کد خبر: ۸۶۴۹۷
تاریخ انتشار: ۱۸:۴۰ - ۲۳ آبان ۱۳۹۵ - 13 November 2016
آنچه در پی آمده است نگاهی دارد به مزایا و معایب سدها و سدسازی در مدیریت منابع آبی ایران و جهان که بخش اول آن را دیروز ملاحظه کردید و اینک بخش دوم را می خوانید. سدسازی در عین حال از برخی معایب و مضرات هم برخوردار است که در زیر به آن اشاره می شود.
 آنچه در پی آمده است نگاهی دارد به مزایا و معایب سدها و سدسازی در مدیریت منابع آبی ایران و جهان که بخش اول آن را دیروز ملاحظه کردید و اینک بخش دوم را می خوانید. سدسازی در عین حال از برخی معایب و مضرات هم برخوردار است که در زیر به آن اشاره می شود.

اختلال در رژیم طبیعی جریان رودخانه: زیست بوم‌های رودخانه ای و جوامع انسانی با هم کامل شده اند و غالباً در تغییرات فصلی جریان رودخانه به هم وابسته می شوند. همه سدهای مخزنی کمابیش، این الگوهای فصلی را تغییر می دهند و افت و خیزهای شدید هیدرولوژیکی را با ذخیره سیلاب و افزایش جریان دوره‌های خشکی، خط کشی می‌کنند. ماهیت پیامدهای یک سد به طراحی، هدف و شیوه بهره برداری و اندازه مخزن آن بستگی دارد.

سدها و بندهایی که برای انحراف آب به ویژه برای آبیاری بهره برداری می شوند، برخی اوقات به گونه مصیبت باری جریان آب در پایین دست را کاهش می دهند. بی گمان بدترین فاجعه اکولوژیکی که در پی انحراف آب رودخانه دیده شده است، کوچک شدن دریاچه آرال در آسیای مرکزی است. تبخیر از دریاچه آرال در گذشته با ورود جریان آب از آمودریا و سیردریا (سیحون و جیحون) هماهنگ بوده است، اما از دهه 1960 ساخت شبکه گسترده ای از سدها و کانال‌های آبیاری مزارع پنبه، جریان آب به سوی دریا را قطع کرد. درسال 1995 سطح دریای آرال به تنها 30000 کیلومترمربع در قیاس با 64500 کیلومترمربع در سال1960 رسید و حجم آن به یک چهارم کاهش یافت.

یکی دیگر از مصادیق مشکلات ایجاد شده توسط سدها و آثار آن بر پایین دست، اجرای طرح «گاپ» در کشور ترکیه بر سرشاخه ‌های رودخانه‌ های دجله و فرات است . براساس این طرح و تأسیس سد آتاتورک با حجم مخزن نزدیک به 50 میلیارد مترمکعب، جریان آب سرچشمه ‌های رودخانه‌ های دجله و فرات به سمت کشورهای عراق و سوریه به شدت کاهش یافته و عواقب بسیار ناگواری بر جا گذاشت. ازجمله این عواقب خشک شدن بیش از حد بیابان ‌های عراق و هجوم ریزگردها به سمت ایران است.

بزرگترین تحمیل به الگوی فصلی جریان پایین دست پس از سد، نوسانات کوتاه مدت روزانه یاحتی ساعتی در سطح رودخانه است که گاه بسته به میزان آب رها شده برای پاسخ به پیک تقاضای برق تا چندین متر هم می‌رسد. همبستگی میان آب رها شده از سد و تقاضای برق به این معناست که از جمله سطح آب رودخانه در پایین دست سد «گلنکنیون» هم اینک نه بر پایه باران در حوزه کلرادو بلکه بر پایه پدیده ‌هایی مانند افت استفاده از برق در یکشنبه‌ ها و تعطیلات عمومی تغییر می کند.

تغییر جریان در این مقیاس پیامدهای اکولوژیکی بی شمار دارد. نوسانات پرشتاب سطح آب،فرسایش پایین دست را سریعتر می ‌کند و می‌ تواند درختان، درختچه‌ ها و علف‌ های کناره رودخانه را بشوید و با خود ببرد. بدون پوشش گیاهی کرانه ای برای درجا نگهداری ساحل، کرانه رود زودتر فرسایش می یابد.

اختلال در رژیم طبیعی انتقال رسوبات در رودخانه: همه رودخانه‌ ها رسوب دارند. یک رود به همان اندازه که پیکرهایی از آب روان است، می توان آن راپیکرهایی از رسوبات روان هم به شمار آورد. هنگامی که یک رود در پشت یک سد از حرکت می ایستد،رسوبات آن به ته مخزن سرازیر می شود.

آن بخش از رسوبات رودخانه که در ته مخزن می ماند، دربسیاری طرح‌ ها به ویژه در مخزن‌ های بزرگ به 100 درصد هم می‌ رسد. به تدریج که رسوبات در مخزن متراکم می‌ شود، سد هم کم کم توان ذخیره آب برای مصارف گوناگونی که برای آنها ساخته شده است را از دست می دهد. هر مخزنی به آرامی جای ذخیره آب خود را به رسوبات واگذار می کند، گرچه آهنگ این واگذاری بسیار متفاوت است.

با وجود بیش از شش دهه تحقیق، رسوب گذاری احتمالاً هنوزهم جدی ترین مشکل فنی رودررو با صنعت سدسازی است. بانک جهانی برآورد کرده است که هر سال نزدیک به 50 کیلومترمکعب رسوب- تقریباً یک درصد کل ظرفیت ذخیره مخازن جهان-در پشت سدهای دنیا جمع می شود. بر این اساس تا 1986 نزدیک به 1100 کیلومترمکعب رسوب در مخزن‌ های جهان انباشته شده که یک پنجم از ظرفیت ذخیره سدهای دنیاست. آهنگ رسوب گیری عمدتاً به اندازه مخزن و به میزان رسوب ورودی به آن بستگی دارد.

نابودی زیست بوم‌ های گیاهی و جانوری بالادست و پایین دست: غرق شدن همیشگی جنگل‌ ها، مرداب‌ ها و حیات وحش در مخزن سد، شاید عینی ترین پیامد اکولوژیکی یک سد باشد. مخزن ‌ها مناطق وسیعی را به زیر آب برده اند و دست کم 400 هزار کیلومتر مربع در سراسر جهان (تقریباً معادل یک چهارم کشور ایران) در دریاچه سدها مدفون شده است. اما آنچه مهم است تنها وسعت این اراضی از دیدگاه کمی نیست که از بابت کیفیت هم اهمیت زیادی دارد. زیرا زیستگاه‌ های رودخانه ای و سیلاب دشتی از مهمترین و متنوع ترین زیست بوم‌های جهان هستند. گیاهان و جانورانی که به زیستگاه‌ های ته دره ای خو گرفته اند کمتر می توانند در کناره مخزن به حیات خویش ادامه دهند. البته هنوز به روشنی معلوم نیست که چند گونه گیاهی و جانوری تاکنون منقرض شده اند، اما این رقم هر چه باشد از آن نمی توان چشم پوشی کرد.

گذشته از ویرانی زیستگاه ‌ها، مخزن سدها راه‌ های مهاجرت در عرض دره و در طول رودخانه را قطع می کنند. در بسیاری موارد این تنها جنگل‌ های داخل مخزن، اطراف مخزن و مسیر انتقال یا اراضی جنگلی تبدیل شده به اراضی کشاورزی نیستند که از دست می روند. در بسیاری نمونه‌ ها کشاورزان جابجا شده به وسیله یک سد مخزنی ناچارند تا جنگل ‌های بیشتری را در دو سوی دره پاکسازی کنند تا برای کشت محصولات آماده سازند یا در آنها خانه بسازند. دسترسی به مناطق دوردست که به وسیله جاده‌های دسترسی به مخزن‌ها میسر شده است، روند جنگل زدایی را پرشتاب تر کرده است. 
همچنین شمار گونه‌ های ماهی که در زیستگاه نسبتاً یک دست دریاچه سد بتوانند کمابیش دوام یابند و زندگی کنند، درصد بسیار کوچکی از کل شمار گونه ‌هایی است که در زیستگاه‌ های رودخانه ای رشد و نمو می کنند.

از آنجا که مناطق انگشت شماری وجود دارد که از دیدگاه اقتصادی برای پرورش ماهی‌ های متناسب با آبهای راکد دریاچه‌ های مصنوعی، از دیدگاه اقتصادی با ارزش به شمار می رود. بخش شیلات در سراسر دنیا مشتی گونه ‌های ماهی مانند تیلاپیا و کپور برای مناطق استوایی و قزل آلا و ماهی خاردار و گربه ماهی برای مناطق معتدل در دریاچه‌های مصنوعی پشت سدها ریخته است که بتوانند آنها را در تخم ریزگاه‌ها پرورش دهد و ماهیگیری در مخزن سدها را با آن توجیه کند.

تولید زمین لرزه و زمین لغزش: ثابت شده است که سدهای بزرگ می توانند زمین لرزه ایجاد کنند. اگرچه افکار عمومی کمتر از این موضوع آگاهی دارند؛ نخستین بررسی دامنه دار درباره همبستگی میان افزایش فعالیت‌ های زمین لرزه و تغییرات ژرفا و عمق مخزن هم در دهه 1940 برای سد «هوور» انجام گرفت. امروزه پیوند میان لرزش‌ های زمین و بهره برداری از سد در بیش از 70 سد به ثبت رسیده است. این باور وجود دارد که مخزن سدها پنج زمین لرزه از 9 زمین لرزه شبه جزیره هند در 1980 را سبب شده اند. 
زمین لرزه‌هایی که به اندازه کافی شدید بوده اند و خسارت‌ هایی هم به بار آورده اند. هم اکنون، جزئیات شیوه کارکردلرزه خیزی پدید آمده از مخزن ‌ها همانند بسیاری دیگر از جنبه‌های لرزه شناسی هنوز چندان شناخته شده نیست و پیش گویی دقیق اینکه کدام سدها زمین لرزه به وجود می آورند یا لرزش‌ ها احتمالاً چه شدتی دارند، ناممکن است. بسیاری از شدیدترین لرزه ‌های پدید آمده از مخزن‌ها در سدهای بلندتر از100 متر مشاهده شده اند. مخزن ‌ها می توانند در مناطقی که فعالیت لرزهای زیادی دارند، دفعات وقوع زمین لرزه را افزایش دهند و هم می توانند در جاهایی که پیشینه لرزه خیزی غیرفعال دارند، مسبب وقوع زمین لرزه شوند.

پذیرفته ترین توضیح برای اینکه چرا سدها سبب زمین لرزه می شوند، این است که فشار آب بالایی در ترک‌های ریز و شکاف ‌های زمین در زیر و کنار مخزن به وجود می آید و ‌هنگامی که فشار آب روی سنگ‌ها افزایش می‌ یابد، گسل‌ها لغزنده می شوند. گسل‌ هایی که خود از کرنش زمین ساختی متأثر بوده اند، اما اصطکاک سطح سنگ ‌ها تا آن زمان از لغزش آنها جلوگیری می کرده است.

بسیاری بر این باورند که زمین لرزه پدید آمده از مخزن سد وایونت در منطقه آلپ ایتالیا در 1963یکی از مرگبارترین فاجعه ‌ها را به بار آورده است. ساخت سد 261 متری وایونت چهارمین سد بلند جهان در یک تنگه سنگ آهکی در کوهپایه‌های «مونت تاک» در 1960 به پایان رسید و از همان زمان که آبگیری مخزن آغاز شد، شوک‌ های لرزه ای به ثبت رسید و یک توده ناپایدار خرده سنگ از روی دامنه کوه به درون مخزن لغزید.

کارشناسان طراح سد «وایونت» به گونه ای فجیع اشتباه کرده بودند. باران ‌های سنگین پایان تابستان در 1963 ارتفاع آب مخزن را تا 180 متر رساند و در نیمه نخست سپتامبر، 60 شوک به ثبت رسید و جنبش زمین در «مونت تاک» رو به افزایش گذاشت.

در شب نهم اکتبر 1963 معادل 350 میلیون مترمکعب سنگ از «مونت تاک» کنده شد و به درون مخزن لغزید. موج‌ های غول پیکر ناشی از این لغزش، 110 متر ارتفاع، به بلندی یک ساختمان 38 طبقه داشت. نزدیک به دو دقیقه پس از آن شهر «لونگارون» تنها در یک کیلومتری پایین دست جریان با خاک یکسان شد و همه ساکنان آن کشته شدند.

افزایش تبخیر سطحی: با احداث سد و تشکیل دریاچه با سطح زیاد پشت آن، قطعاً تلفات آب به دلیل تبخیر از سطح مخزن بالا خواهد رفت. قبل از احداث سد به دلیل فقدان سطح مذکور این تلفات وجود نداشت. لازم به ذکر است که میزان تلفات تبخیر از آب تجدیدپذیر صورت می گیرد. براساس یک برآورد جهانی 4 درصد آب ذخیره شده توسط سدهای جهان به صورت تبخیر از دست می رود. در کشور ایران هم سالانه حدود 2 تا 3 میلیارد مترمکعب به دلیل تبخیر از دریاچه سدهای کشور تلف می شود.

آثار غیربهداشتی مخزن سد: تنها سد زدگان نیستند که از بابت ساخت سد بیمار می شوند و می میرند. از آنجا که سدها شرایط اکولوژیکی را دگرگون می کنند و جابجایی جمعیتی زیادی را سبب می شوند، عامل نیرومندی درپراکنش بیماری‌ ها به ویژه در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری به شمار می روند. به خصوص اگر با شبکه‌های آبیاری همراه باشند. اگرچه که پی ریزی و اجرای راهکارهای بهداشت عمومی می تواندبیماری‌ های ناشی از سد را کاهش دهد ولی این راهکارها نمی تواند آنها را ریشه کن کند.

نخستین خطر یک طرح ساخت سد هنگامی آغاز می شود که شمار زیادی از کارکنان و کارگران ساختمانی به منطقه ای دوردست گسیل می شوند که بسیاری از آنان نیروی کار ناماهر و فقیری هستند که به ویژه در کشورهای گرمسیری عموماً ناقل طیف گستردهای از بیماری ‌های عفونی هستند. برخی از بیماری ‌ها یا رشته بیماری ‌هایی که ازسوی کارگران ساختمانی سرایت داده می شوند، در منطقه سد تازه وارد به شمار می ‌روند و مردم بومی منطقه ایمنی کمی در برابر آنها دارند.

دلیل اصلی اینکه سدها و شبکه‌ های آبیاری بیماری‌ ها را شیوع می دهند، آن است که زیستگاه‌ هایی به وجود می آورند که محیطی مناسب برای حشرات، نرم تنان و سایر جانوران حامل انگل ‌های بیماری‌ های ناشی از آب به شمار می ‌رود.

گسترش و شیوع جهانی یک نوع بیماری ناتوان کننده مستقیماً به ساخت سدها و شبکه‌ های آبیاری مربوط می ‌شود. طرح‌ های بزرگ آب مردم را به کار و زندگی در کنار مناطق تخم ریزی آنوفل می کشانند، کاربری اراضی را از دامداری و گله داری به کشت محصولات زراعی یا از جنگل به روستا تغییر می دهند و بدین شیوه پشه‌ ها از نیش زدن جانوران به نیش زدن انسان‌ها رو می آورند.

آثار نامطلوب اجتماعی و اقتصادی: در شش دهه گذشته سدسازان ده‌ ها میلیون نفر از مردم فقیر و فاقد قدرت سیاسی که بخش بزرگی ازآنها مردم بومی و اقلیت ‌های قومی بودند، را از خانه و کاشانه و زمین‌ های شان بیرون کرده اند. گروه‌های مردم سدزده ادعا می کنند که در بسیاری از نمونه‌ ها از دیدگاه اقتصادی، فرهنگی و حسی عاطفی کاملاًویران و تخریب شده اند. در بسیاری از نمونه ‌ها مردم با پرداخت کمترین هزینه خسارت و غالباً بدون هیچ پرداختی رها شده اند و بسیاری از آنها از خانوارهای کشاورز خودکفا به خانوارهای کارگر مهاجر درحاشیه محلات فقیرنشین تبدیل شدند.

ساکنان مخازن سدها که ناگزیر از جابجایی شدند، مشهودترین قربانیان طراحان، سرمایه گذاران و سازندگان سدهای بزرگ هستند. اما بیش از میلیون ‌ها نفر زمین‌ ها وخانه‌ های خود را در راه ساخت کانال ‌ها، طرح‌ های آبیاری، جاده ‌های دسترسی، خطوط انتقال و توسعه صنعتی که سدها برای دره ‌ها به همراه می ‌آورند، از دست داده ‌اند و بسیاری دیگر گرچه خانه‌های ‌شان جابجا نشده است، اما دسترسی به آب پاکیزه، ماهی، ورزش، چراگاه‌ ها، الوار، سوخت چوبی، میوه ‌های جنگلی و گیاهان و سبزیجات منطقه به زیر آب رفته را از دست داده اند.

همچنین ساکنان پایین دست رودخانه هم از سیلاب‌ های سالانه ای که زمین‌ های شان را آبیاری و بارور و حاصلخیز و چاه های شان را پرآب می کرد، محروم شده اند. میلیون ‌ها نفر هم به بیماری ‌هایی دچار شده اند که سدها و طرح های بزرگ آبیاری به گونه ای گریزناپذیر با خود به مناطق گرمسیری و حاره به ارمغان می آورند.

شگفت آور نیست که بر پایه اندازه‌ های معلوم تراکم جمعیت و شمار سدها، هند و چین بیشترین آمار مردم جابجا شده یا درحال جابجایی را نسبت به سایر ملت ‌های دنیا دارند. پژوهشگران مؤسسه اجتماعی هند در دهلی نو در یک برآورد محافظه کارانه شمار مردمی که به خاطر سدها و پروژه‌های آبیاری مربوط به آنها در دوران پس از استقلال هند جابجا شده اند را بیش از 14 میلیون نفر اعلام کرده‌ اند. همچنین بانک جهانی بر پایه آمار دولتی چین، شمار مردمی که به خاطر مخزن سدها از1950 تا 1989 جابجا شده اند را 10،2 میلیون نفر اعلام کرده است. این رقم دربرگیرنده ساکنان فقط چهار سد از بزرگترین سدهای این کشور است.

تغییرات فیزیکی و شیمیایی آب: تغییرات شیمیایی، دمایی و فیزیکی که در اثر یکجا ماندن جریان آب پدیدار می شود می تواند مخزن سد و رودخانه پایین دست را آلوده کند. گسترش زوال و افت کیفیت آب عموماً به زمان نگهداری آب در مخزن بستگی دارد. آب یک مخزن کوچک پشت یک سد جریانی بسیار کم تغییرات منفی پیدا می کند یا تغییری نمی کند، اما اگر همین آب ماه‌ ها یا سال ‌ها پشت یک سد بزرگ بماند می تواند برای موجودات زنده چه در مخزن و چه در رودخانه تا ده ها کیلومتر یا بیشتر در پایین دست سد، مرگ آور و کشنده باشد.

آب رها شده در پای یک سد بزرگ معمولاً در تابستان سردتر و در زمستان گرمتر از آب رودخانه است. گرم شدن یا سرد شدن رودخانه طبیعی بر میزان اکسیژن محلول در آب و مواد معلق در آن و همچنین بر واکنش ‌های شیمیایی که در آن رخ می دهد، اثر می گذارد. تغییر دادن روند طبیعی تغییرات فصلی دمای رودخانه می تواند چرخه زندگی موجودات آبی را قطع کند. زایش و تولیدمثل، تخمگذاری و دگردیسی لاروها برای نمونه بسیار به رویه دمایی آب وابسته است. همانگونه که مخزن‌ها رسوب رودخانه را در خود نگه می‌دارند، بسیاری از مواد غذایی حمل شده به وسیله رودخانه را هم در خود نگه می دارند.

در دوره گرمای هوا، جلبک ‌ها نزدیک سطح یک مخزن سرشار از مواد غذایی رشد و نمو پیدا می کنند. جلبک ‌ها به کمک فتوسنتز مواد خوراکی مخزن را مصرف می ‌کنند و مقدار زیادی اکسیژن تولید می‌ کنند. سرریز تابستانی از آب لایه ‌های بالایی مخزن سد، کمابیش گرم، فاقد مواد غذایی، سرشار از اکسیژن محلول و پر از جلبک است.

این میزان زیاد جلبک می تواند خوراک برای ماهی ‌ها فراهم کند. اما در عین حال بو و مزه ناخوشایندی به آب می دهد، آبگیرها و خروجی ‌های آب را مسدود می کند، بستر شنی را می پوشاند و تفریحات را هم محدود می سازد.

هنگامی که جلبک ‌های درون یک مخزن می میرند، به آب لایه ‌های زیرین می رسند و می پوسند و به این شیوه اکسیژن محدود آب لایه زیرین را مصرف می کنند در ته مخزن نور کافی برای فتوسنتز و اکسیژن زایی وجود ندارد، از این رو میزان اسیدیته این آب تهی از اکسیژن، آن را برای حل کانی ‌هایی مانند آهن و منگنز در بستر دریاچه توانمند می کند؛ بنابراین آبی که از خروجی ‌های پایینی رها می شود ،سرد، کم اکسیژن، غنی از مواد غذایی و اسیدی است و شاید دارای میزان زیادی کانی‌های متمرکز آسیب زننده باشد.
ادامه دارد
*منبع: روزنامه اطلاعات 1395.8.23
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: