کد خبر: ۸۰۹۱۵
تاریخ انتشار: ۰۷:۰۷ - ۱۵ شهريور ۱۳۹۵ - 05 September 2016
اگر از کسانی هستید که فکر می‌کنید ورزشکارانی که به سهمیه المپیک رسیده‌اند از آن آدم‌هایی هستند که از بچگی به جز رشته ورزشی خودشان، وقت کار دیگری نداشته‌اند یا این که با دیدن المپیک به این فکر افتاده‌اید که کاش من هم المپیکی بودم، این مصاحبه را با تیراندازی که چهارمین مسابقه برون مرزی‌اش "المپیک" بود، بخوانید. راه‌یافتن این تیرانداز کم تجربه به المپیک فقط باعث تعجب شما نشده، حتی مربیان خارجی را نیز به فکر فرو برده است.

اگر از کسانی هستید که فکر می‌کنید ورزشکارانی که به سهمیه المپیک رسیده‌اند از آن آدم‌هایی هستند که از بچگی به جز رشته ورزشی خودشان، وقت کار دیگری نداشته‌اند یا این که با دیدن المپیک به این فکر افتاده‌اید که کاش من هم المپیکی بودم، این مصاحبه را با تیراندازی که چهارمین مسابقه برون مرزی‌اش "المپیک" بود، بخوانید. راه‌یافتن این تیرانداز کم تجربه به المپیک فقط باعث تعجب شما نشده، حتی مربیان خارجی را نیز به فکر فرو برده است.

به گزارش ایسنا، گلنوش سبقت الهی با دیدن المپیک 2012، به عشق المپیک وارد این رشته شد و چهار سال بیشتر طول نکشید تا به آرزویش برسد. وقتی می پرسی چه پیامی برای کسانی مثل خودت داری که با دیدن المپیک 2016 تصمیم گرفته‌اند جزو ورزشکارانی باشند که در سالن المپیک 2020 رژه می روند، می‌گوید: "چیز ناممکنی نیست ولی باید در نظر بگیرند که از خیلی چیزها باید بگذرند من هم وقتی وارد این رشته شدم فکر نمی کردم که این قدر سختی داشته باشد، ولی اگر کسی آرزوی بزرگی  دارد باید سختی های بزرگی را نیز تحمل کند چون با آسانی چیزی به آدم نمی دهند". این صحبت ها بخشی از گفت وگوی ایسنا با این ورزشکار المپیکی است که با حضور در دفتر خبرگزاری انجام شده است. متن کامل این گفت‌گو را در ادامه بخوانید.

صبغه الله و من احسن من الله صبغه

فامیل من صبغه الهی است، اما به دلیل اینکه اگر روی آن دست زده می شود، اشکالی نداشته باشد در شناسنامه سبقت الهی نوشته شده است. ولی صحیح آن صبغه الهی است و به معنای رنگ های خدایی است.

از المپیک برای المپیک

هیچ ورزش خاصی را به طور حرفه ای تا قبل از تیر اندازی دنبال نمی کردم. بعد از دیدن مسابقات المپیک لندن و دو سهمیه ای که در تیراندازی بانوان داشتیم و یک سهمیه آقایان، به این رشته جذب شدم. برادرم یک سال زود تر از من تیر اندازی را شروع کرد و من از طریق او با این رشته آشنا شدم، اما با دیدن المپیک و با هدف المپیک و تفریحی این کار را شروع نکردم. از باشگاه امین تیراندازی را شروع کردم. مربی باشگاهی ام از همان ابتدا تصویر سازی ذهنی را با من کار کرد و واقعا تاثیر آن را در زندگی ورزشی ام دیدم و به آن اعتقاد دارم. 

خانواده ورزشی ندارم و من اولین نفر در کل فامیل بودم که ورزش را حرفه ای دنبال کردم. برای خانواده هم قابل تصور نبود که سهمیه گرفته ام. هیچ پیش زمینه ای در تیر اندازی نداشتم و فقط خدا من را در این راه قرار داد. روز اول که به باشگاه رفتم اصلا برایم جذاب نبود و به خودم گفتم چه ورزش خسته کننده ای است زیرا هیچ کس در طول تمرین هیچ حرفی نمی زند، از رشته تپانچه که اصلا خوشم نیامد! گفتم اگر هم شروع کنم تفنگ دیگری را انتخاب می کنم، ولی روال کار طور دیگری پیش رفت و الان حتی فکر کردن به اینکه این رشته را کنار بگذارم برایم قابل تصور نیست.

حق داشتند که نمی خواستند من را اعزام کنند

از اردیبهشت 2013 تیر اندازی را شروع کردم و اسفند همان سال در یک اردو چهار روزه با بچه های تیم ملی تمرین کردم و فروردین ماه در زمان سرمربیگری نجفی  2 ماه در تیم ملی بودم، اما به خاطر کمبود بودجه تا 2-3 ماه، دیگر  به تیم ملی دعوت نشدم. زمان اعزام به مسابقات برون مرزی با اعزام من مخالفت شد زیرا تجربه خیلی کمی داشتم و حتی تیراندازان تیم ملی نوجوانان تجربه  بیشتری از من داشتند، شکایتی بابت این موضوع ندارم و فکر می کنم نظرشان منطقی بود، ولی بعد از دو مسابقه برون مرزی  که رکوردم مثل بقیه تیر اندازان بود و توانستم همپای بقیه پیش بروم، نظرشان تغییر کرد. در مسابقات داخلی هم در اولین مسابقه به فینال راه پیدا کردم و چهارم شدم و در دومین مسابقه نقره گرفتم در حالی که تازه یادگرفته بودم چگونه باید در فینال تیر زد. 

مسابقات فرانسه و تعجب مربیان خارجی

مسابقات فرانسه که قبل از المپیک برگزار شد، تجربه خیلی خوبی بود و در آن مسابقات توانستم تجربه خوبی به خصوص در رشته 25 متر به دست آورم در آن مسابقات یک روز دوم و یک روز سوم شدم و یکی از مربیان تفنگ مجارستان کاملا از روند کاری من خبر داشت و می دانست که از نظر امکانات و فشنگ شرایط خوبی نداریم، برایش تعجب برانگیز بود که این قدر رکورد های خوبی می زنم و با مربیان دیگر که در مورد من حرف می زد و می فهمیدند زمان کوتاهی است که این رشته را شروع کرده ام، می آمدند و به من می گفتند: amazing amazing مگه میشه همچین چیزی؟ 

کسانی که در اردو فرانسه بودند معمولا المپیکی بودند و چون آن جا با هم آشنا شده بودیم، روابطمان در المپیک صمیمیمی تر بود. خیلی ها می گفتند گلنوش چه طور می تواند ظرف یک سال برود المپیک، حتی فدراسیون هم بیشتر روی آن هایی حساب باز می کرد که شانس بیشتری برای حضورشان در المپیک قائل بود و فکر نمی کردند، من سهمیه بگیرم.

unnamed (2).jpg

 17 روز سخت برزیل

سفر اول برزیل که به آن  "تست ایونت" می گویند خیلی به من سخت گذشت. این سفر قبل از المپیک برای آشنایی ورزشکاران با فضایی است که رقابت ها در آن برگزار می شود. در سفر اصلی از دهکده خارج نمی شدیم، ولی در زمان "تست ایونت" با مردم برزیل در ارتباط بودیم و حتی یک بار که داخل فروشگاهی رفتیم چون با حجاب بودیم ما را تروریست خطاب کردند و به خاطر شرایط  جغرافیایی برزیل که کشوری استوایی و گرم است برای آنها قابل باور نبود که ما چگونه با این همه لباس در هوای گرم آنجا دوام می آوریم، مشکل دیگر در 17 روز "تست ایونت"، در مورد غذای حلال بود که 17 روز کامل ماهی و میگو خوردم به طوری که بعد از برگشتن به ایران بیمار شدم؛ حتی احساس امنیت نیز در سفر اولمان به برزیل نمی کردیم، ولی در زمان مسابقات اصلی المپیک مشکلی نداشتیم، در واقع با مردم  ارتیاط نداشتیم و با اتوبوس های مخصوص از دهکده به سالن تیراندازی می رفتیم و با همان اتوبوس ها به دهکده بر می گشتیم،  ما تنها یک نصف روز کوتاه در شهر بودیم و فاصله دهکده تا شهر هم زیاد بود، حتی 17 روز اولی که برزیل بودیم بعد از بازگشت فهمیدیم که آن زمان اوج حمله پشه های زیکا بوده و خیلی هم در آن سفر گزیدگی داشتیم، ولی خوشبختانه اتفاقی برایمان نیفتاد.

واکنش دیگر کشورها به لباس المپیکی ها

المپیک امسال هنوز شروع نشده کلی حاشیه داشت به نظر من لباس های دومی که تحویل داده شد و آنها را در رژه المپیک پوشیدیم خیلی بهتر بود و حتی واکنش ورزشکاران دیگر کشورها نیز به لباسمان خیلی خوب بود، آن ها می گفتند لباس به روز و زیبایی دارید. فکر می کنم لباس های دوم کاملا نزدیک به پرچم و هویت ما بود، ولی لباس های اولی را تا کسی توضیح نداده بود، ما متوجه نمی شدیم که تفسیر نمادهایش چیست. طراحی لباس های اولیه را که دیدم به نظرم طراحی بدی نیامد، ولی چیزی که بعد از دوخت بیرون آمد به نظرم نزدیک به طراحی اولیه اش نبود، گویا حتی رنگ بندی آن هم تغییر کرده بود. لباس های دوم که اعلام شد، همه آن را تایید کردند و من هم بیشتر پسندیدم. اعتقاد دارم لباس رژه خوب به خود ورزشکار هم اعتماد به نفس می دهد.

انتظار این همه باد را در روز مسابقه نداشتم

صبح روز مسابقه با این فکر بیدار شدم که به فینال می رسم، از رقیبانم نمی ترسیدم و روی همه آنها اشراف کامل داشتم و حتی توانستم از نفر اول رنکینگ جهانی نمره بهتری کسب کنم، ولی انتظارم از خودم بیشتر بود. به هرحال من جهشی پیشرفت کرده بودم و همین باعث شد از خودم انتظار بالاتری داشته باشم. در المپیک  در بخش دقت جزو 5 نفر اول بودم ولی در بخش سرعت روند نزولی داشتم، البته بخش سرعت تا حد زیادی به تجربه بستگی دارد، باید 7 ثانیه دست را پایین نگه داریم و ظرف 3 ثانیه دست را بالا بیاوریم، تطبیق و شلیک کنیم. باید تجربه داشته باشیم که بتوانیم تپش قلب و فشار مسابقه را کنترل و در عرض 3 ثانیه شلیک کنیم. البته روز مسابقه شرایط جوی هم کمی تاثیر داشت، واقعا انتظار این شدت باد را نداشتم به خصوص که تپانچه هیچ تکیه گاهی ندارد و فقط با دست تفنگ را نگه می دارید.

چقدر عقب هستیم حتی از نظر تفکر

عملکرد کاروان ایران در المپیک واقعا خوب بود. در ایران به خاطر تحریم ها نه فشنگ می توانیم بخریم نه سلاح، ما مشکلات خوابگاه و بدنسازی داشتیم و یک مربی بدنساز خوب کنارمان نبود، تیراندازان باید هر روز یک تفنگ یک کیلویی را 300-400 بار بالا و پایین ببرند و بدنسازی در عملکرد آنان تاثیر زیادی دارد، اگر بدنسازی درستی نداشته باشی در این رشته تقارن بدنت به هم می خورد، حتی قبل از کسب سهمیه مشکل فشنگ داشتیم و خشک تمرین می کردیم، یعنی ادای تیراندازی را در می آوردیم، ولی بعد از سهمیه مشکل فشنگ حل شد. وقتی المپیک را می بینید می فهمید که چقدر از هر لحاظ عقب هستیم به خصوص از نظر تفکر. 

بعد از المپیک هنوز یک خواب راحت نداشته‌ام

حس خوبی دارد که با سابقه و تجربه کم، تیر اندازان با تجربه 10-15ساله را شکست دهید، ولی از طرفی وقتی راهی را یک شبه طی می کنید، مجبور هستید و به عقب برگردید و پله هایی را که یک دفعه طی کرده اید، یکی یکی بسازید و این کار انرژی زیادی از شما می گیرد و من نیز باید بعد از المپیک این مراحل را طی کنم. البته در این میان باید دوران نقاهت بعد از المپیک را به آن اضافه کنید، روزهای سختی را می گذرانم و هنوز از وقتی از ریو برگشته ام یک خواب راحت نداشته ام. در این دوران  نقاهت بعد از المپیک همیشه با خودت جنگ و دعوا داری و به خودت می گویی چرا آن لحظه این کار را کردی. 

ورزشکاران در کما

المپیک به گونه ای است که ورزشکار 4 سال وقت خود را به خاطر این رقابت ها گذاشته، اما به خاطر یک اتفاق در زمان مسابقه  به مدال نرسیده است، بعد از المپیک چگونه می خواهد شروع کند؟ 

آیا بعد از ناکامی اش در المپیک می تواند دوباره بلند شود یا نه؟ کسی مثل سوریان که مدال های زیادی کسب کرده است، به خاطر یک باخت همه کارنامه اش فراموش می شود و این عدالت نیست. 

بعد از المپیک همه چیز در سکون است و خبر و انگیزه دیگری نیست و ورزش مدتی به کما می رود و کسی نیست که دستت را بگیرد و بلندت کند، خودت هستی و خودت. من هم نمی دانم اکنون باید چه کنم و هیچ برنامه ای برای آینده ندارم. 

 

unnamed (1).jpg

بحث روان شناسی را زیاد بزرگ کرده‌اند

هیچ وقت انتظار نداشتم که روان شناس دنبال تیم باشد و چنین حرفی را نیز نزدم و وقتی مسابقه ام تمام شد نسبت به کسی اعتراضی نداشتم و نوک همه پیکان ها به سمت خودم بود و گفتم من هنوز مشکل ذهنی دارم و نتوانسته ام ذهنم را مدیریت کنم و ناراحت شدم که بعضی از خبرگزاری ها نوشته بودند که سبقت الهی گفته من مشکل روانی دارم زیرا همه می دانیم که مشکل ذهنی با مشکل روانی متفاوت است، البته قبل از المپیک با روان شناس چند جلسه مشورت کردم، ولی بعد از آن دیگر نتوانستیم با هم هماهنگ شویم زیرا مواقعی من در اردو بودم و در بقیه موارد این روانشناس وقت نداشت. البته شاید بحث روان شناسی را رسانه ها بیش از حد بزرگ کرده اند، اما اگر روند ارتباط با روان شناس ادامه پیدا می کرد بسیاری از فشار ها از روی من برداشته می شد. به عنوان نمونه بعد از مسابقه تفنگ بادی نتوانستم از نظر روحیه به حالت عادی برگردم، شاید اگر می توانستم با یک مشاور حرف بزنم یا به او پیام بدهم وضعیت بهتر می شد.

خوشحالم که هیچ صفحه مجازی ندارم

بعد از رژه مشکلاتی برای خانم خدابنده لو پیش آمد و کمپین هایی که علیه او ساخته بودند تمرکز او را تحت تاثیر قرار داد، اعتراض داشتند که چرا با چادر در رژه شرکت کرده ای و لباس هایت را با بقیه هماهنگ نکرده ای. اول فکر کرده بودند کسی که با چادر در رژه حاضر شده مه لقا جام بزرگ است و به صفحه اینستاگرامش حمله کرده بودند، در کل خوشحالم که صفحه اینستاگرام ندارم، اگر این اتفاق برای من می افتاد در روحیه ام تاثیر می گذاشت. 

فقط یک المپیکی، یک المپیکی را درک می کند

اگر کسی باشی که با انگیزه المپیک و مدال آمده ای و همه زندگی‌ات را بر محور المپیک تنظیم کرده باشی، بعد از المپیک یا در بهشتی یا در جهنم، ولی من نه در بهشتم و نه در جهنم فعلا در برزخ هستم. نمی توانم اسم ناکامی را روی عملکرد خودم بگذارم. معمولا با مه لقا جام بزرگ هم اتاقی بودیم و او تجربیات المپیکی اش را اعم از لحظات تلخش را در اختیار من می گذاشت و من سعی می کردم او را دلداری دهم و فکر می کردم درکش می کنم، ولی بعد از این که خودم در المپیک شرکت کردم فهمیدم واقعا چه حسی دارد و تمام لحظات تلخ و شیرین اش را چشیدم و برای همین همیشه می گویم یک المپیکی را فقط یک المپیکی می‌تواند درک کند. 

20 ثانیه رژه را با هیچ چیز عوض نمی کنم

 کسی بخواهد حرفه ای کار کند باید از خیلی چیزها بگذرد. بودند بچه هایی که باید خیلی زود تر از اینها فارغ التحصیل می شدند، اما به خاطر اینکه در تمرین ها بودند و نمی توانستند در کلاس ها حضور یابند استادشان حذفشان می کرد. البته خود من نیز دوست دارم در آزمون ارشد شرکت کنم ولی هنوز نتوانستم، البته از این راهی که انتخاب کردم پشیمان نیستم.درست است که در این راه سختی های زیادی کشیدم، اما با همه این سختی ها، حضورم در المپیک تجربه دیگری بود حتی 20 ثانیه رژه را هم با هیچ چیز عوض نمی کنم. 

اگر خواهان آرامش هستید تیراندازی را امتحان کنید

باید در درجه اول از خانواده‌ام و بعد از همه کسانی که در این راه به من کمک کردند تشکر کنم مثل مربیانم و به خصوص فیزیوتراپم که فراتر از یک فیزیوتراپ برای من بود و حتی گاهی نقش مشاور برای من داشت. 

دوست دارم از همه کسانی که به دنبال آرامش هستند و ذهن پرمشغله ای دارند و به دنبال لحظه‌ای هستند تا کمی ذهن‌شان آرام شود، دعوت کنم که تیر اندازی را امتحان کنند.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: