ایران در طول دوره دولت قبلی به کشوری منزوی تبدیل شده بود و ارتباطات بسیار کم شد و به غیر از یک یا دو کشور مراودات عملا به صفر رسیده بود.
بخش کشورهای اروپایی وزارت خارجه جزو بیکارترین بخشهای این وزارتخانه بود. تشریفات وزارت خارجه کار زیادی نداشت، چرا که هیاتی به ایران سفر نمیکرد.
این انزوا نتیجه آن قطعنامهها و محدودیتها و نتیجه تحریمهایی بود که به دیگران دیکته میکرد: «با ایران که نمیشود کاری انجام داد پس برای چه برویم!» این انزوا بعد از موضوع برجام شکسته شد، حالا اینکه برجام تا چه اندازه موفق بوده است و چقدر دستاوردهای اساسی داشته است، موضوعی جداست.
وقتی این فضا شکسته شد آن وقت ایران به کشوری بسیار بزرگ و ارزشمند با پتانسیلهای عمده، تاثیرگذار و غیر قابل کتمان تبدیل شد. همچنین حالا ایران عاملی تغییردهنده در ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در منطقه است بنابراین کشورهای جهان باید با مسئولان و ساختار سیاسی این ایران پسابرجام آشنا شوند.
مسئولان کشورهای جهان علاقهمند هستند باب مذاکره و دوستی را مجددا باز کنند. از نظرات مقامات ارشد، رئیسجمهور و وزیرخارجه مطلع شوند، در شهر بروند و بچرخند و ببینند چه خبر است و مردم چگونه فکر میکنند و چه چیزهایی وجود دارد؛ چون خود آنها درک میکنند آنچه از رسانههای گروهی دریافت میکنند همه واقعیت نیست. سیاستمداران و مدیران اجرایی از یک سو در ملاقات با مسئولان کشور به بررسیهای خود میپردازند و از طرف دیگر محققان آنها سعی در کنکاش بیشتر در عمق فکر و تحول فضای سیاسی کشور دارند. به طور مداوم هیاتهای آمریکایی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی با دفتر مطالعات وزارت خارجه یا مراکز مطالعاتی ایران جلسه دارند. شاید بیش از 16، 17 جلسه عمیق و سنگین بین ایران و کشورهای بزرگ در یک سال گذشته برگزار شده است. حتی چینیها، بهشدت بر شرایط جدید ایران کار میکنند و شرایط نوین را مورد مطالعه قرار میدهند.
روسها تا حدودی نسبت به سایران عقبتر هستند، بنابراین یک بخش از این هیاتها برای بررسی و ارزیابی شرایط جدید ایران است. بخش دیگری از این هیاتها که به ایران میآیند به ویژه هیاتهایی از اروپای شرقی، مثل کرواسی که تا به حال به ایران نیامده بودند در قالب سیاستهای توسعهای اروپا به ایران سفر میکنند.
امروز اتحادیه اروپا برای نوسازی صنایع و اقتصاد اروپای شرقی برنامه دارد. این هیاتها به ایران سفر میکنند که آن مازاد ظرفیتهایی را که خواهند داشت در ایران بازاریابی کنند. البته قابل مقایسه با مقامات مشابه ایرانی که به این امور با دیده تحقیر مینگرند، نیستند. آنها میآیند چون حتی عقد یک قرارداد یا زمینهسازی برای قراردادها برایشان مهم است.
اروپاییها و غربیها بیشتر به دنبال اول سیاست و سپس بخشهای عمده مثل نفت و معادن و صنایع سنگین هستند از جمله فرانسه، ایتالیا یا آلمان در این رده هستند، حتی انگلیس که قدری تاخیر دارد و درحال بررسی بیشتر شرایط برای نحوه ورود به بازار است در این رده قرار میگیرد. آنها باید اول در معادله قدرت سیاسی در ایران برای خود تعریف مورد نظر را بیابند، بعد وارد شوند، لذا همه دنبال آشنایی و ارتباط با بازاری هستند که 7، 8 سال قفل بوده است اما بازاری است که همیشه با یک ابهام درباره گرایشهای آن روبه رو بودهاند.
با وجود گرایشهای ضمنی مسئولان فعلی کشور به بازارهای اروپایی ارتباط عملی با جهان خارج را اول ژئوپلیتیک ایرانی و سپس محدودیتهای برنامهریزی مشخص میکند، به عنوان مثال ایران مایل به همکاری با فرانسه است اما تعهدات بینالمللی فرانسه از یک سو جلوی این همکاری را میگیرد و از طرف دیگر رقبای شرقی فرانسه پیشنهادات مناسبتری برای اقتصاد و محدودیتهای فعلی ایران روی میز قرار میدهند. در نهایت باید توجه داشت رفت و آمدهای سیاسی به کشور وزن میدهد و شان آن را در محیط بینالمللی افزایش خواهد داد.