کد خبر: ۸۰۳۸۳
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۹ - ۰۸ شهريور ۱۳۹۵ - 29 August 2016
همه درباره لجن تالاب گپ می زنند و نه خودِ تالاب! برخی می گویند، بی گمان ژاپنی ها در لجن تالاب مواد گران بهایی کشف کرده اند که پیشنهاد لایروبی رایگان آن را داده اند و می خواهند لجن را به ژاپن ببرند و پالایش کنند.
 روزنامه اطلاعات در صفحه گزارش درباره گسترش آلودگی های تالاب بندرانزلی گزارشی را به چاپ رساند. که در بخشی از آن می خوانیم: همه درباره لجن تالاب گپ می زنند و نه خودِ تالاب! برخی می گویند، بی گمان ژاپنی ها در لجن تالاب مواد گران بهایی کشف کرده اند که پیشنهاد لایروبی رایگان آن را داده اند و می خواهند لجن را به ژاپن ببرند و پالایش کنند.

در این گزارش که در شماره دوشنبه هشتم شهریور 1395 هجری خورشیدی بخش دوم و پایانی آن به قلم علی درویشی منتشر شد، آمده است: روزی راهبی بزرگ که 100 سال شاگردانی را آموزش داده بود، درگذشت. پیروان او بر آن شدند برایش آرامگاه باشکوهی برپاکنند. ساخت آرامگاه به اندازه ای پیچیده شد که جهانگردان کنجکاو را واداشت راهیِ کوهستان شوند؛ هر روز بر شمار جهانگردان افزوده می شد؛ همه درباره چگونگی معماری آرامگاه گپ می زدند و این که باید چه ویژگی هایی داشته باشد و چه چیزهای دیگری باید به آن افزوده شود؛ گفت‎وگوها ادامه یافت و پیکر راهب که در مکانی دور نگهداری می شد، از یاد رفت!

اینک در مورد تالاب انزلی(غازیان) نیز همین وضعیت پیش آمده است؛ همه درباره لجن تالاب گپ می زنند و نه خودِ تالاب! برخی می گویند، بی گمان ژاپنی ها در لجن تالاب مواد گران بهایی کشف کرده اند که پیشنهاد لایروبی رایگان آن را داده اند و می خواهند لجن را به ژاپن ببرند و پالایش کنند و اشیا و مواد ارزشمند آن را جدا سازند. برخی دیگر می گویند به ژاپنی ها نه بگوییم و خودمان لجن ها را بیرون بکشیم و از آن، به دور مرداب دیواره بکشیم و جزیره هایی نیز درون مرداب به وجود بیاوریم برای جذب گردشگر بیشتر. 

تازه خود همین لایروبی ایجاد اشتغال خواهد کرد و تا مدت ها هزاران نفر در مرداب مشغول به کار خواهند شد. دسته سوم می گویند که لجن های مرداب ویژگیِ سخت شوندگی دارد و می توان از آن در تولید مصالح ساختمانی استفاده کرد. گروه چهارم می گویند بهتر است خودمان دستگاه های پالایش دهنده وارد کنیم و از میان لجن ها، الماس و تیتانیوم و اورانیوم و طلا و نقره بیرون بیاوریم. شماری دیگر می پرسند ولی اگر از میان لجن، هیچ شیء یا مواد با ارزشی به دست نیامد، چه کنیم؟ و با این پرسش همه خاموش می شوند و کاری انجام نمی‎گیرد و مرداب در سکوت و فراموشی، از یادها می رود.

** مُرداب یا گنداب؟
تالاب سیاه می شود، مرداب می شود و در لجن دفن می شود و کسی خبردار نمی شود. چندان تفاوتی ندارد که تالاب بگوییم یا مرداب یا مانداب یا گنداب یا باتلاق یا لجنزار؛ زیرا تالاب انزلی(غازیان) همه ِ این ها هست و هیچ یک نیست! بر پایه نوشتار کنوانسیون رامسر «تالاب» همان قلمروی مردابیِ طبیعی با آب ایستا است که ژرفایش در کَشند(مد)، کم تر از 6 متر نباشد. که تالاب انزلی(غازیان)دارای چنین ویژگی است. ‏

مرداب، قلمروی نمناک و گرمی ست و سرشار از زندگی های گیاهی و درختی و جانوری که با پیشروی آب دریا در خشکی پدیدار می شود و آبشخورش می تواند آب دریا باشد یا رودخانه یا چشمه یا آب باران؛ مانند تالاب انزلی(غازیان)! ‏
گنداب، زمینی خزه بسته است؛ که امروز تالاب انزلی(غازیان) با آزولای تالاب خوارش، چنین ویژگی ای یافته است! لجنزار، زمینی پُر گِل ولای است؛ که اینک 5 متر از 6 متر ژرفای تالاب انزلی(غازیان)را لجن بدبو پوشانده است. ‏

باتلاق، پاره ای جداشده از ریزش گاه(حوضه)یک دریاچه است و با زمینی پست و اسفنجی و دارای نمِ بالا و پر از نی و گیاه. این ویژگی ها هم بی مانند به تالاب انزلی(غازیان) نیست و اینک بخشی از زمین باتلاقی اش، شالیزار شده است. بنابراین تالاب انزلی(غازیان)، امروز هم مرداب است، هم گنداب و هم باتلاق!

** مرگ آرام تالاب ‏
«تالاب انزلی(غازیان) با پیشینه چندهزارساله، اینک جلوی چشمان نگران ما رقص مرگ می کند. بخش زیادی از آن خشکیده و شالیزار شده و بخش دیگرش در لجن و آزولا در حال ناپدید شدن است.» ‏

هادی خوشحال ـ کارمندبازنشسته شیلات که 58 سال کرانه نشین تالاب است و از نزدیک دستی بر آتش دارد، در ادامه سخن خود می افزاید: «تالاب در50 سال پیش، 6 تا 7 متر آب داشت و چون پل هوایی نبود، مردم «آبکنار» و غازیان و دیگر روستاییان خود را با لوتکا(قایق)به شهر انزلی می رساندند. در دو دهه پیش، دانشمندان ایران و جهان زنگ «مرگ آرام تالاب انزلی» را به صدا در آورده بودند، ولی گوش شنوایی نبود تا امروز که آن همه آب، به یک متر کاهش یافته و ژرفای لجن و کنده های چوب و زباله، تالاب را در ترازی بالاتر از دریا قرار داده است؛ از این رو تالاب نمی‎تواند از آبشخورش(آب دریای خزر) تغذیه کند.

خوشحال همچنین می گوید: افزون بر زباله ها و آشغال ها، ویرانی جنگل ها و به راه افتادن سیلاب ها، صدها تُن خرده چوب و کنده و تنه درخت نیز به مرداب ریخته است و برای درآوردن آن ها، نیاز به دستگاه های حفاری و لایروب قوی است. دوستم دکتر داود حقیقی ـ مسئول تغذیه شیلات، که سال ها پیش، قدم به قدم مرداب کار و پژوهش کرده بود، در آن زمان 2 راهکار به مسئولان ارائه داده بود؛ برداشت لجن از دل مرداب و پاکسازی آن و نیز ایجاد جزیره های کوچک دست ساز از همان لجن(که همچو سیمان، ویژگیِ سفت شدگی دارد)برای جذب گردشگر؛ که به گونه ای جبران مافات شود و هزینه ها را بپوشاند و نیز در جزیره ها ایجاد اشتغال کند؛ اما کسی این پیشنهادها را جدی نگرفت تا اکنون که برداشتن 5 متر لجن در پهنه گسترده مرداب، کاری نشدنی و بسیار پر هزینه می نماید. همان‎گونه که در مورد از میان برداشتن جلبک آزولا نیز کوتاهی شده است و چون این جلبک در برابر باد و توفان و برف و سرما ناپایدار است، گمان می رفت خودبه خود نابود شود، ولی نابود نشد و بیشتر در سراسر تالاب سینه کشید. حتی مانند 4 دهه پیش که نی را می بریدند و برای تغذیه به دامداری ها می‎بردند، بهره برداری بنیادی از نیزار نشده است. نیزار البته تصفیه گر مرداب است، ولی هنگامی که رها شود، کل مرداب را می پوشاند.

خوشحال با این سخن که مردم دورـ وـ برِ تالاب انزلی(غازیان) از شمار«روستای آبکنار»، دلسوزترین افراد به تالاب اند، می افزاید: برداشت های سنتی کرانه نشینان تالاب، از قدیم تاکنون، اندک و به اندازه نیاز روزانه بوده است و آسیب ناچیز آنان در برابر آسیب فزاینده آلاینده های شهری، صفر است. با توجه به این که بسیاری از روستاهای دورـ و ـ برِ مرداب متروکه شده است و روستاییان صیاد به سبب نبود ماهی، ترک روستا کرده اند و به شهرهای بزرگ کوچیده اند. فقط از روستای آبکنار، دوسه هزار نفر رفته اند و فقط پیران مانده اند که برای کمک به آنان، گاهی شیلات، یک مشت بچه کپور ماهی در مرداب می ریزد که از درد گشنگی نمی کاهد، زیرا تالاب سمی شده است! ‏

** چراغ های کم سوی گردشگری ‏
محمدرضا کاس آقایی ـ فعال گردشگری، در گپ وگفتی با روزنامه اطلاعات می گوید: مرداب غازیان، سر به دامن نیلوفرهایش نهاده است و هرروز پژمرده تر می شود. رفت گذشته ای که این مرداب، سرریز ماهی بود، آن هم40گونه ماهی سالم و مفید؛ و صیادان با صید فقط چندماهی، زندگی راحتی را سپری می کردند. مرداب غازیان که زمانی پر از آب زنده و شاداب بود، امروز مرده آب شده است. تبار بسیاری از ماهیانش از میان رفته است و ماهیان کمی که با پوست کلفتی هنوز زنده مانده اند و با اکسیژن اندک آب، سر می کنند، گوشت شان خوردنی نیست.

او می افزاید: مرداب غازیان از شمال به شهر انزلی و دریای خزر و از شرق به قلمرو پیربازار رشت و از جنوب به شهر صومعه‏‎سرا و از غرب به روستاهای کپورچال و آبکنار پیوند یافته؛ از این رو همه پسماندها و زهرآب های این قلمروها را نیز به جان خریدار است!
این فعال گردشگری باور دارد: تا هنگامی که مرداب انزلی لایروبی نشود و سرخس «آزولا» با تکنولوژی نو ریشه کن نشود، هرگونه طرح شیلات برای پرورش ماهی در مرداب، محکوم به شکست است.امروز در هر گوشه گیلان، به هزار رنج، آبگیری به وجود می آورند که در آن ماهی پرورش دهند، ولی غازیان با داشتن آبگیری به گستره 20 هزار هکتاری، با امکانات منابع طبیعی بسیار، برای زدودن بیکاری، از آن هیچ گونه بهره برداری نمی شود و به جای آن که صیادانش مرفه باشند، از نداری، زندگی شان فرو می پاشد.

او می گوید: برخی از صیادان آن‎قدر به صیادی عشق می‎ورزیدند که همیشه می گفتند اگر دوباره به نوجوانی برگردند، باز شغل صیادی را برخواهند گزید؛ ولی اینک چنان از صیدوصیادی بیزار شده اند که افسوس می خورند چرا پیِ آموختن یک حرفه صنعتی نرفته اند و زندگیِ خود را پای صیادی که آینده ای ندارد، هدر داده اند. صنعت گردشگری و مرداب گردی با «لوتکا» نیز رونق گذشته را ندارد؛ زیرا مردابی نمانده است. هنوز فرهنگ گردشگری را به اندازه ای بالا نبرده اند که مرداب، دست کم از سوی گردشگران و زباله های آنان آسیب نبیند؛ اکنون در هر گوشه مرداب، لیوان های پلی اتیلن، آزولای دیگری است که به جان مرداب افتاده است.

 چرا بندرانزلی را بندرآزاد می نامند؟ این که دردی از دردهای صیادان بیکارشده، درمان نمی کند! شاید فقط برای کسانی خوب باشد که در بندرآزاد و با پارتی و با 200 میلیون تومان پول، صاحب خودروی 500 میلیون تومانی می شوند! شعار زیاد است، ولی کاری برای مرداب انجام نمی گیرد. از ساخت وسازهای آلوده کننده پیرامون مرداب غازیان جلوگیری نمی شود. آلاینده های کارگاه های فعال در کرانه های مرداب غازیان که قایق های کوچک و یدک صنعتی تولید می کنند، روانه مرداب می شود و کسی هم پاسخگوی این ندانم کاری ها نیست. به جای راه اندازی کارگاه های قایق سازی، روشن نیست چرا در کنار مرداب غازیان، تصفیه ‍ خانه راه اندازی نمی کنند که با وارد کردن دستگاه های پیشرفته، آب مرداب را از آلاینده ها پاک کنند.‏

** چنگار آزولا
هومن ستوده ـ فعال محیط زیست با این سخن که گردشگری غازیان و بندرانزلی از آلودگی آب مرداب و چنگار «آزولا»آسیب جدی دیده است، می افزاید: اگر گامی بنیادی برداشته نشود، اقتصاد ناتوان گیلان بیمارتر خواهد شد. فقط شعار داده می شود که تالاب انزلی(غازیان)به سبب موقعیت جغرافیایی و به لحاظ میزان بالای آب با هیچ یک از تالاب های ایران، قابل برابری نیست! در حالی که اگر لجن آن بیرون کشیده شود، کمتر از یک متر آب باقی می ماند!

او باور دارد: سال ها پیش با آینده خوانی می شد این روزها را پیش بینی کرد. لجن تالاب از روز نخست این اندازه نبود، ولی مسئولان به اندازه ای دست روی دست گذاشتند که لجن از سر تالاب گذشت. چنگار (سرطان) «آزولا» نیز از روز نخست چنین در تن و رگ و پیِ تالاب ریشه ندوانده بود و مانند هر چنگار دیگری قابل چاره بود، ولی به اندازه ای مسئولان این پا آن پا کردند که چنگار اینک با پیشرفت خود، گلوی تالاب را می فشارد که خفه اش کند. اینک نیز آینده خوانی سازمان های جهانی نشانگر آن است که ایران در شمار کشورهایی ست که ذخیره گاه های آبی خود را با شتابی شگفت از دست می دهد؛ تالاب انزلی(غازیان) نیز در لیست سیاه «مونترو» قرار گرفته است؛ (در آستانه نابودی!)

ستوده می افزاید: ضربه ها از جاهای گوناگون به تالاب انزلی(غازیان) وارد آمده است مانند بی کفایتی در مدیریت بحران تالاب، نادیده گرفتن نقشِ گردشگری برای از میان برداشتن بیکاری، یا توجه صرف به گردشگری و بی توجهی به بیماری تالاب، تصفیه نکردن آب ها از فلزات سنگین در ریزش گاه ها(حوضه ها)، جابه جایی آب تالاب برای بردن به شالیزارهای بالادست و بی توجه به کم آبیِ خودِ تالاب! لایروبی نکردن تالاب از لجن و ملزم نساختن کارخانه ها و بیمارستان ها برای کارگذاری دستگاه تصفیه فاضلاب در خروجی های خود.

این فعال محیط زیست می گوید: فقط بلدیم بگوییم تالاب جهانی بندر انزلی(غازیان) یکی از اکوسیستم های ثبت شده در جهان است، ولی هیچگاه توجه نداشته ایم که سدسازی در جهان ور افتاده و گفتن این که ایران در این زمینه بر پله سوم ایستاده است، افتخاری نیست. سدسازی نه این که سودی ندارد بلکه آسیب رسان است و فقط یکی اش بی آب ماندن(برای نمونه)دریاچه ارومیه و برخی تالاب هاست.

** تکرار یک درد ‏
درفصلنامه پژوهش وسازندگی، زمستان1370، نوشتاری با تیتر «کاربرد جلبک سبز آب آزاد و همزیست در زراعت برنج» برگردان مهندس بهزاد قره یاضی،عضوهیات علمی دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه گیلان آمده است: «جلبک سبز آبی، تقربیا با تمامی گروه های گیاهی، تشکیل رابطه همزیستی می دهد!»

در جستار دیگری با نام «سیستم کشت توام برنج، آزولا و ماهی» (نوشته مهندس بهزاد قره یاضی، آذر1370، عضوهیات علمی دانشگاه گیلان، و ارائه شده در سومین کنفرانس ملی شیلات، تکثیروپرورش آبزیان، تالار علامه امینی دانشگاه تهران، آذر 1370) آمده است: «سیستم ماهی برنج تنها در تعداد معدودی از مزارع استان مازندران اجرا می شود. با تلفیق آزولا که سرخسی کوچک و شناور می باشد در این سیستم، می توان علاوه بر جلوگیری و کاهش چشمگیر آلودگی های محیطی، تولید هم برنج وهم ماهی را بالا برد.» ‏

اما مهندس رحیم آستانه ای-پژوهشگر مخالف این سخنان است: «امروز بزرگترین پرورشگاه ماهیان فلس دار(ماهی سفید) نماد آلودگی شده است. تالاب انزلی(غازیان) زمانی از زیباترین تالاب های جهان بود، ولی امروز بدبو و نازیباست.

جنازه بزرگ آزولا بر پهنه آب مرده‎اش افتاده و نه دیگر آبی پیداست و نه مرغان دریایی و نه ماهیگیران غازیانی؛ آزولا حتی نیزارها را به نابودی کشانده و سیستم طبیعی تالاب را ناکار(فلج) کرده است. دخالت بی جا در طبیعت با جلبک آزولا، به صرف این که در آن گوشه دنیا جواب داده، مرگ مرداب غازیان را رقم زده است.‏

**چه پیش خواهد آمد؟
سخنان وفا امیری ـ کارشناس محیط زیست، اگرچه ناامیدکننده ولی دارای هشدارهای آگاهی بخش است: «همه از لایروبی تالاب انزلی می گویند، اما کسی از روزهای پس از لایروبی، گپی به میان نمی آورد! روشن نیست که اگر این حجم عظیم لجن را که اینک ارتفاع آن به 5 متر رسیده است، بتوان در درازمدت و با هزینه هنگفت از تالاب بیرون کشید، آیا آنگاه مرداب زنده خواهد شد یا برعکس جلبک آزولا فرصت دوباره خواهد یافت که بیشتر بگسترد؟ آیا در پایان بازپسین روز و پس از آن همه کندوکار با ماشین های بزرگ حفاری و لایروب، هیچ آبزی ای در تالاب زنده خواهد ماند؟ تازه مگر این لجن را خود مرداب زاییده است؟ مگر این لجن، دستاورد شهرها و کارخانه ها و بیمارستان ها و کشتزارها و ویرانی جنگل ها نیست؟ چه فایده اگر تالاب لایروبی شود، ولی سیل پسماندها همچنان سرازیر باشد!
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: