بهترین زمان برای خرید یک ملک چه وقتی است؟ پاسخ همواره به داشتن اطلاعات بازمیگردد. اینکه بدانیم چه زمانی در لبه جهش قیمتها قرار داریم. اما همیشه بهترین زمان وقتی است که صاحب ملکی به پول نیاز مبرم داشته باشد و خریدار دست به نقد هم کمیاب. آنگاه به تصدیق همه مشاوران املاک بهترین زمان برای خرید ملک است. معاملهای براساس این آگاهی که فروشنده مجبور است و گزینه دیگری ندارد براحتی به سمت خرید با نازلترین قیمتها پیش خواهد رفت.
این چیزی که در بالا بیان شد حقیقتی است که همه میدانیم. اما به چه کار ما در این نوشته میآید؟ و سوال اساسیتر اینکه ما در چه زمینهای قصد صحبت کردن داریم؟ مسلما قصدمان تحلیل بازار مسکن و املاک نخواهد بود. اما هدف از بیان این مساله اشاره به حالت مسجل بودن باخت قبل از برگزاری یک مسابقه، چالش و یک مذاکره خواهد بود. هیچ کس دوست ندارد با تیر و کمان به جنگ ژ3 برود یا با علم طرف مقابل به همه نیازهای اساسیاش، به یک مذاکره وارد شود.
اینکه گزینههای ما چیست یک مساله است و اینکه طرف چه فهمی از گزینههای ما دارد مساله دیگری. اگر طرف مقابل به این نتیجه برسد که ما چارهای جز انجام معامله به هر قیمتی نداریم، آنگاه براحتی هر آنچه را مطلوب خود است در معامله پیش خواهد برد و البته انتظار اینکه طرف با انصاف باشد و منافع خود را پای اخلاق قربانی کند در بسیاری مواقع توهمی بیش نیست و بویژه در عرصه روابط بینالملل این آرزو جز رویایی کودکانه نخواهد بود.
در مذاکرات منتهی به برجام هم شاهد رویاپردازی کودکانه بودیم و هم شاهد عجلهای غیرقابل قبول و هم نظارهگر پایین بردن مداوم دست کشور در کارزار مذاکرات. ایالات متحده تمام تلاش خود را کرد که ایران را در شرایطی قرار دهد که به انجام توافق به شکلی که آنها میخواستند تن بدهد. ایالات متحده هر کاری میتوانست انجام داد و هر کاری نمیتوانست را هم دستاندرکاران دولت انجام دادند.
اینکه محمدجواد ظریف معتقد بود و به احتمال زیاد کماکان هست که ایالات متحده آمریکا براحتی و سرعت میتواند تمام زیرساختهای دفاعی، نظامی و اقتصادی ما را در یک جنگ موشکی نابود کند، اعتقادی است که خود آمریکاییها هم به این شدت به آن معتقد نیستند و براحتی میشود فهمید که پس از بیان این دیدگاه تا چه حد دست آمریکا در مذاکرات برتر شد به گونهای که آنها در هر گرهای که به کار مذاکرات میافتاد، براحتی از این ایستار اولترا رئالیستی جناب فرمانده مذاکرات ایرانی براحتی برای حل و فصل مساله استفاده میکردند و در کمال آسودگی مطمئن بودهاند که پس از پایان کار، پوستهای بیشتر از برنامه هستهای ایران نخواهد ماند.
از طرف دیگر اظهارات رئیسجمهور در مرتبط کردن آب خوردن مردم به لزوم معامله هستهای با آمریکا، آنها را از اثربخشی ساختار تحریمهای خود مطمئن و تصور گیر افتادن ایران در گوشه رینگ بوکس را برای آنها تقویت کرد. همانهایی که تا قبل از دولت اعتدال و امید همواره بیان میکردند ایران در حال دور زدن تحریمهاست و ساختار تحریمها باید برای اثربخشی تنگتر و شفافتر شود، پس از مشاهده چنین رفتارهایی و پس از دریافت سیگنالهای مذکور از طرف ایرانیان به آسودگی خود را در آستانه پیروزی بزرگ میدیدند و متوجه شده بودند شیر زخمی از مقاومت باز ایستاده است و این بار گربهای گرخیده! سر میز مذاکرات روبهروی آنها نشسته است. هر کس دیگری هم اگر بود با بیشتر از چند لقمه که به سمت گربه پرتاب کند از او پذیرایی نمیکرد.
آن روزها هر چه ما افراطیهای نگونبخت فریاد زدیم جز با تمسخر و توهین پاسخ داده نشدیم. ما بیسوادهای ماجراجو براحتی به ته جهنم حواله داده شدیم و این متنها را نیز از ته جهنمی که امیدواران خندان برایمان به ارمغان آوردهاند مینویسیم. شاید فریاد میزنیم که در سالهای بعد که فرزندمان در اوج جوانی و نیرومندی در رابطه با چرایی پر کردن قلب رآکتور اراک با بتن طلبکارانه از ما پرسش کرد، لااقل به او بگوییم ما همه توانمان را صرف کردیم و گفتیم.
و باز میگوییم و هیچ از اینکه در این معامله به اعتراف دوستداران صدیق دولت روحانی (مانند ولیالله سیف رئیس بانک مرکزی، دهباشی سازنده فیلمهای تبلیغاتی روحانی و...) سر مملکتمان کلاه رفته است خوشحال نیستیم و به هیچ عنوان هم علاقهای به برپایی جشن «دیدید گفتیم» نداریم. شاید در نهایت بتوانیم دولتمردان را از خواب خوش مستی بیرون بیاوریم تا لااقل به ما که ته جهنمیم که نه بلکه به مردمی که چشم به راه آفتاب تابان برجام کاغذیاند توضیحات لازم را بدهند و لااقل متوجه این امر شوند که امضای آمریکا پای چک نتیجه مذاکرات بلامحل است.