به نظر می رسد وقت آن رسیده که مجلس قانونگذار با وضع قوانین پیشگیرانه، ضمن تعیین تکلیف برای این دسته از کاسبان ورزشی، جلوی موج کوچ سرمایه های ملی ورزش را بگیرد و برای بازگشت این افراد به خاک ایران هزینه ایجاد کند. لغو تابعیت ملی پوشی که برای منافع مادی، منافع ملی را دور زده و از پرچم موطنش می گذرد کمترین اقدام است تا حداقل هربار برای آمدن به ایران در صف اخذ ویزا بایستد.
یکبار دیگر ورزشکاری ایرانی در میدانی بین المللی مقابل نماینده کشورمان ایستاد و البته این دفعه در آستانه مدال المپیک، دست تیم ملی و پرچم کشور زادگاهش را از یک افتخار مهم خالی گذاشت.
به گزارش تابناک ورزشی، در آخرین دقایق روز جمعه میلاد بیگی تکواندوکار ایرانی عضو تیم آذربایجان در رقابت های دسته 80 کیلوگرم المپیک به مصاف مهدی خدابخشی رفت و با ضربات سنگین و اختلاف زیاد همتایش در تیم ملی ایران را مغلوب کرد.
میلاد بیگی تکواندوکار اصفهانی دی ماه سال 93 با موفقیت در مرحله دوم مسابقات انتخابی وزن ۸۰- کیلوگرم و برای شرکت در مسابقات جهانی روسیه، به عضویت تیم ملی تکواندو بزرگسالان ایران راه یافت اما اوایل سال گذشته به بهانه های عجیب و همزمان با روزهایی که مهماندوست بخاطر مسایل مالی سرمربی تکواندوی آذربایجان شد، تبعیت این کشور همسایه را قبول کرد و زیر پرچم این کشور مبارزه کرد.
او در همین مدت مدال طلای قهرمانی اروپا و طلای بازی های اروپایی را برای آذربایجان به ارمغان آورده و حالا هم با شکست نماینده هموطنش، مدال المپیکی را به این کشور که در ورزش رویه استخدام ورزشکار با ارقام مالی سنگین را در پیش گرفته ؛ اختصاص داده است.
بیگی و بیگی ها؛ ریگی در کفش منافع ملی/تابعیت کاسبان ورزشی لغو می شود؟
ورزش ایران هنوز برای این دسته از ورزشکاران که در داخل این سرزمین و با استفاده از امکانات و سرمایه های آن پرورش داده می شوند و موقع ثمردادن خود را به کشوری دیگر فروخته و برای منفعت مالی شخصی علیه ورزش و منافع ملی ایران مبارزه می کنند، تصمیمی مشخص و جدی اتخاذ نکرده است.
گروهی که به اصطلاح نان ایران را می خورند و سنگ رقبا را به سینه می زنند. واقعا تکلیف این عده چیست؟ آیا آنها به راحتی می توانند به مرزهای کشور عبور و مرور کنند و بدون حساب پس دادن به نهادهای حاکمیتی، پول بیندوزند؟ آیا با ادامه این روند، سایر استعدادهای ورزش هوای کوچ به سرشان نمی زند؟
گروهی از این ورزشکاران مهاجر، به این بهانه که در داخل ایران فرصت ملی پوش شدن به آنها نمی رسد و در صف مدعیان و پشت ترافیک نفرات برتر سالها می مانند، تبعه کشور دیگری می شوند. اما همه اهالی خبره ورزش و حتی مردم عادی هم می دانند که ممکن است ورزشکاری تا پایان عمر ورزشی اش فرصت تصاحب پیراهن ملی را نیابد و اصولا این شانس و فرصت طی یک دوره ده ساله تنها نصیب افراد معدودی می شود و نمی شود با همین توجیه غیرمنطقی به پرچم زادگاه و موطم اصلی پشت کرد.
اما نکته مهم اینجاست که در مورد میلاد بیگی همین توجیه مردود هم اتفاق نیفتاده و این تکواندوکار جوان ایرانی که افتخار ملی پوش شدن را هم پیدا کرده، تنها برای کسب پول بیشتر تابعیت دوگانه پیدا کرده است.
این موضوع البته برای مربیان، کاملا پذیرفتنی است چراکه این دسته از اهالی ورزش برای عقد قرارداد حرفه ای نیازی به پذیرش تابعیت کشور ثانی را ندارند و دانش مربی ایرانی را به دنیا منتقل می کنند. همانطور که رضا مهماندوست که با فدراسیون ایران به مشکل مالی خورده بود امشب هدایت میلاد بیگی را بعنوان سرمربی تیم ملی جمهوری آذربایجان برعهده داشت.
به نظر می رسد حالا وقت آن رسیده که قانونگذار با وضع قوانین تازه و به روز، ضمن تعیین تکلیف برای این دسته از کاسبان ورزشی، جلوی موج کوچ سرمایه های ملی را بگیرد و برای تکرار این عمل هزینه های بیشتری از جمله دشوار کردن بازگشت تین افراد به خاک ایران ایجاد کند.
از سرشان در صورت تصویب قوانین موضوعه، حق انتخاب را به این گروه رو به افزایش داده ایم که خود آینده را انتخاب کنند؛ زندگی زیر پرچم ایران که هرچه دارند از برکت آب و خاک آن است ویا زیستن زیر پرچم کشوری که تصور می کنند زندگی بهتری را برای شان رقم می زند. کشوری که ماه های پس از پایان بازدهی ورزشی شان، دیگر جذابیتی برای دادن امتیازهای مالی در ورزشکاران نمی بینند.
هیچ ایرادی ندارد که تابعیت ورزشکاری که پول را مهمتر از پرچم و اصالت خود می داند، لغو شده و هرگاه که بخواهد برای دیدار خانواده اش به ایران بیاید ، در صف تقاضای ویزا بایستد و بداند که یکی از ما نیست و فرزندانش هم این موضوع را بدانند که پدرش روزگاری آسایش مادی را به پرچم کشورش فروخته است؛ کشوری که عده زیادی از جوانان نابغه و نخبه اش، خون و جان شان را برای حفظ وجب به وجب آن در کف اخلاص گذاشته اند.
ایران همسایگان بسیاری از جمله کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس و برخی جمهوری های استقلال یافته شوروی سابق دارد که از نعمت استعداد خدادادی و توان ذاتی بی ثمر هستند و هر آن چشم به صندوقچه ذخایر این مملکت در همه عرصه ها دوخته اند تا به ترفندهای مختلف آن را به یغما ببرند. سکوت ساده لوحانه ما هم می تواند این دروازه را برای سودجویان باز بگذارد. دولتهایی که از برتری ورزشی، به دنبال ارسال پیام های سیاسی هستند و در زمینه مصادره مفاخر فرهنگی و علمی و هنری ایران نیز چنین هدفی را علنی نشان داده اند.