت به مراجع روحانی در نجف ارسال کرد. در این اثنا بحث لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در ایران مطرح شد که از تصویب دولت گذشته بود . در آنجا سوگند به قرآن را حذف کرده و دیگر کتابهای مقدس اقلیتهای دینی را مد نظر قرار داده بودند که این اقدام اعتراض شدید حضرت امام را به درپی داشت و ایشان نامهای به علمای قم نوشتند.
با نامه امام به علمای قم، اسدالله علم که نخستوزیر وقت بود مجبور به عقب نشینی و پس گرفتن لایحه شد. اما شاه که انقلاب سفید را در دستور کار خود داشت و در صدد اجرایی شدن آن بود، در شب پنجم بهمن ماه سال 1341 راهی قم شد. در آنجا سخنرانی تندی علیه روحانیت کرد و آنان را مورد توهین قرار داد. پیش از آمدنش نیز اعلام کرده بود که شما روحانیون کاری نکنید چون من با پوشیدن چکمههای پدرم به قم میآیم. امام بعد از سخنرانی تند و توهینآمیز شاه چیزی نگفتند و تنها بیانیه صادر کردند.
روز دوم فروردین 1342 به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع) در مدرسه فیضیه قم از سوی آیتالله گلپایگانی مجلس عزاداری بر پا شد. شاه برای اینکه مخالفت و قاطعیت خود را علیه روحانیت نشان بدهد دست به خشونت زد و با فرستادن عدهای کماندو با لباس مبدل به این مراسم به بر هم زدن مجلس عزاداری دست زد.
نیروهای شاه با شعار دادن و ضرب و شتم طلبهها و مردمی که در این مراسم حضورداشتند و نیز حتی به شهادت رساندن برخی از آنان از جمله شهید سید یونس که از طبقه دوم ساختمان توسط مهاجمین به بیرون از ساختمان پرت شده بود مراسم را برهم زدند. آنان بعد از تخریب مدرسه و ضرب و شتم و به شهادت رساندن برخی طلاب آنجا را ترک کردند. این عمل با بیانیه پاسخ داده میشد، اما امام(ره) اعلام کردند پاسخ شاه را در روز عاشورا (12خردادماه) خواهم داد، چرا که طبق معمول روز عاشورا در قم بسیار باشکوه بر گزار میشد و جمعیت زیادی برای حضوردر این مراسم میآمدند.
روز عاشورا حضرت امام(ره) به مدرسه فیضیه آمدند، جایی که شاه مرتکب جنایت شده بود. برآوردها این است که بیش از یک میلیون نفر جمعیت در بارگاه حضرت معصومه (س)، اطراف آن و مدرسه فیضیه جمع شده بودند و امام سخنرانی تند خود را علیه شاه ایراد کردند. در این سخنرانی مستقیماً به خود شاه حمله کردند، زیرا پیش از این موضوع شاه را بهعنوان یک مسئول که مقام تشریفاتی دارد میدانستند و از اینرو طرف ایشان تا پیش از این واقعه دولت بود نه خود شاه. اما بعد از حادثه مدرسه فیضیه قم دیگرامام ،شاه را مخاطب مستقیم خود قرار دادند و خطاب به شاه گفتند: «مردک این کارها چیست، طلاب ما را میبرند و ساواک به آنان میگوید به سه چیز کار نداشته باشید؛ اعلیحضرت، امریکا و اسرائیل، مگر اسرائیلی شده ای؟ اگر اسرائیلی شدهای بگو که من از کشور بیرونت کنم بدبخت.»
ایشان در سخنرانی شان حکومت شاه را غیر قانونی و وابسته اعلام کرد. حضرت امام در بخشی دیگر از سخنانش خطاب به شاه گفتند: «گفتی با چکمههای پدرم به قم میآیم اما چکمههای پدرت به پای تو گشاداست.» امام آن روز سخنرانی تند علیه شاه و حکومتش کرد و در آن روز به علت حضور میلیونی عزاداران شاه دست به هیچ اقدامی نزد تا اینکه روز بعد عاشورا، حدود ساعت یک بامداد بود که تعدادی از عوامل و نیروهای شاه به خانه حضرت امام(ره)رفتند و آنجا را محاصره کرده و با دستگیری امام(ره) وی را به تهران منتقل کردند.
با این اتفاق مستخدم حضرت امام نزدیک اذان صبح به مسجد رفت و از پای بلندگو به همه شهر دستگیر شدن امام را خبر داد. با پخش خبر دستگیری امام(ره) مردم به خیابان ها ریختند و درگیری بین آنان و مأموران در گرفت و نزدیک به 150 نفر به شهادت رسیدند. به دنبال درگیریهای قم، تهران نیز شاهد درگیرهای مردمی در میدان ارگ و اطراف بازار بود و انتشار خبر دستگیری امام جمعیت زیادی را از سوی ورامین نیز به سمت تهران کشاند، برخی نیز از روستاهای اطراف به سمت تهران در حال حرکت بودند که با حمله نیروهای انتظامی و سربازان تعداد زیادی از آنان به شهادت رسیدند. در این روز حدود 4 هزار نفر از مردم در تهران به خاک و خون کشیده شدند و به شهادت رسیدند. بعد از دستگیری امام(ره) و انتقال ایشان به تهران قصد اعدام وی را داشتند که با نشر چنین خبری، 50 نفر از علمای شهرهای مختلف به تهران آمدند و با تحصن و انتشار بیانیه خواستار لغو چنین اقدامی شدند، چرا که ایشان به علت مرجع تقلید بودن باید از هر گزندی مصون میبودند. مدت یک سال حضرت امام در تهران زندانی بود و از آن به بعد نحوه مبارزات امام تغییر پیدا کرد و به طور مستقیم این خود شاه بود که مورد خطاب امام قرار میگرفت نه تنها دولتش و این نقطه عطف مبارزات امام بود.
بعد از آزادی حضرت امام بار دیگر ایشان در آبان ماه سال 1343 در یک سخنرانی علیه قانون کاپیتولاسیون سخنرانی کردند که این بار منجر به تبعید وی به ترکیه و از آنجا به نجف شد؛ تا اینکه در سال 57 صدام به خواسته شاه امام را از عراق بیرون کرد و ایشان قصد سفر به کویت را داشتند که به وی اجازه ورود داده نشد و امام از مرز کویت به بصره و از آنجا به کشور فرانسه که در آن زمان نیاز به ویزا نداشت مهاجرت کرد.
حضرت امام در مدت 117 روز اقامت خود در نوفل لوشاتو به مبارزات خود علیه رژیم شاه ادامه داد. تا اینکه با پیروزی نهضت اسلامی ایشان از فرانسه راهی تهران شد و در نهایت با کشتار بسیاری از هموطنان توسط نیروهای شاه؛ جمهوری اسلامی روی ویرانههای حکومت شاهنشاهی به پیروزی رسید.
پس از بازگشت امام(ره) به ایران ایشان چند روز در تهران اقامت داشتند و از آنجایی که تمایل ایشان به اقامت در قم بود به خانه خود در قم رفتند. اراده ایشان بر فعالیت کمتر در امور حکومتی بود. در مدت اقامت ایشان در قم دچار بیماری شدند که برای درمان مجدد راهی تهران شدند و با تشخیص پزشکان برای درمان و تحت نظر بودن مجبور به اقامت در تهران شدند که در حسینیه جماران که یک خانه قدیمی بود ساکن شدند. حضرت امام زندگی بسیار سادهای داشتند.
پس از بهبودی نسبی، ایشان طبق قانون اساسی بنا بر شخصیت اخلاقی وعلمی و... که داشتند، بهعنوان رهبر جمهوری اسلامی رسماًشناخته شدند، هر چند که رهبریت و مرجعیت ایشان فراگیر بود.و از سال ها پیش پذیرفته شده بود. البته دشمن تا آنجا که من در خاطرم هست در همان سال نخست بعد از پیروزی انقلاب حدود 18 بارقصد کودتا داشت که با اطلاعات مردمی کشف شده بود.
طی 10 سالی که حضرت امام در قید حیات بودند طبق قانون اساسی و رفراندومی که مردم انجام داده بودند ، امام بهعنوان رهبر و مرجع تقلید انتخاب و رهبری نظام را بر عهده داشتند. در همین فاصله و در راستای توطئه امریکا علیه ایران، امریکا توانست صدام را فریب دهد تا جنگ تحمیلی علیه ایران را آغاز کند که امام(ره) نیز دستور دفاع را صادر کردند. پروسه جنگ تحمیلی 8 سال به طول انجامید. روز اول وقتی علت حمله به ایران را سؤال کرده بودند صدام گفته بود که ظرف یک هفته آینده که در تهران خواهم بود علت را میگویم. صدام تصور میکرد که با حمایت حامیانش قادر است کمتر از یک هفته ایران را تصاحب کند و علت چنین تصوری فروپاشی ارتش در جریان انقلاب بود. اما در اثر تدابیرحضرت امام و مقاومت مردمی و تشکیل سپاه و... پروسه جنگ 8 سال طول کشید و پس از شکست صدام و پیروزی ایران در این جنگ تمام کشورهای جهان و سازمان ملل به آغازگر بودن صدام اعتراف کردند و این دستاورد بزرگی برای ایران محسوب میشد.
در دوران جنگ تحمیلی 20 کشور دنیا درحمایت از صدام مقابل ایران ایستاده بودند و با فروش انواع تجهیزات نظامی، حتی نیروی انسانی که بین اسرا بسیار دیده میشد و کمک 100 میلیارد دلاری خود سعی در نابودی این انقلاب داشتند. نهضتی که با تدبیر و رهبری امام توانست ارتش از هم پاشیده شده را بتدریج سازماندهی کرده و در کنار آنان سایر نهادها همچون سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و... را پایهریزی کند. جنگ ادامه داشت تا اینکه در 27 تیرماه سال 1367 امام اعلام کردند که قطعنامه را میپذیرند.
مرحوم هاشمی رفسنجانی که جانشینی فرماندهی کل قوا را برعهده داشت نظرشان بر این بود که با توجه به شرایط کشور قطعنامه را باید پذیرفت اما عدهای مخالف و عدهای موافق بودند و برای همین وی خدمت حضرت امام رفت و گفت: «من بهعنوان جانشین فرماندهی کل قوا اعلام میکنم که جنگ باید تمام شود و اگر قرار است محاکمه شوم یا اعدامم کنید این کار را انجام دهید.»امام(ره) که این ایثار و از خود گذشتگی را از مرحوم هاشمی رفسنجانی دیدند پذیرفتند که قطعنامه را قبول کنند و اعلام کردند که «جام زهر را نوشیدم.» در 27 تیرماه 1367 قطعنامه پذیرفته و آتش بس اعلام شد که طی آن مبادله اسرا بین دو کشورآغاز شد. 10 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سال 67 را میتوان سال پر برکتی برای نظام دانست. اواخر سال 67 بود که بیماری حضرت شدت گرفت اما رهبری ایشان بسیار قدرتمند بود. به دلیل همین اقتدار امام بود که کشور در برابر دنیا در جنگ ایستاد و به پیروزی رسید.
در اوایل فروردین سال 68 بیماری حضرت تشدید شد و دنیا بر این تصور بود که با فوت ایشان دیگر رهبری وجود نخواهد داشت و میتوانند با توطئه علیه نهضت اسلامی در نبود امام آن را شکست داده و نهضت را تغییر دهند.
شب سیزدهم خردادماه 68 بود که حضرت امام (ره)در بیمارستان کوچکی که نزدیک خانه وی بود فوت کردند. شب وحشتناک و شرایط سختی بود. برخی مسئولان حتی در نظر داشتند اعلام خبر فوت امام را به تأخیر بیندازند تا نظام کمی ساماندهی شود، البته این نکته را باید مدنظر داشت که در نوروز سال 1358 مرحوم آیتالله منتظری بهعنوان قائم مقام رهبری منصوب شده بودند و تا قبل ازرحلت امام یعنی تا فروردین 68 در سمت خود قرار داشت؛ بنابراین ساختار سیاسی نظام مشخص بود. اما به دلایل مختلف امام در فروردین 68 آیتالله منتظری را عزل و کسی را بهعنوان جانشین وی انتخاب نکردند. بنابراین با رحلت امام جانشینی برای رهبری نداشتیم.از اینرو جلسه خبرگان تشکیل شد؛ در آن مقطع آیت الله خامنهای ریاست جمهوری را برعهده داشت و ریاست جمهوری بر اساس وظیفه باید کشور را اداره میکرد و بر همین اساس مجلس خبرگان ایشان را بهعنوان رهبر موقت ایران برای مدت 40روز انتخاب کردند تا در پایان مراسم عزاداری حضرت امام(ره) نسبت به انتخاب رهبر اقدام کنند. پیش از رحلت، حضرت امام دستور به بازنگری در قانون اساسی داده بودند که بر اساس آن مواردی از قانون باید تغییر میکرد، ضمن اینکه متمم قانون اساسی باید به رفراندوم گذاشته میشد که این کار با رحلت امام ناتمام مانده بود. بعد از فوت ایشان کمیتههای موقت تشکیل شد و متمم قانون اساسی به تصویب رسید و پس از آن مجلس خبرگان تشکیل جلسه داد.
بر اساس نقل قولی که مرحوم هاشمی رفسنجانی از امام کرد که امام گفته بودند آقای خامنهای خوب هستند، خبرگان با اکثریت آرا ایشان را بهعنوان رهبر نظام جمهوری اسلامی انتخاب کردند. با این حرکت، دنیا در چشم طمعی که بعد از رحلت امام(ره) به ایران دوخته بود ناموفق ماند. خوشبختانه ایران تا به امروز توانسته پاسخ بسیاری از توطئههای دشمن را بدهد و امروز بهعنوان یک قدرت در جهان بخصوص در خاورمیانه و شمال آفریقا خودنمایی کند.