کد خبر: ۶۷۸۴۶
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۴ - ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ - 11 April 2016
از فراگيري جريان فرصت‌سازي بود كه نهضت ملي شدن نفت آشكار گرديد و ايران موفق شد در برابر انگليس پيروز ميدان گردد و نفت ملي شد. اما اين مرحله از فرصت‌سازي نيز چنان دچار آفت‌هاي فرصت‌سوزي گرديد كه سرانجام تلخ آن كودتاي بيست و هشت مرداد 32 شد.
 تاريخ سياسي ايران را مي‌توان حداقل از يكصد سال گذشته تا امروز، از جنبه‌هاي گوناگون نقد و بررسي كرد.

 در اين ميان و در گذر اين تاريخ پرتلاطم، شاخص «فرصت‌سازي و فرصت ‌سوزي» آنچنان نمايان و برجسته است كه اغلب رويدادها در مراحل تاريخي كشور را مي‌توان با آن محك زد. نهضت مشروطه‌طلبي كه در جستجوي عدالت و آزادي سر برآورد، فرصت‌سازي بزرگي بود كه در فاصله كوتاهي بعد از پيروزي دچار جريان فرصت‌سوزي شد. آنچنان كه بسياري را از آن نهضت خسته كرد و همين خستگي ميدان را بار ديگر براي «استبداد» فراهم آورد. آنچنان كه «كودتا» جاي نهضت را گرفت و به جاي عدالت و آزادي، «امنيت» از طريق استقرار نظام كودتايي و سلطه نظامي،‌ جايگزين نهضت و آرمان‌خواهي گرديد.

پس از شهريور بيست و در فاصله يك دهه، بار ديگر مردم و سياستمداران ديني و ملي جريان فرصت‌سازي را در كشور از سر گرفتند و آنها كه تجربه تلخ نهضت مشروطه تا استقرار نظام كودتا را در اختيار داشتند، اين بار با شعار وحدت ملي مسير جديدي از فرصت‌سازي را بازسازي كردند. در اين سالها شكوفايي مطبوعاتي و فرهنگ‌سازي به جاي پرخاشگري‌هاي سياسي و جزميت‌هاي جناحي چنان شاخص گرديد كه دو مركز بزرگ علمي و فرهنگي، يكي دانشگاه و ديگري حوزه علميه نقش برجسته‌اي در وحدت و رشد فكري جامعه داشتند. 

از فراگيري جريان فرصت‌سازي بود كه نهضت ملي شدن نفت آشكار گرديد و ايران موفق شد در برابر انگليس پيروز ميدان گردد و نفت ملي شد. اما اين مرحله از فرصت‌سازي نيز چنان دچار آفت‌هاي فرصت‌سوزي گرديد كه سرانجام تلخ آن كودتاي بيست و هشت مرداد 32 شد. 

مطالعه اين مقطع تاريخي نشان مي‌دهد كه دو جريان، يكي حزب تودة سامان‌يافته و برساخته از سوي همسايه شمالي يعني شوروي و ديگري افراط‌گرايي در نشو و نماي جريان «ترور» كه محصول آن «رعب» در جامعه بود، تار و پود فرصت‌سازي‌هاي سر برآورده از شهريور بيست تا سي و دو را چنان نابود كرد كه محصول آن استقرار سلطه آمريكايي‌ها در كشور گرديد. بار ديگر فرهنگ‌سازي و فرصت‌هاي فرهنگي و اجتماعي را جريان بسط اختناق بلعيد. 

شاه (پهلوي دوم) در فاصله كمتر از سه دهه، ژاندارم مقتدري شد كه در درون و خارج كشور در منطقه، سلطه ژاندارمي خود را با همكاري آمريكايي‌ها فراگير كرد. شاه تنها ژاندارم منطقه نبود، بلكه در سياست‌هاي درون كشوري نيز از تعريف ژاندارمي چنان برخوردار بود كه مجلس و دولت را تابع فرمان خود كرد تا به انحلال همه احزاب و ساختار جديد تك‌حزبي (حزب رستاخيز) رسيد. چنان از سر قدرت به حاكميت اتكاء كرد كه به همه ايرانيان گفت «يا عضويت حزب رستاخيز را بپذيريد و به آن تمكين كنيد و يا پاسپورت بگيريد و از كشور خارج شويد.»

فرصت‌سازي نهضت ملي چنان به فرصت‌سوزي گرفتار گرديد كه ايران با شعار «چه فرمان يزدان، چه فرمان شاه» الگوي زيست عادي براي آحاد ملت ايران خوانده شد!

دهه پنجاه اما، دهه ورق خوردن تاريخ ايران گرديد. ملت به‌ پا خاست و رهبري مردم با الگوي فرصت‌سازي از مسير باور به «همه با هم»، نظام سلطنتي و ديكتاتوري را در انقلابي مردمي و از طريق مقاومت ملي و ديني سرنگون كرد. از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، اين بار فرصت‌سازي براساس استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي استقرار يافت.

امام رهبر انقلاب اسلامي با شناخت از تجربه صدساله فرصت‌سوزي‌ها، اين بار گزاره‌هايي را ارائه داد تا فرصت‌سازي انقلاب را بيمه كند. گزاره‌ي، «ميزان رأي ملت است»، «جمهوري اسلامي» نه يك كلمه بيشتر يا «كمتر از آن»، مقاومت براي حفظ و استقرار استقلال و آزادي، وحدت در برابر دشمنان و حراست از تماميت ارضي ميهن اسلامي و... تمامي تلاش‌ها براي فرصت‌سوزي و تكرار تاريخ شكست‌ها را مسدود كرد.

در طي مبارزات و نهضت‌ها، دشمنان ايران اگرچه شكست سختي از پيروزي انقلاب اسلامي ايران ديدند خود را در برابر الگوي جديد ايران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بازسازي كردند. تاريخ سياسي بيش از سه دهه از استقرار جمهوري اسلامي در كشور ما نشان مي‌هد كه مقابله با ايران همواره در دستور كار آنها بوده است. هشت سال جنگ تحميلي، فصل عمده از تقابل و ستيز با ايران است كه مي‌توان آن را در مسير تاريخ سياسي فرصت‌سازي و فرصت‌سوزي نقد كرد.

در اين نوشته، قصد نگارنده شرح و بسط تاريخ صدساله از تطور و تحول سياسي در ايران نيست، اما با گزاره فرصت‌سازي و فرصت‌سوزي مي‌توان دريافت كه در مراحل گوناگون، ملت همچنان ميدان‌دار فرصت‌سازي‌ها بود اما بي‌كفايتي سياستمداران و جريان‌هاي تماميت‌خواه و افراطي هم بسترساز فرصت‌سوزي‌ها شدند. اكنون نيز دو مسير را در پيش‌رو داريم، گسترش و نهادينه‌سازي فرصت‌سازي‌ها براساس وحدت و براساس قانون اساسي جمهوري اسلامي يا بسترسازي براي فرصت‌سوزي از سر تنگ‌نظري و تقابل قدرت اينكه البته به جاي «تعامل عقلاني» هم «افراط‌‌گرايي» بي‌حد و مرز را اختيار كنيم!

اكنون در صحنه مطبوعات شعارزدگي تخريبي عليه دولت و شخص رئيس جمهوري چنان اوج گرفته است كه موفقيت در توافق طرح «برجام» و اعلام عبور از سياست‌هاي تحريم‌هاي بين‌المللي را «شكست فاجعه‌بار» توصيف مي‌كنند! فاجعه‌بار آنكه چنين برداشت و توصيفي را در لعاب حراست از منافع ملي ارائه مي‌دهند. تا آنجا كه به جاي «تعامل عقلاني» با جهان، شعار «تقابل قدرتمندانه» را تجويز مي‌كنند! 

روحاني ـ رئيس جمهوري ـ زنگ خطر بازسازي «فرصت‌سوزي» را در سخنراني خود در مراسم روز فناوري هسته‌اي به صدا درآورد و گفت «مي‌خواهم نكته‌اي را بگويم. هرچند ممكن است لحن و عبارت به گونه‌اي باشد كه برخي فكر كنند در اين زمينه افراط و تفريطي وجود دارد. فرصتي كه برجام براي وحدت، پيشرفت و تعامل آفريد، دائمي و ابدي نيست.»

رئيس جمهوري در سخنان خود به منظور شرح شرايط كنوني اظهار داشت: «برجام امروز يك فرصت بزرگ براي ملت ما در زمينه‌هاي جذب فناوري، مسائل اقتصادي، تعامل با جهان، جذب سرمايه‌گذاري و مهم‌تر از همه تقويت وحدت و اتحاد در درون كشور است. اگر خداي ناكرده عده معدودي موفق شوند و نگذارند ما به خوبي از اين فرصت استفاده كنيم، اين فرصت باز نمي‌گردد. ما امروز بايد همه هنرمندي خودمان را به‌كار ببريم و از فرصت به وجود آمده براي پيشرفت و تعالي كشور استفاده كنيم.»

روحاني ـ رئيس جمهوري ـ آرمان‌خواهي انقلابي را براساس تبيين واقعيت در جهان امروز محك زد و گفت: «... در دنياي امروز حتي اگر فكر كنند اقتصاد و سياست مرز دارد، اشتباه مي‌كنند. 

بايد از ارتباط صحيح باهمه جهان به‌ويژه دوستان و همسايگان‌مان استفاده كنيم و بهره بگيريم و بهره بدهيم، نه اينكه ترس بيفشانيم و ترس را درو كنيم. اين كه هنر نيست، درشت‌گويي و حرف‌هاي بي‌پايه زدن كه هنر نيست. اعتدال به ما مي‌گويد نه همه جا به ديگران اعتماد كنيد و نه همه جا به ديگران بدبين باشيد و نه همه مسائل صرفاً با مذاكره حل مي‌شود و البته چنين هم نيست كه با مذاكره نتوانيم هيچ‌يك از مسائل مهم را به ثمر برسانيم. رهبر معظم انقلاب اسلامي همه جا هدايت‌گر و حامي تدبير و اميدآفريني بوده‌اند و همان‌طور كه معظم‌له فرمودند، روزگار ما روزگار همه چيز است و از همه ابزار و امكانات خود بايد به‌درستي و خوبي استفاده كنيم. 

در يك فكر افراطي هيچگاه نبايد با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي و سازمان ملل متحد همكاري كرد و حتي فكر افراطي به ما مي‌گويد به هيچكس و حتي همسايگان و دوستان خود هم اعتماد نكنيد. اما انديشه اعتدالي به ما مي‌گويد، رويكرد ما بايد رويكرد معتدلي باشد به گونه‌اي كه هم با دنيا حرف بزنيم و هم بايد براي خوداتكايي و خودكفايي تلاش كنيم.»

تاريخ سياسي ايران، تاريخ مواج فرصت‌سازي‌ها و فرصت‌سوزي‌ها است. اگر بخواهيم از اين تاريخ عبرت بگيريم، نبايد انديشه اعتدال فرصت‌ساز را به افكار فرصت‌سوز مبدل كنيم.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: