در این گفت وگو که در شماره دوشنبه 26 مهر 1395 هجری خورشیدی با معاون اقتصادی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی منتشر شد، آمده است: رشد 4.4 درصدی اقتصاد ایران در سه ماهه نخست سال جاری که از سوی مرکز آمار ایران اعلام شد، این نوید را داد که سرانجام اقتصاد ایران از رکود خارج شده است و در آستانه رونق قرار دارد. البته طبق اظهارات روز گذشته ولی اله سیف، رشد اقتصادی ایران در سه ماهه نخست سال جاری از سوی بانک مرکزی 5.4 درصد محاسبه شده است که این رقم هم بر خروج اقتصاد از رکود صحه می گذارد. در این میان، گرچه شواهد حاکی از پشت سر گذاشتن رکود است اما به عقیده کارشناسان، هنوز اثرات خروج از رکود در همه بخش ها نمود پیدا نکرده است.
یکی از بخش هایی که نتوانسته است آن طور که باید و شاید روی ریل رونق قرار بگیرد، صنعت است که گرچه در فصل ابتدایی امسال بر اساس اعلام مرکز آمار ایران، رشد 8.8درصدی را از خود بر جای گذاشت اما به عقیده کارشناسان صنعتی، بخش مهمی از این رشد در حوزه صنعت، مرهون افزایش تولید در صنعت نفت و پتروشیمی بوده است. بر این اساس، هنوز بنگاه های متعددی در این حوزه دست به گریبان رکود هستند. در این رابطه اما دولت برنامه ویژه یی برای خروج بنگاه ها در نظر گرفت که مهم ترین آنها اختصاص 16هزار میلیارد تومان تسهیلات به 7هزار و 500 بنگاه کوچک و متوسط بود تا با تزریق این منابع بتوانند از رکود خارج شوند. در این میان، گرچه دولت مهم ترین اولویت این بنگاه ها را تامین مالی آنها تشخیص داده است اما به گمان کارشناسان، مشکلی فراتر از کمبود نقدینگی در حوزه بنگاه ها وجود دارد و آن هم کمبود تقاضای موثر است.
نکته دیگری که در عارضه یابی استراتژی رکودزدایی دولت در سطح بنگاه ها می توان دریافت این است که تمرکز اصلی روی بنگاه های کوچک و متوسط است اما هنوز دولت صراحتا اعلام نکرده است که چه برنامه یی برای خروج بنگاه های بزرگ از رکود دارد. در این رابطه حجت میرزایی معاون اقتصادی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی بر این باور است که بنگاه های بزرگ به دلیل شتاب گیری سریع آنها در مسیر رشد اقتصادی، بسیار حائز اهمیت هستند و بی توجهی به آنها در شرایط فعلی اقتصاد می تواند خطر آفرین و نگران کننده باشد. به عقیده میرزایی، در شرایطی که دولت توانسته است برای 7هزار و 500بنگاه کوچک و متوسط منابع مالی در نظر بگیرد حتماً می تواند برای 100 تا 200 بنگاه بزرگ هم برنامه یی ارائه دهد.
هرچند به گفته وی، حمایت های دولت از بنگاه ها در قالب تامین مالی باید مشروط باشد. او همچنین به فقدان سیستم پایش بنگاه ها اشاره می کند که سبب شده است تا اطلاعات دقیقی از بنگاه ها در دست نباشد. بدین ترتیب با تزریق منابع مالی غیرمشروط به همه بنگاه ها و بدون منظور کردن استانداردهای لازم، نه تنها منابع به هدر می رود بلکه شرایط بنگاه ها بحرانی تر هم می شود. به عقیده میرزایی، دوران رکود درس های خوبی برای اقتصاد ایران داشت که می تواند در دوران پیشارونق مورد بهره برداری قرار گیرد.
شاید یکی از دستاوردهای رکود برای اقتصاد ایران، از دور خارج کردن بنگاه هایی ناکارآمد بود که در برابر تلاطم های اقتصادی، تاب آوری نداشتند. مشروح گفت وگوی تعادل با حجت میرزایی، معاون اقتصادی وزیر کار را در ادامه بخوانید.
برای شروع بحث ابتدا مشخص کنیم که آیا اقتصاد حال حاضر همچنان درگیر رکود است؟ طبق تعاریف اقتصادی هرگاه اقتصادی چهار فصل متوالی رشد منفی را تجربه کند، آن اقتصاد رکودی خوانده می شود. برخی کارشناسان مانند مسعود نیلی معتقدند که اکنون دیگر نمی توان اقتصاد ایران را رکودی خواند و برخی نهادها هم مانند مرکز پژوهش های مجلس معتقدند اقتصاد همچنان درگیر رکود است. نظر شما چیست؟ آیا اقتصاد ایران دوره رکود را پشت سر گذاشته است؟
بر مبنای همان شاخص ها و شواهدی که در سال های 91 و 92 رکود همراه با تورم شناسایی شد، اکنون می توانیم بگوییم که رکود را پشت سر گذاشته ایم. مهم ترین این شاخص ها، نرخ رشد اقتصادی است. طی سال های اخیر نرخ رشد منفی در اقتصاد در دو سال پیاپی مشاهده شد و در مجموع تولید ناخالص داخلی کشور کوچک تر شد. از سوی دیگر، با مبنا قرار دادن نرخ رشد اقتصادی، در سه فصل گذشته بر اساس محاسبات مرکز آمار بطور مستمر افزایش ارزش افزوده را مشاهده کردیم. علاوه بر این، در طول سال های رکود، شواهد متعددی مثل تعطیلی و کاهش فروش هم در سطح بنگاه های اقتصادی رکود را تایید می کرد. خوشبختانه در 6 ماهه گذشته علاوه بر شاخص رشد ارزش افزوده، شاخص های متعدد دیگر در سطح خرد هم حاکی از آن است که از رکود خارج شده ایم.
برخی ممکن است بگویند در آستانه رونق هستیم یا تحت عنوان پیشارونق از این دوره اسم ببرند اما بطور کلی هم بر اساس شواهد خرد و هم شواهد کلان می توان گفت رکود را پشت سر گذاشته ایم.
اگر بپذیریم که اقتصاد کل از رکود خارج شده است اما همچنان برخی بخش ها با رکود دست و پنجه نرم می کنند، وضعیت بنگاه ها را هم می توان در این معادله سنجید. کمبود تقاضای موثر و تنگناهای مالی مهم ترین مشکلاتی است که بنگاه ها در دوران رکود با آنها روبرو هستند. درحال حاضر که رشد 4.4درصدی در بهار امسال تجربه شده و بخش صنعت به رشد 8.8درصدی رسیده و درکنار آن سیاست های دولت کمی انبساطی تر شده است، دو چالش اصلی بنگاه ها که همان کمبود تقاضای موثر و کمبود نقدینگی است، در چه شرایطی قرار دارد؟
طبیعی است که اگر تقاضا در اقتصاد کلان افزایش پیدا کند، خروج از وضعیت رکودی بنگاه ها سریع تر اتفاق می افتد. بخش بزرگی از مسائل موجود بنگاه ها هم به دلیل کاهش شدید تقاضا بوده است. این کاهش شدید تقاضا یا فروش، برای بنگاه ها مشکل نقدینگی هم ایجاد کرده است. البته باید به اینها نرخ های بالای سود بانکی را هم اضافه کنیم که هزینه تامین مالی بسیار سنگین را بر خیلی از بنگاه ها تحمیل کرده است.
در مجموع شرایط بنگاه ها به گونه یی بود که با فروش محدود یا کاهش نقدینگی حاصل از افت فروش، امکان تامین هزینه های مالی هم برای آنها فراهم نبود. با این حال، در ماه های اخیر چند اتفاق افتاده است. نخست اینکه به تدریج با خروج از رکود عملاً تقاضای کل در حال افزایش است و در بعضی از بخش ها مثل ساختمان بطور مشهودی می توان افزایش تقاضا و افزایش معاملات را دید. در همین حال، در حوزه بانکی تدابیری مثل کاهش نرخ سود بانکی، امکان تجدید بدهی های بانکی با نرخ های ارزان تر، ایجاد بازار بدهی و انتشار اوراق تسویه اندیشیده شده است. در مجموع، تدابیر جدید، این امکان را برای خیلی از بنگاه ها فراهم کرده است تا به جای تلاش برای دستیابی به نقدینگی و پرداخت بدهی ها به دولت یا سازمان ها و شرکت های دولتی از این ابزارها استفاده کنند تا هم بتوانند هزینه های تامین مالی را کاهش دهند و هم اینکه بخش مهمی از بدهی های دولتی را با مطالباتی که از دولت دارند، کاهش دهند.
در چنین شرایطی، نخستین اقدامات و اولویت های دولت برای رکودزدایی بنگاه ها و سوق دادن آنها به سمت رونق چه باید باشد؟
به طور کلی می توان گفت مجموعه یی از ابزارها در سطح اقتصاد کلان در خروج بنگاه ها از وضعیت رکودی کمک کرده است اما به این معنا نیست که همه مشکلات بنگاه ها حل شده است. بخش بزرگی از مسائل در بنگاه ها نیازمند تمرکز ویژه مدیریت در آن بنگاه ها است. در مورد بنگاه های کوچک آخرین اقدامی که می توان به آن اشاره کرد و امیدوار بود، پرداخت تسهیلات 16هزار میلیارد تومانی به بنگاه های کوچک و متوسط است که حدود 7هزار و 500بنگاه مشمول این تسهیلات می شوند. بدین ترتیب مسائل مالی این بنگاه ها حتی بنگاه هایی که بدهی های انباشته دارند و حتی مشمول ماده 141 هستند هم می توانند از این تسهیلات استفاده کنند.
ممکن است بخش مهمی از مسائل بنگاه ها که مربوط به منابع مالی باشد از این طریق برطرف شود. اما یک دسته از بنگاه ها هستند که نه مشمول این تسهیلات می شوند و نه توانسته اند بدهی های مالی خود را بپردازند. طبیعی است که خروج بنگاه های بزرگ کمی دیرتر رخ می دهد البته بعد از اینکه این خروج رخ داد، بنگاه ها با اتکا به ابزارهایی که دارند با شتاب بیشتری می توانند مسائل خود را حل کنند. در این رابطه به نظر من در حال حاضر باید تمرکز ویژه یی به این بنگاه ها صورت بگیرد. به ویژه بنگاه هایی که متعلق به بخش عمومی غیردولتی هستند باید مورد توجه ویژه یی قرار گیرند چراکه حل و فصل و مسائل آنها سازو کار پیچیده تری دارد. به این دلیل که این بنگاه ها سهامدار خصوصی ندارند و سهامدار آنها مربوط به بخش عمومی است. اگرچه این سهامداران ابزارهای قوی تری دارند اما تصمیم گیری آنها کمی کندتر است. اینها مسائلی است که در این دوره گذار باید به صورت جدی روی آنها تمرکز کرد.
تسهیلاتی که اشاره کردید مربوط به بنگاه های خرد است. در سطح بنگاه های کلان باید چه تدابیری اندیشیده شود؟
باید برای بنگاه های بزرگ هم تسهیلات ویژه یی در نظر گرفت. تسهیلات 16هزار میلیارد تومانی معطوف به بنگاه های کوچک است اما بنگاه های بزرگ هم نیازمند تسهیلات هستند تا بتوانند نقدینگی تامین کنند و نیازهای بازار خود را پاسخ دهند، نهاده های تولید را تامین کنند و بخشی از بدهی های غیربانکی انباشته از گذشته را تسویه کنند. از دیگر تدابیر در رابطه با بنگاه های بزرگ این است که بدهی های بانکی آنها با نرخ های جدیدتر تجدید شود. خیلی از بنگاه ها همچنان بدهی های با نرخ های سود بانکی 25 تا 30 درصد دارند که اگر با همین نرخ ها استمهال شود، بازپرداخت آن بسیار دشوار است. به نظر من در بعضی از موارد هم حمایت هایی مثل اعمال تعرفه های ویژه در صادرات یا واردات مورد نیاز است. به عنوان مثال برخی بنگاه ها محصولی تولید می کند که همزمان واردات آن هم صورت می گیرد. بنابراینچنین بنگاه هایی نیازمند حمایت های تعرفه یی هستند. اینها مسائلی است که بنگاه های خاصی با آن مواجهند اما این مسائل هم قابل حل است. وقتی می توانیم برای 7هزار و 500بنگاه کوچک و متوسط راه حل هایی را پیدا کنیم، برای حدود 100 تا 200بنگاه بزرگ هم این کار قابل انجام است.
اگر این دست بنگاه ها حمایت شوند کمک بزرگ تری به ایجاد تقاضا و خروج از رکود خواهند کرد و اگر حمایت نشوند آثار بحرانی شدن آنها بر مولفه های اقتصادی-اجتماعی بسیار شدیدتر است. به عنوان نمونه مجتمع ذوب آهن یک بنگاه بزرگ با حدود 17هزار نیروی انسانی مستقیم است. تعداد اشتغال ایجادشده در زنجیره ارزش ذوب آهن، دست کم به 50هزار نفر می رسد. به همین دلیل کمک به ذوب آهن یک کمک بسیار موثر هم از وجوه توسعه منطقه ای، هم اجتماعی و هم حفظ اشتغال است. درست است که مقیاس بحران این بنگاه ها بزرگ تر است اما کمک به آنها برای خروج از بحران هم بسیار موثر است. در بعضی موارد هم، حل مشکلات بنگاه ها الزاماً نیازمند کمک های مالی نیست. سازوکارهایی وجود دارد که می تواند به رونق این بنگاه ها کمک کند. به عنوان نمونه تجدید بدهی های این بنگاه ها با نرخ های پایین تر یا ارائه تسهیلات در قالب وام های 100 تا 500میلیارد تومانی که می تواند برای تامین نقدینگی و سرمایه در گردش با شرایط ویژه یی در اختیار آنها قرار بگیرد.
برخورد دولت با بنگاه هایی که به واسطه رکود از دور تولید خارج شده اند چگونه باید باشد؟ آیا باید این بنگاه ها را با توجه به محدودیت های مالی کنار گذاشت و تنها به سراغ بنگاه هایی رفت که پتانسیل بیشتری برای رشد دارند یا اینکه دولت باید برای این بنگاه ها ابزارهای تقویتی ویژه یی تعریف کند؟
مسائل بنگاه ها بسیار متنوع و متعدد است. بعضی از این بنگاه ها مسائل جدی مدیریتی دارند و مدیران غیرمتخصص یا فاقد دانش مدیریتی بر آنها حاکم هستند. بعضی از بنگاه ها هم مشکل جدی تکنولوژی و ماشین آلات دارند. برخی از آنها محصول ناباب دارند یعنی محصول آنها دیگر در بازار خریداری ندارد. مقیاس برخی از این بنگاه ها غیراقتصادی است یعنی از مقیاس بهینه حداقل برای اقتصادی بودن خیلی کوچک تر است و عملا هر مقدار هم منابع به آنها تزریق کنیم به هدر رفته است. در میان این موارد انتخاب مدیر مناسب تقریبا مساله اصلی همه بنگاه های ماست.
اگر مدیریت مناسب نباشد بهترین بنگاه ها هم ممکن است با فروپاشی مواجه شوند و در بهترین شرایط هم نتوانند رقابت کند. اگر مساله بنگاه ها مدیریتی باشد و مالکان مشاوره ها را بپذیرند و تن به مدیریت متخصص و کارآمد بدهند، مسائل این بنگاه ها قابل حل است. اما مسائلی مثل ناباب بودن تکنولوژی، ناباب بودن محصول، غیراقتصادی بودن مقیاس، مکان یابی نادرست، فقدان زنجیره ارزش و... را نمی توان کاری کرد. همانطور که گفتم، مسائل بنگاه ها بسیار متعدد است. برخی بنگاه ها مساله فقدان شبکه فروش دارند و با قدرتمندسازی شبکه فروش یا با شکل گیری یک تعاونی تامین نیاز در مشارکت با سایر بنگاه های همگن مشکل آنها قابل حل است. بنابراین در مورد مسائل بنگاه ها نباید به کمبود منابع مالی بسنده کرد. متاسفانه فشاری که در دو سال اخیر روی دولت وارد شد مانع از آن شد که بازشناسی خوبی از مسائل این بنگاه ها صورت گیرد. ما نگران این هستیم که بعضی از بنگاه هایی که مساله آنها الزاما مالی نیست و با مواردی همچون بی کفایتی مدیریت، ناباب بودن تکنولوژی یا محصول یا کوچک بودن مقیاس و... مواجهند، با دریافت تسهیلات جدید نه تنها مسائل آنها حل نشود بلکه پیچیده تر و بزرگ تر شود.
برای تامین منابع مالی بنگاه ها باید چه تغییراتی حاصل شود؟ آیا طبق همان سنت قبلی که بیشترین سهم در تامین مالی را تسهیلات بانکی داشت، پیش رفت یا کشش چرخش به سمت منابع دیگری همچون بازار سرمایه فراهم شده است؟
دوره رکودی تجربه های خیلی خوبی را برای ما به همراه داشت یکی از این تجارب هم این است که در شرایطی که نقش انحصاری در تامین مالی بنگاه ها را بانک ها ایفا می کنند، بنگاه ها به شدت آسیب پذیر می شوند. در سال های گذشته با بحران نظام بانکی مواجه شدیم. از یک طرف تکالیف جدی که از طرف دولت ها به بانک ها تحمیل شد، از طرف دیگر ورود بانک ها به بنگاه داری و منجمد شدن بخش مهمی از دارایی های آنها، مطالبات معوق و بالا رفتن نرخ مطالبات غیرجاری و... باعث شد تا نظام بانکی کشور در آستانه بحران قرار گیرد. در چنین شرایطی با اتکای انحصاری بنگاه ها به نظام بانکی، بخش حقیقی اقتصاد هم خیلی آسیب پذیر می شود بنابراین چاره یی نداریم جز اینکه روش های تامین مالی را توسعه دهیم، ابزارهای مالی را در بازارهای مالی گسترش دهیم، مدیران را با این روش ها آشنا کنیم و روش های تامین مالی غیربانکی را بطور جدی ارتقا دهیم. در غیر این صورت این وابستگی همچنان آسیب پذیری و شکنندگی بخش مولد را در آینده هم به دنبال خواهد داشت. در همین یک سال اخیر هم خیلی از بنگاه ها تجربه تامین مالی با روش های غیربانکی را به دست آورده اند اما این امر باید به صورت جدی تغییر و توسعه پیدا کند.
فارغ از ابزارهای مالی، چه بسته یی باید برای خروج از رکود بنگاه ها باید در نظر گرفت تا بتوان بنگاه ها را در عین رکودزدایی، خوداتکاتر کرد و از سطح نیاز آنها به تزریق منابع مالی کاست؟
یکی از مهم ترین کارهایی که باید بکنیم، ایجاد نهادهای مشاوره و ارائه خدمات کلینیکال به بنگاه ها در استان ها است تا بتواند در مساله شناسی و ارائه خدمات مشاوره به بنگاه ها به صورت قوی ظاهر شود، در همین حال ابزارهای مناسب برای خروج از رکود را به آنها معرفی کند. در حال حاضر جای این نهادهای مشاوره به شدت خالی است. در اغلب استان ها فاقد این نهادهای مشاوره هستیم که بتوانند به بنگاه ها کمک کنند تا مسائل خود را درست بشناسند و راه حل های خوبی هم برای این مسائل به آنها معرفی کنند. بنابراین باید یک نظام مراقبت و پایش شاخص های تولید صنعتی در سطح محلی و به صورت صنعت به صنعت ترتیب داده شود. در حال حاضر این نظام پایش وجود ندارد و نمی توانیم بنگاه ها را به صورت مرحله به مرحله پایش کنیم. به همین دلیل است که یک ناکارآمدی کوچک به بحرانی بزرگ در بنگاه ها تبدیل می شود. سازوکارهای این مقوله را هم باید در برش محلی پیش بینی کرد. دو برش صنعتی و محلی باید در کنار هم قرار گیرند تا بتوانند کار خود را به درستی انجام دهند. مساله دیگر توسعه بازار است. هم بازارهای تامین مالی و هم بازارهای محصول را باید توسعه دهیم. از این جهت درس و تجربه خوبی به دست آوردیم که چگونه در شرایط رکودی از ابزارهای موثری که در دنیای امروز قابل استفاده است برای توسعه بازار استفاده کنیم. کارت های اعتباری، خریدهای اقساطی و ایجاد بازار اقساطی بزرگ برای تعریف و تشویق تقاضا از ابزارهایی است که ما توانستیم به آنها اتکا کنیم و در آینده هم باید مورد توجه قرار بگیرند.
اساسا با تزریق منابع مالی برای خروج بنگاه ها موافقید و اگر جواب مثبت است در این زمینه اولویت بندی خاصی باید وجود داشته باشد؟
من این امر را مطلق نمی دانم بلکه معتقدم باید کاملا مشروط باشد؛ یعنی تامین مالی بنگاه ها حساب شده و بر اساس یک سری شرایط باشد. این تزریق منابع باید در قبال شرایط خاصی از کارآمدی، توسعه بازار و... صورت گیرد. در همین حال نباید به یک بنگاه اجازه دهیم که همه منابع مالی مورد نیاز خود را از بانک تامین کند. بانک ها باید از این جهت هم تحت نظارت قرار بگیرند که پرتفویی از روش های تامین مالی را در اختیار داشته باشند.
به نظر من سهم آورده بنگاه ها را هم باید افزایش دهیم. در گذشته از این جهت هم نظارت خوبی نداشتیم. انکار نمی کنیم که صاحبان و سهامداران بنگاه ها دارایی های زیادی داشتند که می توانستند در شرایط رکودی به کمک بنگاه ها بیاورند اما این کار را نکردند. این در حالی است که همه چشم امید بنگاه ها هم به بانک ها بود و چنین شرایطی مناسب نیست. مورد مهم دیگر جلوگیری از انحراف است. به عبارت دیگر منابعی که از نظام بانکی دریافت می شود از پروژه ها انحراف پیدا نکند و در سایر مسیرهای تعلقات یا فعالیت های اقتصادی بنگاه ها به کار گرفته نشود.
با توجه به شرایط حاکم بر کشور و ملاحظات پسابرجام، چه ابزارهای جدیدی می توان برای خروج از رکود این بنگاه ها تعریف کرد؟
برجام فرصت های خیلی خوبی برای تامین مالی خارجی برای ما ایجاد کرد. اگرچه آن فرصت ها به سرعت در دسترس نیستند اما می توانند به کمک منابع داخلی بیایند. این فرصت ها برای بنگاه های بزرگ قابل استفاده است نه بنگاه های کوچک و متوسط. بنگاه هایی مثل پتروشیمی ها، کارخانه های فولاد و...، متقاضیان و سرمایه گذارانی از کشورهای مختلف دارند. این مقوله بسیار جدی است که باید از آن مراقبت کرد تا این فرصت ها از دست نرود و هم مورد استفاده موثر واقع شود. بنگاه ها برای مواجهه با سرمایه گذاران خارجی باید استراتژی مشخصی داشته باشند. سرمایه گذاری خارجی منبع بسیار خوب و جدیدی است.
در بسیاری از موارد سرمایه گذارانی وجود دارند که تمایل دارند بیش از 50درصد بنگاه هایی را که به صورت جدی با مشکل مواجهند را خریداری کنند. این همان بخش از دستاوردهای برجام در ارتباط با بنگاه ها است. در همین حال، برجام دستاوردهایی را هم برای نوسازی صنعتی ایجاد کرده است. بعضی از بنگاه ها با ماشین آلات یا سرمایه های به شدت فرسوده مواجه هستند که قابلیت رقابت ندارند و عملا این بنگاه ها زمین گیر شده اند. به عنوان نمونه مساله اصلی ایرلاین ها یا شرکت مسافربری رجا کهنگی و فرسودگی ناوگان است. فرصت مهمی که برجام برای این شرکت ها فراهم کرده، این است که می توانند ناوگان خود را نوسازی کنند و تکنولوژی خود را ارتقا دهند تا بتوانند خدمات گسترده تری را ارائه دهند چراکه این بنگاه ها به اندازه کافی بازار دارند و با سرمایه گذاری روی ناوگان خود می توانند خیلی از مسائل را برطرف کنند. در حال حاضر به اندازه کافی مشتری وجود دارد و می توانند با درآمدهای حاصل از توسعه بازار هم بخشی از بدهی های قبلی خود را بپردازند و هم هزینه نوسازی صنعتی را تامین کنند.
آیا اتصال بنگاه ها به زنجیره جهانی (با در نظر گرفتن تضعیف بنگاه ها طی سال های رکود) می تواند به واسطه جذب بازارهای منطقه یی و جهانی، ابزاری برای تقویت خروج از رکود بنگاه ها باشد یا با توجه به اینکه بنگاه ها به شدت تضعیف شده اند حضور آنها در بازارهای جهانی هم ناکام خواهد ماند؟
کاملا، به عنوان نمونه برای هواپیمایی آسمان یک بازار بسیار خوب مسافر هوایی چه در پروازهای داخلی و چه در پروازهای خارجی وجود دارد. اما در سال های گذشته به ویژه در پروازهای داخلی به دلیل محدودیت ناوگان نتوانستیم به این بازار جواب دهیم و در پروازهای خارجی هم بخش مهمی از بازار را از دست دادیم و به رقبا واگذار کردیم. اما حالا با نوسازی ناوگان به راحتی می توانیم این بازار را دوباره به دست بیاوریم.
در همین حال، در مورد قطارهای مسافربری رجا هم مساله اصلی بازار نیست چراکه 70درصد بازار داخلی را در اختیار دارد و مشکلی در رقابت با سایر رقبای خود ندارد. مساله اصلی این است که ناوگان آن فرسوده است و نمی تواند خدمات خوبی ارائه دهد، سرعت حمل و نقل آن پایین است و کیفیت آن هم به دلیل فرسودگی ناوگان کاهش یافته است. این موارد با نوسازی قابل ارتقاست.
*منبع: روزنامه تعادل