کد خبر: ۷۳۳۰۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۱ - ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ - 12 June 2016
سید محمد بهشتی فعال فرهنگی
میل به «صاحب‌خبری» میلی ریشه‌دار در ما ایرانیان است که البته مراتب و مقیاس‌های مختلف دارد. 

در مرتبه این جهانی، صاحب‌خبری یعنی ما از اوضاع و احوال خانواده و قوم و خویش‌مان، شهر و روستای‌مان، سرزمین‌مان و در نهایت جهان باخبر باشیم. واقع شدن ایران در میانه جهان به لحاظ جغرافیایی سبب شده بود اهل این سرزمین از دیرباز جهان را در وسیع‌ترین مرزهای مسکونش به جا آورند و با آن تعامل کنند و از آن باخبر باشند. 

البته این باخبری همیشه به سادگی امروز میسر نبود؛ تجّار و زوّار و طالبان علمی بودند که خطرات و دشواری‌های سفر در آن روزگار را به جان می‌خریدند و در شهرهای مختلف ایران حتی تا اقصی چین از شرق و تا اندلس از غرب می‌رفتند و رهاورد کاروان‌های‌شان بیش از کالا و علم و فضل، «خبر» بود.

طبیعتا نخستین و مهم‌ترین محل تجمع این اخبار بازار هر شهر بود. لذا مهم‌ترین چیزی که در بازار دست به دست می‌شد، نه کالاهای تجاری بلکه اخباری بود که از جای‌جای ایران و جهان می‌رسید. لذا اگر کسی در تمنای صاحب‌خبری بود باید کفش و کلاه می‌کرد و از خانه خارج می‌شد و به بازار می‌رفت. یک‌بار از سر تا ته بازار رفتن جای خالی وسایل ارتباط جمعی چون روزنامه و رادیو و تلویزیون را پر می‌کرد. مردم حواس‌شان بود که در بازار نه تنها «می‌بینند» که «دیده می‌شوند»، نه‌تنها «می‌شنوند» که «شنیده می‌شوند» و خلاصه در روشنایی قرار دارند پس هم و غم‌شان این بود که چهره‌ای مطبوع از خود عرضه کنند.

پس با آنکه در خوردن و پوشیدن و سخن گفتن در اندرونی‌شان بی‌تکلف بودند، در فضای عمومی مبادی‌آداب بودند. شهر هم مانند آدمیزاد دوران خوش‌احوالی و بدحالی دارد. در ایام خوش‌احوالی مدنی، زندگی در شهر و عرصه‌های عمومی آن حضور دارد و در ایام ناخوشی زندگی از عرصه‌های عمومی فرار می‌کند و به اندرونی‌ها پناه می‌برد؛ به‌ناچار جایی چون بازار به نازل‌ترین مرتبه کارکردی‌ یعنی محل داد و ستد افول می‌کند و مردم در هاگ زندگی خصوصی می‌روند و عرصه شهر در تاریکی فرو می‌رود. با رفتن زندگی‌ها به اندرونی، کم‌کم ادب به سر بردن در عرصه عمومی نیز فراموش می‌شود هرچند که میل به صاحب‌خبر شدن از بین نمی‌رود.

اگر بحران طول بکشد ‌ای بسا مردم اصلا یادشان برود که شهر عرصه دیده شدن و شنیده شدن و ملاقات بود. در این دوران اهل شهر تلاش می‌کنند به واسطه تماس حداقلی با یکدیگر صاحب‌خبر شوند. پس معمولا اخبار شکل شبنامه و شایعه‌ به خود می‌گیرد و در فضای تاریک اجتماعی مدتی طول می‌کشد تا صحت و سقم هر خبر احراز شود. یکی از آخرین ادوار بحران مدنی در ایران از دهه ٤٠ شمسی آغاز شد و چندین دهه تداوم یافت. جراید و رادیو و خصوصا ظهور رسانه‌ای چون تلویزیون واسطه صاحب‌خبر شدن بود که دیگر کفش و کلاه کردن برای حضور رسمی در منظر عمومی را ایجاب نمی‌کرد چراکه خبردار شدن به کمک این وسایل منافاتی با به سر بردن در اندرونی نداشت.

در این نوع خبردار شدن ما «می‌دیدیم» بی‌آنکه «دیده شویم»، «می‌شنیدیم» بی‌آنکه «شنیده شویم» و «می‌خواندیم» بی‌آنکه ذهنیات ما «خوانده شود» یعنی خبردار شدن امری کاملا یکسویه بود. مدت‌ها وضع بر همین منوال بود تا ظهور شبکه‌های اجتماعی در سال‌های اخیر.

شبکه‌های اجتماعی به ما این احساس را می‌دهد که جهان با اشاره انگشتان در محضر ما حاضر است و به کمکش در مقیاس‌های مختلف و در هر زمینه‌ای که مطلوب‌مان است می‌خوانیم و می‌بینیم و باخبر می‌شویم. ولی این شبکه‌ها در بدو امر کاربران ایرانی را به دشواری‌هایی انداخت؛ عموم مردم حواس‌شان نبود که صاحب‌خبر شدن به واسطه این برنامه‌ها تفاوتی عمده با رسانه‌های سابق دارد و آن در دوسویه و تعاملی بودن آنهاست؛ یعنی ما در این رسانه‌ها «می‌خوانیم» و «خوانده می‌شویم»، «می‌بینیم» و «دیده می‌شویم»، «می‌شنویم» و «شنیده می‌شویم».

کوچک‌ترین فعالیت ما، حتی سکوت و حضور و غیاب ما معنی‌دار و در انظار عمومی هویداست. حضور در شبکه اجتماعی مجازا حضور در عرصه‌ای عمومی و روشن است. هرچند در واقعیت ما در اندرونی نشسته‌ایم و مشغول استفاده از آنهاییم ولی فعالیت در آن آدابی به جز آداب حضور در اندرون می‌طلبد. این درحالی است که بنا به تاریکی حاصل از بحران مدنیت، ما مدتی است آداب حضور در فضای تحت نظارت اجتماعی را فراموش کرده‌ایم. 

پس عجیب نیست که حین استفاده از این شبکه‌ها در ابتدا همان فعل و گفتاری از ما صادر ‌شود که در فضای خصوصی به آن خو کرده‌ بودیم و سپس از روی واکنش‌های دیگران متوجه ‌شویم که با لباس خواب در مهمانی حاضر شده‌ایم. این مسلما آن تصویری نیست که ما دوست داشته باشیم در انظار عمومی بدان شناخته شویم. به همین سبب اسباب دلخوری ما را فراهم می‌کند و‌ای بسا باعث سوءتفاهم و کدورت شود.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: