روزنامه همدلی در صفحه سیاست در گفتوگو با رحمان قهرمانپور به بررسی اهمیت پیروزی میشل عون به عنوان رئیسجمهور لبنان برای کشورمان و نقش دیپلماسی ایران پرداخت.
در این گفت و گو که در شماره سه شنبه 11 آبان 1395 خورشیدی با کارشناس روابط بینالملل انجام شده است، می خوانیم: «میشل عون رئیسجمهور لبنان شد.» این تیتر بسیاری از رسانههای جهان بود. لابد انتخاب رئیسجمهور در «کشور هزار فرقه» آن هم بعد از دو سالونیم، باید هم خبر پر اهمیتی باشد. در این میان به نظر میرسد چنین انتخابی برای ما ایرانیان اهمیت فزونتری داشته است. بالاخره رئیسجمهور لبنان میشل عونی شده است که تحت حمایت حزبالله – این متحد استراتژیک ایران – است.
از همینروست که تیتر و محتوای بسیاری از رسانههای خبری ایرانی خبر از «پیروزی مطلق ایران» میدهند. اما برخی کارشناسان – و از جمله رحمان قهرمانپور – روایت «قدری» متفاوتتر از این ماجرا ارائه میدهد. این دانشآموخته دکترای روابط بینالملل معتقد است که «انتخاب میشل عون پیروزی مطلق یک طرف و شکست مطلق طرف دیگر نیست.» وی یکی از مهمترین دلایلِ چنین انتخابی را «تحرکات اخیر دستگاه دیپلماسی ایران طی یک ماه گذشته» میداند. وی سفر اخیر موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به ایران را در رسیدن به این توافق گروهها در لبنان موثر میداند. در همین چارچوب قهرمانپور معتقد است «گرچه باید منتظر گذشت زمان و نشانگان بیشتری باشیم، اما انتخاب میشل عون میتواند حداقل یک نشانه از توافق ایران و عربستان در بحرانهای منطقه باشد.» مشروح این مصاحبه در ادامه میآید.
**آقای دکتر؛ لبنان چه اهمیتی برای جهان، منطقه و ایران داشت؟ چرا انتخاب میشل عون در صدر اخبار قرار گرفت؟
برای ما ایرانیان که مشخص است. بالاخره کسی رئیسجمهور لبنان شد که مورد حمایت متحد استراتژیک ما در منطقه – حزبالله – است. اما در مورد اهمیتی که این انتخاب برای منطقه و جهان داشت، باید به نکتهای اشاره کنم. تا قبل از تحولات بهار عربی، در ادبیات مطالعات خاورمیانه معروف بود که لبنان دماسنج تحولات خاورمیانه است. بدان معناست که هر زمان اوضاع خاورمیانه بحرانی میشد، این بحران پیش از سایر کشورها خودش را در لبنان نشان میداد. بنابراین تحلیلگران همواره برای تحلیل آینده منطقه سعی میکردند از نشانههای موجود در لبنان بهره بگیرند. یعنی اگر در لبنان توافقی بین قدرتهای منطقهای شکل میگرفت، حدس میزدند که این توافق در منطقه هم اتفاق خواهد افتاد و برعکس.
بنابراین به توافق رسیدن گروههای سیاسی در لبنان، شاید نشانهای از آن باشد که قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به توافقی رسیدهاند.
البته این را هم بگویم که بعد از تحولات بهار عربی دیگر تنها لبنان نیست که دماسنج تحولات خاورمیانه است؛ بلکه سوریه و عراق هم تابلو یا آیینه است از آنچه در بین قدرتهای منطقهای یا بازیگران منطقهای اتفاق میافتد.
**الان رسانههای ایران انتخاب میشل عون را به گونهای بازتاب میدهند که گویی این پیروزی مطلق ایران بوده است. در حالی که میدانیم انتخاب میشل عون حاصل توافق سعد حریری و عون بوده است و اینکه بنابر اخبار عون قرار است حریری را به عنوان نخستوزیر به پارلمان معرفی کند. نظر شما چیست؟
مشکلات لبنان ساختاری است. این کشور هزار فرقه است. شیعهها، سنیها، دروزیها، مسیحیان مارونی، گروههایی هستند که در این کشور صاحب قدرت و نفوذند. به بیانی شکافهای عمیق طایفهای و مذهبی و فرقهای در این کشور وجود دارد و با آمدن میشل عون هم حل نخواهد شد. کما اینکه خودِ عون هم با دیگر گروههای مسیحی رقابت دارد و این به معنای یک نوع توافق فراگیر برای عبور از بحران نیست. به نظر من این انتخاب یک توافق موقتی است که ممکن است برخی مشکلات را حل کند، ولی بخشی از مشکلات در جای خودش خواهند ماند.
**مثلا چه مشکلاتی؟
فرضا مسئله ارتش لبنان و اینکه ارتش لبنان بالاخره باید چه کند باقی خواهد ماند. چه اینکه میدانیم دولت آمریکا بخشی از کمکهای خود به ارتش لبنان را قطع کرده است. حال با انتخاب میشل عون و در شرایطی که آمریکا با عون هم مشکل دارد، این ممکن است موجب قطع بیشتر کمکهای آمریکا به لبنان شود و این هم میتواند باعث شود که ارتش لبنان در مقابل ارتش اسرائیل ضعیفتر بشود. در شرایطی که ارتش لبنان یکی از اندک نمادهای وحدت ملی در این کشور محسوب میشود، تضعیف چنین ساختاری قاعدتا میتواند به معنای یک نوع بیثباتی در لبنان تلقی شود.
**رابطه میشل عون با ایران چگونه است؟ آیا عون اظهارنظر خاصی راجع به سیاستهای ایران در منطقه داشته است؟ آیا با سیاستهای منطقهای همدلی دارد؟
میشل عون یک شخصیت نظامی است و در جنگ داخلی 1980 حضور فعالی داشته است. آن موقع در مقابل سوریه و حزبالله بود و بعدها تغییر موضع داد. به همین دلیل معروف است به مرد تصمیمهای غیرمنتظره. حالا این غیرمنتظره بودن میتواند دو معنا داشته باشد. ممکن است کسی بگوید این تغییر موضع خوب است و طرف بر صراط مستقیم شده است. معنای دیگرش هم این است که طرف همانطور که با شما وارد اتحاد میشود، با دشمن شما هم وارد اتحاد خواهد شد. از همینروست که برخیها میگویند عون چهره قابل اعتمادی نیست و این ائتلافی که با حزبالله دارد، ائتلاف موقتی است. البته من تا جایی که حضور ذهن دارم، حداقل در این سالهایی که عون به لبنان بازگشته است، موضع تندی علیه ایران یا سیاستهای ایران نداشته است.
این را هم بگویم که در این بحث چندان عون هم مهم نیست. چه اینکه مسئله ایران در لبنان در چارچوب حزبالله تحلیل میشود. بدان معنا، کسی که با حزبالله لبنان وارد تعامل و معامله میشود و مواضع آنها را میپذیرد، تلویحا به این معناست که خب، بخشی از سیاستهای ایران در لبنان و منطقه را پذیرفته است که به این تفاهم با حزبالله رسیده است. حال میشود گفت که عون پذیرفته است که نباید سیاستهای ایران در منطقه را نقد کند.
**بالاخره آیا شما بر این نظرید که میشل عون مرد تغییر مواضع است؟
آن موقعی که عون تغییر موضع میداد، نظامی بود و کاراکترش با الان که در صحنه سیاسی لبنان است، متفاوت بود. اکنون به سبب سنش لابد پختهتر شده است. اما در عین حال باور اینکه افراد در عرصه سیاست خیلی تغییر موضع بدهند، قدری سخت است.
آیا با توجه به توافق عون و حریری، میشود نتیجه گرفت که میان ایران و عربستان توافقی
**جامع در راستای حل مشکلات منطقه صورت گرفته است؟
این سوال، بسیار مهم است؛ اما من برای آن جوابی ندارم، چرا که برای پاسخ به آن نیاز به اطلاعات پشت پرده است که من فعلا این اطلاعات را ندارم. این چیزی که در ظاهر هست این است که اتفاقی افتاده است. حالا اینکه این اتفاق توافق بین ایران و عربستان بوده است یا اینکه توافق در داخل لبنان بوده، یا توافق بین بازیگران فرامنطقهای بوده، اینها را هنوز کسی نمیداند. باید منتظر باشیم و ببینیم در روزهای بعد آیا نشانههای جدیدی بروز میکند یا نه. اگر این توافق در لبنان ناشی از توافق ایران و عربستان بوده باشد، قاعدتا به دنبال این توافق شاهد معتدل شدن لحن دو کشور در مقابل همدیگر؛ تغییر نسبی مواضعشان در مسئله سوریه و عراق و سایر جاها خواهیم بود.
اگر این اتفاق در روزها و هفتههای آینده بیفتد، میتوانیم با اطمینان بیشتری بگوییم که عون در لبنان ماحصل توافق میان ایران و عربستان بوده است. اما اگر چنین اتفاقاتی نیفتاد، ممکن است در مورد لبنان، ایران و عربستان چنین توافقی صورت گرفته باشد، ولی این توافق شامل سوریه و عراق نشود.
این را هم بگویم که میشل عون پیروزی مطلقی برای یک طرف و شکست مطلقی برای طرف دیگر نیست. چون به هرحال سعد حریری میشود نخستوزیر و این پست در لبنان قدرت بیشتری دارد تا رئیسجمهور. بنابراین چون این پیروزی مطلق برای یک طرف و شکست مطلق برای طرف دیگر نیست، لذا باید منتظر باشیم ببینیم توافقی که در لبنان انجام شده است، آیا نتیجه توافق جامعی میان ایران و عربستان بوده است و لبنان هم جزئی از آن، یا اینکه تنها این دو قدرت منطقهای در لبنان به یک توافق در یک مقطع خاص رسیدهاند.
**برای نقش دستگاه دیپلماسی ایران در این توافق اهمیت زیادی قائل شدهاید. چرا؟
اگر سفر خانم موگرینی و برخی تحرکات دیپلماتیک ایران را در کنار یکدیگر بگذاریم، به نظر میآید که دولت روحانی در آستانه انتخابات قدری توجهش را به سطح منطقهای بیشتر کرده است. چون یکی از انتقادات به سیاست خارجی دولت روحانی این بود که توجه خودش را فقط معطوف به برجام کرده و از منطقه غافل شده است و بیشتر تمرکزش بر حل مشکلات از طریق سیستم بینالمللی است.
ولی در یک ماه گذشته شاهد بودیم که دستگاه دیپلماسی فعالیتهایی در موضوع سوریه و همین الان لبنان انجام داده است. حال باید منتظر باشیم و ببینیم که آیا این خط دیپلماسی بعد از لبنان شامل عراق و سوریه و جاهای دیگر هم میشود یا مشکلات منطقهای مانع میشود. ولی نفسِ حرکت خوب است و اگر بتواند ادامه پیدا کند، ممکن است بخشی از منافع ما را در منطقه تامین بکند و شرایط منطقه را به نفع ما تغییر دهد.
**یعنی شما انتخاب میشل عون را در شرایط فعلی در چارچوب تحرکات جدید دیپلماتیک ایران ارزیابی میکنید؟
به هرحال در لبنان حزبالله مانع انتخاب رئیسجمهور بود و اکنون این اتفاق افتاده است. این حتما به این معنا خواهد بود که ایران به برخی شرایط طرف مقابل رضایت داده است. همچنان که حتما طرف مقابل هم به برخی شرایط حزبالله رضایت داده است. البته این را هم میگویم که الزاما نمیشود گفت همهاش موفقیت تحرکات دیپلماتیک ایران بود، ولی یکی از دلایل مهم در به توافق رسیدن گروهها در لبنان بر سر ریاست جمهوری، تحرکات اخیر دستگاه دیپلماسی ایران بوده است.
*منبع: روزنامه همدلی