انتخابات تمام شد و نتایج آن هم به اطلاع همگان رسید. دوران اشکها و لبخندهای پس از پیروزی و شکست هم برای کنشگران سیاسی و هواداران کاندیداها به سر رسید و جشنها و پایکوبیهای تا نیمه شب در خیابانها هم...
روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم فتح الله آملی، نوشته است: در کنار همه اینها دوران رجزخوانیها و افشاگریها و تندخوییها و بداخلاقیهای دوران انتخابات نیز تمام شد و حال دوران جدیدی از فعالیت دولت را آغاز میکنیم. قاعدتاً پس از پایان آن دوران، حرفهایی هم که باید گفت از جنس حرفهای آن دوران نیست.
1ـ انتخابات اخیر ریاست جمهوری و نیز انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا نشان داد که چه بخواهیم و چه نخواهیم دو جریان مسلّط سیاسی در کشور حتی نه در قامت یک یا دو حزب، نقشی تعیینکننده در معادلات سیاسی پیدا کردهاند. تعارف را کنار بگذاریم و این واقعیت را بپذیریم و حال که چنین است قاعده بازی را رعایت کنیم.
ضرورت رونمایی از حداقل دو حزب عمده در کشور، حال بیش از هر زمانی خود را نشان میدهد. باید برای هر دو جریان امکان ایجاد و تشکیل یک حزب با تمامی ابزارها و پیش نیازهای آن با همه دفاتر مورد نیاز در سراسر کشور و امکان عضوگیری به صورت رسمی و شناسهدار شدن آن فراهم شود. مقصود محدود کردن همه فعالیت سیاسی در قالب این دو حزب نیست بلکه با تغییر و اصلاح قانون احزاب وقتی شرایط شکلگیری احزاب فراگیر را فراهم کنیم، دایره احزاب مستقل و فراگیر به شدت محدود میشود و اکثریت جامعه میتوانند در چند حزب شاخص و محدود عضو شوند و با توجه به شرایط فعلی بیشترین گستردگی را در آن صورت همین دو جریان خواهند یافت.
2ـ جریان پیروز در انتخابات یا بهتر بگوییم آقای روحانی و دولت مستقر هرگز نباید به زمینههای سلبی آرای مردم بیتوجه بمانند و خود را مورد اعتماد تام و تمام مردم بدانند. نخست آنکه بیش از چنددرصد شرکت کنندگان به ایشان رأی ندادهاند و هرگز نباید این بخش قابل توجه رأی دهندگان و خواستها و مطالباتشان را نادیده گرفت همچنانکه آرای ریختهشده به حساب ایشان نیز به منزله تأیید همه عملکرد دولت نیست. این جشنهای فتح و ظفر هرگز نباید غرور بیاورد و مانع از رفع نواقصی باشد که در اداره دولت در چهار سال گذشته وجود داشته است. مردم ایران نشان دادند که عقد اخوت باهیچ فرد یا دولتی نبستهاند و حداقل هر چهارسال یکبار با صدای رسا با حاکمیت و دولت اتمام حجت میکنند.
خوشبختانه نخستین پیام آقای روحانی دعوت به آرامش و تشکر از همه و پرهیز از تفرقه و پیام دوستی و همبستگی بود که چنین هم انتظار میرفت و امید است که در ادامه هم چنین باشد.
3ـ جریانی که نتوانست آرای اکثریت مردم را به دست آورد نیز شایسته آن است که ضمن قبول نتیجه به دست آمده و پذیرش آن، به آسیبشناسی علت عدم اقبال مردم بپردازد. خوشبختانه یا متاسفانه، درست یا غلط بسیاری از مهمترین و اصلیترین ارزشهای دینی و انقلابی و باورهای پاک و ناب و داعیهداران آن منتسب به این جریان شد و این جریان خود را نماینده آن معرفی کرد. پس مراقبت داعیهداران این تفکر از گفتار و کردار و رفتار و عمل خویش به مراتب باید بیشتر و دقیقتر شود تا در سایه عملکرد غلط و اشتباه و خطای آنان به آن ارزشهای ماندگار آسیبی وارد نشود.
به عنوان مثال فردی که خود را پیرو راستین انقلاب، ارزشها و ولایت میداند وظیفه سنگینتری دارد تا به ساحت ارزشهای شناخته شده نظام و انقلاب خدشهای وارد نشود. باز آفرینی اعتماد از دست رفته بخشی از جامعه که به ما پشت کردهاند و تغییر دیدگاه آنان مستقیماً به اصلاح روشهای نادرست و نیز عملکرد صادقانه و درست ما بستگی دارد و اگر این اصلاح صورت نگیرد استمرار شکستها دور از انتظار نیست.
4ـ حال بعد از پایان مبارزات انتخاباتی، استمرار شرایط دوران تبلیغاتی و دعواها و مرافعات و حملات که موجب تشدید شقاق و تفرقه و شکاف اجتماع میشود آنهم در شرایط حساس کنونی که شاهد اتحاد نامبارک و کثیف آمریکا با ارتجاع منطقه و نفرتپراکنی و تفرقهاندازی در نشستهایی مثل ریاض آنهم درست در روز برگزاری انتخابات پرشکوه ایران هستیم، هیچ توجیهی ندارد و کاملاً در مسیر دشمنان این ملک و ملت است.
در چنین شرایطی به همه ظرفیتها برای عبور عزتمندانه از بحران و نمایش وحدت و اتحاد ملی نیازمندیم. بهویژه آنکه در مسیر رشد و پیشرفت اقتصادی که مولفه مهم قدرت سیاسی و امنیتی نیز در دنیای امروز به حساب میآید فقط امکانات دولت و سرمایه و نیروی انسانی داخلی کفایت نمیکند لذا باید تمامی ظرفیت مادی، معنوی و انسانی ایرانیان داخلی و خارجی کشور، امکانات همه ارگانها، نهادها، سازمانها و بنگاهها و نیز تمامی سرمایههایی که میتوان از خارج از کشور به داخل آورد و در یک کلام تمامی ظرفیت علمی، پژوهشی، تکنیکی، دانشگاهی و همه ظرفیت نیروی انسانی و سرمایههای ملی را با بهترین توان مدیریتی بهکار گرفت تا در سالهای آینده شاهد رشد و شکوفایی و پیشرفت همهجانبه کشور باشیم. آخرین سخن: آینده پیشروی ماست، مبادا در گذشته بمانیم.
*منبع:روزنامه اطلاعات،1396،3،2