بانكداري ايراني - مرتضی نظری در یادداشتی در عصرایران آورده است:توسعه یافتگی یک اتفاق نیست، مسیری پیمودنی است. اگر 'ایرانِ پیشرفته' برای همه ما مهم باشد که قطعاً هست، باید روی سرمایه و ثروت واقعی کشور یعنی فرزندان خردسال، نوجوان و جوان سرمایه گذاری کنیم.
ما هیچ راهی نداریم جز سرمایه گذاری روی زیرساختِ انسانیِ توسعه و غنی سازیِ اورانیومِ مغزی کودکان و نوجوانان ایران.
وضع کیفی آموزش و پرورش کشور اصلاً قابل قبول نیست و تمام دولت ها، ناخواسته در پدیداری چنین وضعیتی نقش داشته اند.
'آموزش و پرورش' نه یک وزارتخانه بلکه موضوع و مساله ای ملّی است.
خوشبختانه مدیران و فعالان فرهنگی و شخصیت های دلسوز نظام آموزشی کشور از همه گرایش ها بر سر مساله 'بحرانِ کیفیت در آموزش و پرورش و ضرورت تحول در وضع موجود آن'، اشتراک نظر و توافق دارند. خلاصه مطلب این است: با این سبکِ آموزش و پرورش، نسل نوپای ایران، توانمند و دارای قابلیت تربیت نمی شوند. این نظام آموزشی هم در تفکر حاکم و هم در محتوا و مدیریت دچار فرسودگی و تاخیر است.
اما با نگاهی ملی و مسولانه، باید به آموزش و پرورش کمک کرد. از دولت آینده با هر گرایشی و نیز از نخبگان و تمام مدیران عالی نظام انتظار می رود 'در عمل' کاری کنند. در همین رابطه پنج واقعیت زیر به ویژه برای دولت آینده با هر گرایشی، قابل تامل است:
۱. چرا حدود بیست نهاد، بنیاد، موسسه و سازمان در این کشور ذیلِ عنوان کار فرهنگی از دولت بودجه می گیرند اما هیچ گزارشی از برنامه ها و اثربخشی فعالیت های آنها در زمینه فرهنگ و آموزش در دست نیست. چرا این بودجه ها در جهت بهسازی و نوسازی آموزش و پرورش هزینه نمی شود؟
۲. سواد و مهارتِ حرفه ای معلمان کشور باید هر سال بروز و نو شود و آموزش های تخصصی برای آن ها به بودجه نیاز دارد که از توان وزارت آموزش و پرورش خارج بوده و یک مسولیت ملی و توسعه ای قلمداد می شود.
۳. نیمی از مدارس کشور نیاز به بازسازی و مقاوم سازی دارند و الباقی مدارس نیز دچار کمبودهای امکانات حداقلی آموزشی هستند. آیا در چنین شرایطی، اختصاص ردیف بودجه های چندین هزار میلیاردی به موسسات و بنیادهایی که حتی نام و نشانی از خدمات آن ها برای خانواده های ایرانی مشخص نیست، شایسته و صحیح است؟
۴. آیا نباید در نظام ملی بودجه ریزی کشور و تخصیص منابع بازنگری دیگری صورت پذیرد؟ به عنوان مثال دولت یازدهم، آموزش و پرورش را با حدود چهارهزار میلیارد تومان بدهی تحویل گرفت. بخش بزرگی از این بدهکاری ها به حق الزحمه و پاداش معلمان از سال های قبل مربوط می شد. آیا نهادهای دیگر هم اینگونه با پرداخت حقوق و مزایای کارکنان خود برخورد می کنند؟
کافیست اندکی به مطالعات آینده پژوهانه موسسات معتبر بین المللی نگاه کنیم. ما با این سطح از کیفیت آموزش و پرورش، در حق فرزندانمان اجحاف می کنیم.
شوخی نگیریم!
زندگی بشر در دهه آینده به توانمندی ها و قابلیت هایی نیاز دارد که متاسفانه آموزش و پرورش ما با آن بیگانه است. ایران فردا به نسلی از مدیران و متخصصان و شهروندانی نیاز دارد که باید در مدارسی بسیار مجهزتر و بانشاط تر، و با روش های پرورشی بسیار بروزتر و نیز با محتوای آموزشی متفاوت از دروس تکراری و غیرکاربردی فعلی تربیت شوند.
آموزش و پرورش کشور سالهاست در اسارت تفکرات بسیار قدیمی و ناهمگون با زبانِ زمانه گرفتار است. باید دولت آینده درهای آموزش و پرورش را به روی دنیای بیرون بگشاید.
به خاطر آینده فرزندانمان، به خاطر آینده ایران عزیز، آموزش و پرورش را ویژه تر ببینیم.
*منبع:عصرایران/18 اردیبهشت 96