در گزیده ای از این گفت و گو که در شماره شنبه هشتم آبان 1395 خورشیدی با رییس مرکز بینالمللی مطالعات صلح منتشر شد، می خوانیم: در سالهای اخیر بعد از موضعگیری کشورهای مختلف، سازمان ملل و شورای امنیت نسبت به مسائل هستهای ایران، تحریمهایی علیه ایران تحمیل شد. سرانجام بعد از کش و قوسهای فراوان در دولت یازدهم تیم مذاکرهکننده و وزارت امور خارجه توانستند بر سر مسائل هستهای توافقی به توافق برسند. این توافق بعد از سالها تحریم به قدری مهم شد که به مبنایی برای بحثهای سیاسی و هستهای ایران تبدیل شد، یعنی مسائل سیاسی و هستهای ایران با سایر کشورها را میتوان به قبل از برجام و پس از برجام تقسیم کرد.
در گفتوگو با دکتر سید سلمان صفوی رئیس مرکز بینالمللی مطالعات صلح به بررسی تأثیرات جهانی پسابرجام خصوصا مسائل منطقهای پرداختیم.
سیدسلمان صفوی از بنیانگذاران گروه توحیدی صف در دوران حکومت پهلوی، یکی از بنیانگذاران و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامیدر اصفهان تا سال 1361، رئیس فعلی آکادمیمطالعات ایرانی لندن، مدیر مرکز بینالمللی مطالعات صلح و دستیار پژوهش در دانشکده مطالعات مشرقزمین و آفریقا SOAS در لندن است. گفتوگوی «مردمسالاری» با سید سلمان صفوی را میخوانید:
**پس از توافق ایران و کشورهای 1+5 بر سر برجام؛ رؤسای جمهور، نخستوزیران و وزرای کشورهای مختلفی به ایران آمدند و گویی نگاه بدبینانه و ایرانهراسی در سطح جهانی به شکلی کمرنگتر شد. وضعیت سیاسی جهان را از منظر سیاسی تشریح کنید. آیا ایرانهراسی و نگرانیهایی که غرب از ایران ایجاد کرده بود، از بین رفته یا حداقل کمرنگتر شده است؟
دوران هشت ساله دولت قبل از دولت دکتر روحانی، متأسفانه به خاطر سیاستهای ماجراجویانه، مستمسکهای بسیاری به رقبا داد تا فضایی علیه ایران در دنیای بینالملل به وجود آورند، اما در دولت اعتدال شرایط از طریق مذاکرات هستهای و برخی تعاملات تا حدّی بهبود یافت. به خصوص دولت قبل نتوانست از فتوای رهبر معظم انقلاب علیه ساخت سلاحهای هستهای، بهرهبرداری سیاسی کند و آن را در جامعه بینالملل تبیین کند.
در دوره اعتدال دکتر ظریف موفق شد اهمیت فتوای رهبری درباره سلاحهای هستهای را از منظر حقوقی و پیامدهای سیاسی آن را از جنبه دیپلماتیک، حقوقی و روابط بینالملل در جامعه بینالملل تبیین کند و با تکیه بر آن استدلال کند مهمترین ضمانتی که ایران به اختیار و نَه از روی فشار ارائه کرده؛ فتوای رهبری بوده است.
دولت اعتدال و دکتر ظریف این هشدار را نیز به مدعیان دادند که با زیادهخواهی و اهداف استعماری نمیتوانند چیزی را به ایران تحمیل کنند. این تیم با تکیه بر فتوای رهبری، کاربرد تکنیکهای پیشرفته مذاکرات دیپلماتیک و به کارگیری هنر دیپلماسی و خردگرایی در مذاکرات دیپلماتیک؛ شش قدرت رقیب رو در روی ایران را خلعسلاح کرد و آنها را ملزم نمود حقوق هستهای ایران را بپذیرند، در حالی که در سابق آنها حتی نمیپذیرفتند ایران یک سانتریفیوژ داشته باشد.
تیم مذاکرات هستهای به قدرتهای جهانی قبولاند که ایران یک تهدید هستهای برای دنیا نیست و با این اقدامات، بهانههای بزرگی را که دولت گذشته با سیاستهای نادرست به کشورهای جهان داده بود و استعمار نیز با مهارت از آنها بهرهبرداری کرده بود ملغی کرد. این نخستین پیروزی انقلاب و نظام در دوران دولت اعتدال بود.
پس از این توافق؛ این بُعد قضیه هستهای ایران در افکار عمومیجهان تصحیح شد. در بُعد دوم نیز کشورهای اروپایی که روابط سیاسی خود را با ایران کاهش داده بودند؛ مشتاقانه در سطح بالاتری مقامات سیاسی خود را به ایران اعزام کردند، چنان که حتی رقابتهایی برای تجدید روابط با ایران بین این کشورها ایجاد شد. در عرف روابط بینالملل؛ سفر مقامات سیاسی کشورهای فرانسه، آلمان، ایتالیا، اتریش و بریتانیا در این رابطه به ایران؛ از اهمیت بسیاری برخوردار است. این رقابت سران برجسته قدرتهای جهان برای ورود به کشور؛ نشان دهنده اهمیت و عظمت ایران است.
دولت اعتدال موفق شد با این روشهای دیپلماتیک، کشورهای اروپایی را مجبور کند برای ورود به ایران با یکدیگر رقابت کنند.
**هدف اصلی این کشورها از ایجاد رابطه با ایران چیست؟
رقابت کشورهای اروپایی، برای ورود به بازار ایران است. نباید فکر کنیم این کشورها اکنون برادران ما شدهاند. در روابط سیاسی بین کشورها؛ رنگ، پوست، برادری و عقد اخوت مطرح نیست. دنیای روابط بینالملل؛ دنیایی خاکستری است؛ هیچ کشوری نَه دوست دائمی است، نَه دشمن دائمی. وضعیت همواره ژلاتینی است.
در شرایط کنونی ایرانهراسی در بُعد هستهای از بین رفته و در بُعد اقتصادی؛ بازار ایران برای کشورهای مختلف جهان به عنوان یک فرصت تلقی میشود و به همین جهت به ایران رفت و آمد میکنند. در حال حاضر بانکهای متوسط اروپایی با ایران ارتباط برقرار کردهاند و بانکهای بزرگ اروپایی نیز مشتاق برقراری ارتباط با ایران هستند.
البته آمریکا در این زمینه سنگاندازیهایی میکند، اما مقامات دو کشور در حال گفتگو هستند تا این موانع را برطرف کنند، زیرا آمریکا در گذشته با اِعمال جریمههای سنگین میلیاردی برای بانکهای فرانسه و انگستان تلاش داشت آنها را از برقراری ارتباط با ایران منصرف کند، لذا این بانکها هنوز از ارتباط با ایران واهمه دارند و نمیخواهند مجبور به پرداخت جریمههای سنگین نشوند.
ادعاهای اتهامات تروریستی به ایران، هنوز پا برجاست و همچنان ایران را به حمایت از تروریسم متهم میکنند؛ اتهامیکاملاً واهی و بیاساس، خصوصاً که این کشورها حامیتروریست هستند. آمریکا و برخی از کشورهای اروپای غربی هماکنون در یمن و سوریه به طور مستقیم و غیرمستقیم به کشتار این ملتها میپردازند. در حال حاضر سربازان سعودی با سلاحهای غربی، ملت بیپناه یمن را بمباران میکنند و سلاحهای تروریستها در سوریه نیز توسط کشورهای غربی تأمین میشود.
عربستان از جهت مالی، اطلاعاتی و تجهیزاتی از این کشورها در منطقه دفاع میکند. لذا این بُعدِ ایرانهراسی هنوز به قوّت خود باقی است و کشورهای مرتجع عرب منطقه به رهبری عربستان و آمریکا همچنان در این زمینه با ایران مخالفاند و کمابیش موارد موهومیعلیه ایران عنوان میکنند که البته امری طبیعی است و در واقع بخشی از منازعه توازن قدرت در منطقه خاورمیانه است.
این موضوع نشانگر این واقعیت است که ایران در خاورمیانه نفوذ و جایگاه بلندمرتبهای یافته و استعمار غربی و کشورهای مرتجع عربی منطقه با هدایت عربستان نمیخواهند این برتری را بپذیرند و به همین خاطر سعودی جنگهای نیابتی را در یمن و سوریه به راه انداخته است.
**اخیرا علیرغم گذشته، در جلسات مشورتی برای حل بحران منطقه خصوصاً در مورد سوریه، از ایران نیز دعوت میشود. به نظر شما این امر به خاطر افزایش جایگاه منطقهای ایران است؟
میتوان گفت اروپا و آمریکا تا حدی به این نتیجه رسیدهاند که ایران تنها قدرتی است که میتواند آرامش و توازن را در خاورمیانه ایجاد کند، زیرا کشورهای عراق، امارات، قطر، بحرین و عربستان سعودی حاصل قرارداد 1921هستند و بعد از جنگ جهانی اول متولد شدهاند.
قبل از این تاریخ؛ کشورهایی تحت این اسامیوجود نداشته است.
ایران کشوری با تمدن هفت هزار ساله است که قرنها قبل از آمریکا و اروپا وجود داشته و ابرقدرت دنیا بوده است. در طول حملاتی که در طول سالها به ایران صورت گرفت؛ اعم از حمله اعراب، مغولان، متفقین در جنگهای جهانی اول و دوم و ... نتوانستند استقلال ایران را به نفع خود تغییر دهند. ایران از دیرزمان ماندگار بوده و هست و حتی زبان خود را حفظ کرده است.
تصرف شمال آفریقا و مصر توسط اعراب سبب شد زبان این کشورها به عربی تغییر کند، اما ایران هنوز به زبان فارسی خود مسلط است. مغولها با حمله به ایران همه چیز را نابود کردند، اما به تدریج زبان و دین خودشان تغییر کرد. چنین مواردی نشان دهنده قدرت بزرگ فرهنگی ملت ایران است. غربیها دریافتهاند که اولاً ایران یک قدرت بزرگ فرهنگی - تمدنی است که در منطقه کاملاً بینظیر است. ثانیاً انقلاب ماندگاری در ایران روی داده؛ بنابراین چارهای جز کنار آمدن با ایران ندارند.
نخستین نشانه به رسمیت شناختن انقلاب ماندگار ایران و اهمیت سترگ آن در توازن قوا در منطقه خاورمیانه؛ امضای توافق برجام بود. ثانیاً کشورهای غربی دریافتند که باید با ایران به نتیجه برسند و به همین خاطر پیشنهاد کردند در مورد سوریه، یمن و بحرین و موضوعات دیگر با ایران توافق کنند. بدین معنا که پذیرفتهاند ایران بازیگر اصلی و قدرت ماندگار منطقه است، منتها میخواهند سهم کمتری به ایران بدهند که البته ایران نمیپذیرد.
ایران همواره بر این موضوع تأکید دارد که قدرت اصلی در منطقه است و قدرتهای خارجی باید از این منطقه خارج شوند. برقراری و حفظ امنیت در این منطقه با ایران است. البته سهم مشروع این قدرتها را پرداخت میکند و نیازهای مشروع آنها و انرژیهای مورد نیازشان را نیز تأمین خواهد کرد. اما هژمونی قدرتهای خارجی را در این منطقه به رسمیت نمیشناسد.
این منطقه؛ حریم امنیتی ایران است و اجازه نمیدهد قدرتهای خارجی و سیاستهای دیگر در این امنیت مداخله کنند. امروز موضوع گفتگو و مناقشه ایران با قدرتهای بزرگ جهانی تغییر کرده و این کشورها با ایران به عنوان یک قدرت تأثیرگذار و سازنده که چارهای جز معامله با آن ندارند؛ میتوانند مذاکره کنند. این گام مثبت بعدی است.
**این طور که شما توصیف کردید اگر ایران با برجام به توافق نمیرسید چه آیندهای پیش روی کشور بود؟ در حالی که برخی از سیاسیون کشور دستاورد برجام را ناچیز و حتی برخلاف منافع ایران میبینند!
مسلماً این مصالحه هستهای، نمره 100 نمیگیرد. طبیعی است که امتیازاتی داده شده که در شرایط عادی چنین نمیشد. چه لزومیداشت سطح غنیسازی به 5 درصد برسد؟ مگر قدرتهای دیگر چنین تضمینی دادهاند؟ مصالحه یعنی دو طرف امتیازاتی بدهند تا به توافق برسند، اما اولاً این مصالحه با نظر رهبری انجام شده و اگر کسی افراط کند و نمره زیر 50 به آن بدهد و آن را سیاه ببیند؛ باید متوجه باشد که طرف مناقشه او کیست؟ طبق قانون اساسی سیاستهای کلی نظام توسط ایشان تدوین، تصویب و اصلاح میشود.
رهبری، فردی مقتدر و مدبّرند و هر جا ضرورتی داشته، ورود کردهاند و دستورات لازم را دادهاند. اولاً مسئله امنیت داخلی کشور و در بُعد دیگر کارتهای برنده نظامی ایران در عراق و سوریه، موثر درحصول این توافق بودهاند. باید توجه داشته باشیم که پیروزی تنها حاصلِ مذاکرات هستهای نبوده و بُعد دیگر کارتهای برنده ایران در عراق، سوریه و لبنان است. تیم دیپلماتیک ایران موفق شد از موضع مقتدرانه با شش قدرت وارد مذاکره شود، نَه از موضع ضعف.
بدینترتیب تیم دیپلماتیک ایران موفق شد پیروزیها و نفوذهایی را که در منطقه به دست آمده بود به معاملهای نقد بدل کند. ایران این کارتها را زمان تیم مذاکره کننده قبلی نیز داشت و شاید قویتر هم بود، اما نتوانستند معامله نقد کنند. بدین معنا که تیم قبلی مذاکره کننده موفق نشد قدرت نظامیو نفوذ ایران در منطقه را به یک دستاورد ماندگار دیپلماتیک در صحنه روابط بینالملل تبدیل کند. یکی از امتیازات تیم دکتر ظریف این بود که با تکیه بر کارتهای برنده در عراق، افغانستان، سوریه و لبنان؛ از موضع اقتدار وارد مذاکرات هستهای شد و به این مصالحه رسید.
دیوانههایی مانند نتانیاهو به ماجراجوییهایی در دنیا دست میزنند و میخواستند به ایران حمله کنند. بوش هم میخواست به ایران حمله کند، اما سیاستهای بازدارندگی غیر هستهای نظام اسباب منصرف شدن آنها از ماجراجویی خونین شد. به هرحال پیروزیهای دیپلماتیک و هستهای ایران تلفیقی از دستاوردهای نظامی، تدابیر رهبری و ظرافتهای عملیاتی تیم دیپلماتیک دولت اعتدال است که نکته برجستهای در این پیروزی است، زیرا دو بُعد دیگر در دولت گذشته هم بود، اما تیم مذاکره کننده نتوانست از آنها بهرهبرداری کند. این تیم موفق شد برخی از تهدیدها علیه ایران را کاهش دهد و موقعیت ایران در جامعه بینالمللی را افزایش دهد.
**برخی میگویند امنیت ایران به خاطر مذاکره نیست؛ به خاطر امنیت نظامی است؟
این موارد مانعهالجمع نیستند. مؤلفههای قدرت امنیت ملی متشکل از مجموعه عوامل مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی است. طبیعی است که اقتدار و قدرت نظامییکی از مؤلفههای مهم امنیت ملی است، اما مؤلفه دیگر دیپلماسی است؛ که اگر خردگرایانه، واقعبینانه و قانعکننده باشد و بتواند اهداف استعمار را برای جهانیان روشن کند و واقعیت حقانیت خود را نشان دهد؛ موفق میشود.
یکی از کارشناسان خاورمیانه قبلا در گفتوگویی با بنده میگفت عربستان تابع آمریکاست و اگر رابطه ایران با این کشور بهبود یابد؛ بر رابطه با عربستان نیز تأثیر میگذارد. اما پس از برجام؛ عربستان همچنان به کارشکنیهای خود ادامه میدهد.
اولاً این نگاهی ناکامل است. ثانیاً همه مسائل ایران با آمریکا حل نشده، تنها موضوع هستهای حل شده است. مناقشه دوم ایران با آمریکا بر سر خاورمیانه و میزان سهم هر کشور است. ثالثاً عربستان پس از سقوط حُسنی مبارک و تحولات بهار عربی دریافت که نمیتواند برای امنیت خود کاملاً به یک قدرت بزرگ خارجی متکی باشد.
شاید فردا آمریکا نگاهش را از این کشور بردارد. سقوط بن علی در تونس و حُسنیمبارک در مصر و برخی اتفاقات بهارعربی، شوک برای عربستان بود. پس از این حوادث سعودی متوجه شد که نمیتواند به طور کامل به آمریکا تکیه کند، لذا سیاست تهاجمیدر منطقه در پیش گرفته. آمریکا، انگلستان و فرانسه برای فروش سلاحهایشان از آن حمایت میکنند.
**با شرایطی که در حال حاضر بر خاورمیانه حاکم است؛ سوریه، روسیه، ایران و یمن و به خصوص داعش؛ پیشبینی شما برای منطقه خاورمیانه چیست؟
در حال حاضر منطقه خاورمیانه وضعیت ژلاتینی دارد و هیچ ثباتی ندارد؛ قدرتهای جهانی و منطقهای همزمان به طور فعال وارد صحنه کارزار این منطقه شدهاند تا فرم جدیدی از نقشه خاورمیانه به نفع خود به وجود بیاورند، اما خروجی آن روشن نیست. به تازگی در مسکو با برخی از دیپلماتهای روسی گفتوگو داشتم، آنها نیز همین نظر را داشتند و میگفتند وضعیت منطقه قابل پیشبینی نیست.
آمریکا روسیه و انگلستان نیز از عاقبت کار در منطقه اطلاع ندارند. اما حداقل برای کشورهای غربی و عربستان مشخص است که خروجی آن چنان نیست که آنها تصور میکردند. بنده از آغاز بحران سوریه، در لندن گفتوگوهایی داشتم؛ در انگلستان فکر میکردند حکومت بشاراسد طی یک هفته ساقط میشود و دولت جدیدی بر سر کار میآید، اما چنین نشد و مشخص شد سناریویی که در لیبی برنامهریزی کردند، به این سادگی در سوریه قابل اجرا نیست.
از یک سو ترکیه، عربستان، قطر، امارات، ایران و تل آویو و از دیگر سو آمریکا، انگلستان، فرانسه و روسیه به طور فعال در این موضع در خاورمیانه حضور دارند، لذا برای آینده نزدیک ثبات و امنیتی در خاورمیانه عربی نمیبینم. در خاورمیانه بزرگ که ایران و ترکیه نیز در آن حضور دارند؛ شرایط اندکی بهتر است. ایران باثباتترین کشور در خاورمیانه است، اما در خاورمیانه عربی؛ در عراق، سوریه، یمن و لیبی شرایط جنگی حاکم است.
آرامش در ایران؛ حاصل تعامل و عملکرد بخشهای مختلف حکومت است. همکاری دولت، سپاه، نیروهای امنیتی و رهبری و در رأس آنها ملت بزرگ ایران سبب شد امنیت کشور را در این منطقه آشوبزده هدایت و حمایت کنند. در آینده نزدیک؛ صلح و امنیت در این منطقه حاکم نخواهد شد و وضعیت کاملاً نامعلوم است. به طور مثال آیا وحدت در سوریه باقی خواهد ماند؟ در یمن چه اتفاقی روی میدهد؟ البته مسلماً خواب دشمنان غربی و برخی کشورهای همسایه در مورد سوریه تعبیر نخواهد شد.
بنده به عنوان کارشناس خاورمیانه با 35 سال سابقه تدریس، تحقیق و حضور در لبنان، سوریه و... بر این باورم که تسلط نیروهای افراطی بر سوریه غیرممکن است. به نظر من عربستان تجزیه میشود؛ در قمار خاورمیانه، بازنده اصلی سعودی است. این کشور به خاطر افراطگریهای متعدد، هر روز بیش از پیش حیثیت و اعتبار خود را در جامعه جهانی از دست میدهد.
بنابراین تاریخ به ضرر عربستان رقم میخورد. چنان که در حال حاضر بازی نفتی آنها با شکست مواجه شده و مبالغ هنگفتی بابت این جنگها از دست دادهاند و در آخرین نشست نفتی نیز که اخیرا برگزار شد؛ مجبور به عقبنشینی شدند. به وضوح آشکار است که بازنده این مبادلات و اتفاقاتی که در حال رقم خوردن است؛ تنها سعودی خواهد بود که با این روشهای تهاجمیو بیتدبیری، استقلال و تمامیت ارضی خود را از دست خواهد داد.
**در سالهای قبل نیز با توجه به روایتهای آخرالزمانی پیشبینی کردند در شرایط آخرالزمان هستیم و تاریخ به صورت جبری به پیش میرود، آیا بروز چنین جنگهایی در خاورمیانه را میتوان دلیل این مدعا دانست؟
مسائل ایدئولوژیک و کلامیرا نباید وارد عرصه روابط بینالملل کرد. در مباحث روابط بینالملل باید بر اساس شواهد ملموس و عینی و بر پایه دادههای مشخص تحقیق شود وگرنَه ممکن است مباحث تخیلی و آرزویی باشد. البته از سوی دیگر شاید در مصداقها اشتباه کنیم، اما در روایات وارد شده که امام زمان(عج) ظهور میکنند و دجال از خاورمیانه عربی میآید. آیا مصداق این بیانات چه زمانی است؟ مشخص نیست. زمانی که قوم مغول به ایران حمله کرد نیز چنین مباحثی مطرح شد.
پس از آغاز حکومت شاه اسماعیل و شاه طهماسب نیز برخی گفتند مقدمات ظهور امام زمان(عج) فراهم شده، اما چنین نشد. بنابراین بنده چنین مطالبی را وارد مباحث فنی روابط بینالملل نمیکنم و جایز هم نمیدانم. البته درباره مفاهیم میتوان سخن گفت، اما در این مورد تعیین مصداق؛ کسی نمیتواند به صورت یقینی سخن بگوید.
**از نظر آیندهپژوهی چه آیندهای برای خاورمیانه پیشبینی میکنید؟
از لحاظ آیندهپژوهی؛ با توجه به مجموعه مسائلی که اینک وجود دارد روز به روز قدرت، اقتدار و وضعیت اقتصادی ایران در منطقه بهتر خواهد شد، نقش سازنده در منطقه و همچنین نیاز دنیا به ایران بیشتر میشود. اگر ایران همچنان به سیاستهای اعتدالی و خردگرایانه خود ادامه دهد، قدرتهای جهانی مجبور میشوند با ایران همکاری کنند. عربستان تجزیه میشود و از نفوذ ترکیه در منطقه کاسته خواهد شد.
**داعش چه وضعیتی خواهد داشت؟
داعش؛ نمایانگر ایدئولوژی عربستان است و تا زمانی که رقابت بین روسیه، آمریکا و چین برقرار است؛ این گروه را حفظ میکنند. داعش؛ زائیده سازمانهای جاسوسی غرب است که برای تضعیف روسیه و چین، فراموش کردن خطر اسرائیل، ایجاد اختلاف بین مسلمانان، ایجاد جریانی مقابل تشیع ساخته و پرداخته شد. تا این ضرورتها و نیازهای سرویسهای جاسوسی غربی وجود دارد؛ داعش نیز حیات خواهد داشت.
شماری از جوانان نادان مسلمان نیز فریب آنها را میخورند و با این افکار تکفیری جذب میشوند. به عنوان اقدام مهم در این زمینه باید در اسرع وقت با جدیت از پیشرفت و اشاعه این افکار تفریطی در شیعه و سنی جلوگیری شود. این گروه سمبل افراطیگری، خشونتگرایی و مخالف حقیقت اسلامیاست.
راه حل شما برای برونرفت از این وضعیت چیست؟
اسلام(قرآنحکیم) با «بسم الله الرَّحمن الرَّحیم» آغاز میشود و با «ناس» پایان میپذیرد. دین برای خدمت به مردم آمده است، نَه برای کشیدن جان و شیره آنها. در ایران و جهان اسلام باید با خشونت و افراطگرایی مبارزه شود و اسلامیمبتنی بر عقلانیت، معنویت، اخلاق و عدالت معرفی شود که حقوق غیر نیز در آن لحاظ شده؛ غیر هم حق نفس کشیدن دارد، شهروند است و میتواند از حقوق خویش بهرهمند شود. روشی که در آن غیرمسلمانان مهدورالدم و فاقد حقوق انسانی و شهروندی معرفی شوند، به زیان اسلام است. سرویسهای جاسوسی دقیقاً از افرادی با چنین افکاری استفاده میکنند. برای حفظ امنیت کشور و بازگرداندن آرامش به جهان اسلام علمای ما باید با تفکر افراطگرا، خشونتگرایی، برچسب زدن و تکفیری مبارزه کنند.
*منبع: روزنامه مردم سالاری