برای ارائه تصویر ِصحیح از سیر حرکت جهان در دهه آینده و شکلوشمایل آتی ساختار ژئوپلیتیکی آن، نمیتوان کمیت و کیفیت ارتباطِ سمتوسوی تحولات جامعه بشری، عمق رویدادهای سیاسی، اجتماعی و میزان و سرعت تغییرات ایجادشده را با موقعیت مکانی و فضایی آنها نادیده گرفت.
از سوی دیگر با توجه به روند کاهش منابع اصلی زیستی بشر، ازدیاد جمعیت و نیاز به زمین و فضا برای تأمین مایحتاج زندگی، دوران تفوق ژئوپلیتیک بر سیاست آغاز شده است. از زمانی که علمای ژئوپلیتیک، سیاست ارسطویی را از آسمان به زمین کشاندند تا همه پدیدههای سیاسی، اجتماعی از حالت ماوراءالطبیعی خارج و قابل تجزیه و تحلیل و تبیین شوند، تحلیلگران سیاسی، اجتماعی، سیاستمداران، مدیران و رهبران جوامع بشری نیز مسئولیتپذیر و نسبت به نظرات، پیشنهادها، پیشبینیها و اقدامات و اعمال خود در مقابل مردم پاسخگو شدهاند.
در این دوران بود که بشر به تجربه دریافته است که نهتنها برای درک و تحلیل درست و واقعبینانه از موقعیت خود در جهان، بلکه برای تأمین مایحتاج و نیازها و تثبیت جایگاه خود باید همه تحولات و وقایع را متأثر از سه عامل ١- تلاش روزافزون انسانها برای دستیابی به منابع، ٢- ویژگیهای فضا و مکان جغرافیایی و ٣- توجه و همراهی و هماهنگی با سرعت و شتاب تغییرات، بداند و نه دخیلدانستن نیروهای فرضی. شدتگرفتن مشکلات و مسائل زیستمحیطی بشر و سیر حرکت جهان به سمت کمبود یا فقر منابع در سالهای آینده، از عواملی هستند که باعث میشوند مکان جغرافیایی فینفسه دارای یک سازه قدرت شود که در نتیجه تلاش بازیگران سیاسی علاقهمند به آن مکان شکل میگیرند.
این سازه قدرت ژئوپلیتیکی حاصل ١- منابع موجود در آن مکان، ٢- فناوری شکلگرفته یا مورد بهرهبرداری و ٣- سازمان و تشکیلات فعالیتهاست که در رئوس یک مثلث بهعنوان قاعده زیرین هرم قدرت قرار میگیرند که در رأس آن، تلاش سازمانیافته نیروی انسانی آموزشدیده و با مهارت واقع شده است.
از آنجا که سه عامل آخری دارای قدرت تحرک و انتقالپذیری هستند، تنها عامل اول یعنی مکانهای جغرافیایی مخصوصا در مناطقی که دارای منابع انرژی هستند، در کانون رقابت و درگیریهای سیاسی واقع شده و مورد توجه ویژه قرار میگیرند. در چنین حالتی، سیستمهای قدرت سیاسی برای کنترل اینگونه فضاهای جغرافیایی که تشکیل سازه قدرت دادهاند و غلبه بر هم و استفاده از مزیتهای نسبی آن سازه با یکدیگر به رقابت، درگیری محدود (سرد) و نهایتا جنگ میپردازند. با چنین تبیینی، سرچشمه منابع و عوامل و متغیرهای مهم قدرت اعم از سیاسی یا ژئوپلیتیکی در فضا و مکان جغرافیایی واقع شدهاند.
اما این سازههای قدرت در هیچ مکانی ابدی نیستند و آمادگی دارند با وقوع حوادثی و تحقق عللی از درون یا بیرون، از هم پاشیده شوند. در اینصورت دیگر ایستایی آن سازه قدرت از بین رفته و قدرت ژئوپلیتیکی به گذار یا سیالیت ژئوپلیتیکی تبدیل میشود. در گذار ژئوپلیتیکی، امکان کنترلها و نظارتها کم و رقابتها تشدید میشود و در چنین شرایطی امنیت دچار آسیب شده و ناامنی، درگیری و گسترش خشونت و تروریسم در مقیاسهای محلی تا جهانی دور از ذهن نیست.
در میان کشورهای جهان، خاورمیانه از جهات عدیدهای مستعدترین منطقه برای سرایت این بیماری مهلک است. در چنین وضعیتی کرامت انسانی و حقوق شهروندی بیمعنا میشود، جامعه مدنی به «ملوکالطوایفی» تبدیل میشود و گروههای محلی، قومی و طایفهای هم در مرحله بعدی داعیهدار قدرت خرد میشوند.
در این صورت سیستمهای امنیتی نمیتوانند بهدرستی به ایفای نقش بپردازند و در مقابل مردم قرار گرفته، مشروعیت خود را از دست میدهند؛ بنابراین مهمترین شاخصه دوران گذار ژئوپلیتیکی، بروز بیاعتمادی نسبت به سازمانهای اصلی جامعه و وقوع ناامنی گسترده در واحد جغرافیایی، منطقه درگیری و سپس در جهان است. در این شرایط نهادهای منطقهای و بینالمللی نیز کارایی خود را برای ایفای نقش و وظایف خویش از دست میدهند.
تنها راه خروج از چنین وضعیتی بهپایانرسیدن دوره بیثباتی ژئوپلیتیکی و برقراری امنیت پایدار برای رسیدن به ثبات سیاسی-ژئوپلیتیکی و ایجاد امنیت است.
با این نگرش و تبیین اگر به حوادثی که بهدنبال بهار عربی شکل گرفته نگاه کنیم تحولاتی که در عراق، لیبی، سوریه و یمن به وقوع پیوسته است معنا و مفهوم دیگری پیدا میکنند. ایستایی سازه قدرت در این کشورها بهطور خاص و منطقه بهطور عام از بین رفته و قدرت سیاسی و ژئوپلیتیکی تغییر وضعیت داده و گذار یا سیالیت ژئوپلیتیکی بر سیر تحولات حاکم شده است.
در این کشورها هماکنون و برای مدتها دیگر امکان کنترلها و نظارتها کم و رقابتها و عوامل تشدید این وضعیت افزوده خواهد شد که بهنوبه خود باعث آسیبدیدن امنیت و شیوع ناامنی از طریق افزایش تنشها و تقویت درگیری و ازبینرفتن مصالحه در مقیاسهای محلی، ملی، منطقهای و جهانی خواهد شد. در اینصورت تنظیم سیاستها و راهبردها از سوی کشورهای درگیر با توجه به ازبینرفتن سازه قدرت و شکلگیری سیالیت ژئوپلیتیکی از ضروریترین اقدامات است.
درگیرشدن بیشازحد در مناطقی که دچار گذار ژئوپلیتیکی میشوند و طولانیشدن مدت دوران سیالیت ژئوپلیتیکی باعث هدردادن منابع و غفلت از توجه به نیازهای ضروری مادی و معنوی هر یک از جوامع چنین کشورهایی شده، آنان را از همراهی با روند تغییرات بازمیدارد و با ایجاد گسلهای سیاسی- اجتماعی، تنشها را در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی افزایشمیدهد.