کد خبر: ۸۹۵۹۴
تاریخ انتشار: ۱۸:۱۱ - ۰۶ دی ۱۳۹۵ - 26 December 2016
نظریه‌های جدید در زمینه خشونت خانوادگی به دنبال شناخت عوامل ساختاری هستند که خانواده را مستعد بروز خشونت می‌سازد. به عقیده این نظریه پردازان،«خشونت بر ضد زنان مشکل شخصی یا خانوادگی نیست، بلکه بازتاب ساختارهای وسیع نابرابری جنسی و اقتصادی در کل جامعه است».
روزنامه آرمان به منظور بررسی وضعیت خشونت در جامعه، عوامل تشدید خشونت و راهکارهای کنترل آن به گفت وگو با الهه کولایی استاد دانشگاه و نماینده سابق مجلس پرداخت و نوشت: نظریه‌های جدید در زمینه خشونت خانوادگی به دنبال شناخت عوامل ساختاری هستند که خانواده را مستعد بروز خشونت می‌سازد. به عقیده این نظریه پردازان،«خشونت بر ضد زنان مشکل شخصی یا خانوادگی نیست، بلکه بازتاب ساختارهای وسیع نابرابری جنسی و اقتصادی در کل جامعه است».

در ادامه این گفت وگو می خوانیم: این نظریه‌پردازان معتقدند خشونت مردان بر علیه همسرشان به هیچ وجه تخطی از نظم اجتماعی نیست، بلکه بر عکس، تایید نوع خاصی از نظم اجتماعی است و می‌توان آن را ناشی از این باور اجتماعی فرهنگی دانست که زنان کم اهمیت‌تر و کم‌ارزش‌تر از مردانند و با آنان برابر نیستند. بدین ترتیب رسانه مروج نوع خاصی از رفتار تلقی نمی‌شود بلکه تنها منعکس کننده باورهایی است که جامعه به صورت ضمنی آنها را پذیرفته است. به منظور بررسی وضعیت خشونت در جامعه و عوامل تشدید خشونت و راهکارهای کنترل آن دکتر الهه کولایی استاد دانشگاه و نماینده سابق مجلس با «آرمان امروز» گفت‌وگو کرده که در ادامه می‌خوانید.

** عوامل بروز خشونت در خانواده و انعکاس آن در جامعه را چه می‌دانید؟
عوامل مختلفی را در این زمینه می‌توان مورد توجه قرار داد که بخشی از آن مربوط به مسائل درون خانه‌ها، بخشی به مسائل درون جامعه و بخشی دیگر مسائل خارجی و فراتر از مرزهای ملی است. بخشی از عواملی که به ترویج خشونت و رفتارهای خشونت بار دامن می‌زند، از کنترل‌های داخلی خارج است و عوامل گوناگون بین‌المللی چه در سطح منطقه و چه در سطح جهان برآن اثرگذار است اما آنچه به سطح داخلی مربوط می‌شود، تصویرهایی است که از نهادهای مختلف داخلی در حوزه‌های مختلف آموزشی، چه در حوزه آموزش رسمی و چه در حوزه آموزش غیر رسمی، رسانه‌های مختلف و هنر در جامعه بر ذهن و رفتار افراد موثر است. در واقع بخشی از خشونتی که شاهد آن هستیم به زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی مربوط می‌شود.

** برای کنترل رفتارهای خشونت آمیز در خانواده چه راهکاری را می‌توان مدنظر قرار داد؟
نیازمند یک رویکرد همه جانبه در پرداختن به این مساله هستیم. بنابراین از درون خانه‌ها و از میان روابط زن و مرد به عنوان تشکیل دهنده نهاد خانواده و نخستین برخوردهای افراد حتی پیش از تولد می‌توان مبحث خشونت را مورد بررسی قرار داد. جدا از مساله تربیت، موضوع آموزش در همه سطوح در این زمینه قابل توجه و با اهمیت است. در همین چارچوب نباید از شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی غافل شد. چنانچه برنامه‌ریزان، تصمیم‌گیرندگان و مدیران جامعه به این آسیب‌ها و تاثیر آنها بر روند تربیت آموزش‌های عمومی توجه لازم را داشته باشند، خواهند توانست با برنامه‌ریزی‌های مناسب زمینه‌های بروز آسیب را کاهش دهند. باید توجه داشت امکان از بین بردن آن در اصل وجود ندارد و تنها می‌توان با اجرای برنامه‌های مناسب بر پایه ارزیابی‌های علمی و کارشناسی این زمینه‌ها را محدود کرد، کاهش داد و از گسترش آن جلوگیری کرد. همچنین بر این اساس می‌توان رفتارهای خشونت‌آمیز را مهار کرد. در این زمینه نیازمند یک رویکرد کلان و همه‌جانبه نه تنها از سوی دستگاه‌های اجرایی بلکه در همه سطوح فرهنگی و آموزشی در جامعه هستیم تا بگونه مناسب‌تر و موثرتری این پدیده نامطلوب کنترل شود.

** عدالت جنسیتی در جامعه تا چه اندازه می‌تواند در کنترل خشونت در جامعه موثر باشد؟
مساله خشونت و رفتارهای خشونت بار را باید در بستر روانشناسی جامعه مطالعه کرد. اگر عدالت، احساس رضایت در افراد و فراهم کردن شرایط برای تامین حقوق اساسی انسان‌ها مهیا شود، به طور طبیعی می‌تواند در کاهش خشونت موثر باشد اما از آنجا که ترویج و تشدید خشونت تحت تاثیرعوامل گوناگون شکل می‌گیرد، صرف تقویت معیارهای عدالت این مساله را به طور کامل مهار نخواهد کرد اما می‌تواند به‌طور جدی در کنترل و کاهش آن موثر باشد، به‌ویژه اینکه موضوع عدالت جنسیتی روابط درون خانواده را بسیار تحت تاثیر قرار می‌دهد و ایجاد یک فضای با ثبات و صمیمی درون خانه‌ها می‌تواند در تعادل بخشیدن به شخصیت و روان افراد موثر باشد و به این ترتیب در کنترل و کاهش خشونت تاثیر خواهد داشت، اما همان‌طور که اشاره شد این فقط یک وجه از سیاست‌هایی است که می‌توان با تقویت و ترویج آن، امکان کاهش و مهار خشونت را تقویت کرد و البته نمی‌توان زمینه‌ها و عوامل بروز خشونت را به همین سادگی از میان برداشت.

** در حال حاضر سهم زنان در مواضع قدرت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در سال‌های اخیر پیشرفت قابل توجهی در حوزه تصمیم‌گیری در مورد حضور زنان شاهد نبوده‌ایم و همچنان این قاعده به چشم می‌خورد که آنجا که قدرت هست، زنان نیستند و نهادهای قدرت سهم ناچیزی را به زنان اختصاص می‌دهند و ما در همه سطوح تصمیم‌گیری کمبود را حس می‌کنیم. چنانچه عزم و اراده سیاسی در این حوزه شکل بگیرد، می‌توان به تغییر در این زمینه امیدوار بود، اما در سال‌های اخیر شاهد شکل‌گیری چنین اراده‌ای نبوده‌ایم و سیطره نگرش مردانه بر فضای تصمیم‌گیری در سطوح مختلف همچنان ادامه دارد.

** حضور زنان در انتخابات چقدر می‌تواند درایجاد تغییر در شرایط خودشان و جامعه موثر باشد؟
حضور زنان در انتخابات بسیار تعیین کننده و اثرگذار است و این موضوعی است که همه فعالان عرصه انتخابات به آن توجه داشته و هرگز از آن غفلت نداشته‌اند. این حضور بیانگر مشارکت سیاسی توده‌ای زنان در کشور ماست. زنان در شکل رای دهنده در صحنه سیاست حاضر می‌شوند و همیشه تاثیر گذار بوده‌اند و نقش خود را به طور موثر ایفا کرده اند اما در مشارکت سیاسی درسطح نخبگان، همچنان شاهد غیبت غیرقابل قبول زنان به‌ویژه در مقایسه با توانمندی‌ها، مهارت‌ها و تجربه‌های آنان هستیم، ولی به نظر می‌رسد فضای سیاسی مردانه، نقش تاثیرگذار زنان را مورد غفلت و فراموشی قرار نمی‌دهد و این فقط تا مرحله‌ای است که صندوق‌ها از آرا پر شوند، پس از آن زنان باید به مشاغل خانگی خود بازگردند.

** زنان ما طی 3 دهه با وجود کسب مدارج علمی درسطح آموزش عالی از کسب سهم مناسب از بازار اشتغال باز مانده‌اند. این نوع از بیکاری را که گریبانگیر زنان کشور است، ناشی از چه مولفه‌هایی می‌دانید؟
موضوع رشد جمعیت زنان در عرصه‌های آموزش عالی از اهمیت زیادی برخوردار است. همه کشورهای منطقه در این زمینه رشد قابل توجهی را تجربه کرده‌اند اما این رشد در میان زنان ایرانی متمایز و برجسته است هرچند نوسان‌هایی هم در آن وجود داشته است. این مزیت در حالی‌که امکان بهره گیری از آن فراهم نیست و در واقع به دلیل نبود عدالت جنسیتی، شرایط مناسب برای ایفای وظایف اجتماعی زنان وجود ندارد و این موضوع خود نوعی خشونت و اعمال تبعیض ناروا علیه زنانی است که تلاش کرده‌اند مهارت‌های انسانی خود را ارتقا دهند و استعدادهای خود را شکوفا سازند و مجال کافی برای بهره‌گیری از آن را نمی‌یابند. بنابراین بدون تردید محرومیت زنان از فرصت‌های شغلی، مصداق اعمال خشونت علیه آنان است اما باید در نظر داشت که زمینه‌های فرهنگی این مساله و اولویت قائل شدن برای مردان در بازار کار، کلیشه‌ای است که بسیاری از مواقع توسط خود زنان نیز بازتولید می‌شود. بنابراین باید به مسائل فرهنگی بیشتر توجه کرد و باید اذعان داشت تغییر در این وضعیت نیازمند بهبود فضای کار و گسترش بازارها در کشور است. متاسفانه به دلیل کوتاه بودن دیوار زنان در دفاع از حقوق خود این مشکلات بر سر آنها هوار می‌شود و افزایش تقاضای زنان به بازار کار را عامل تشدید و گسترش بیکاری در جامعه تعریف می‌کنند، در حالی‌که به هیچ وجه چنین چیزی صحت ندارد و این وظیفه دولت‌هاست که با افزایش ارتباطات بین‌المللی و ایجاد ثبات و امنیت در کشور، زمینه را برای بزرگ شدن بازار کار و گسترش آن فراهم کنند تا هم زنان و هم مردان و به ویژه‌گروه‌های تحصیلکرده جامعه بتوانند متناسب با توانایی خود هم در رفع نیازهای فردی و هم در جهت تامین نیازهای جامعه قدم بردارند.
برچسب ها: زنان ، قدرت ، خشونت ، مجلس
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: