رای دهی و مشارکت در انتخابات رایج ترین نوع مشارکت سیاسی برای اغلب شهروندان در جوامع مردم سالار است. رای دادن موثرترین و عملی ترین وسیله برای شهروندان است تا افکار و عقاید خود را در اداره امور عمومی و اجتماعی اعمال نمایند. اساسی ترین عملکرد مشارکت رای دهی، دادن فرصت برای جانشینی و انتقال پست ها و مسئولیت ها در جامعه می باشد.
البته باید متذکر شویم؛ مشارکت افراد در عرصه سیاست ممکن است اشکال مختلفی به خود بگیرد. رأی دادن، نوشتن نامه به مسئولان، شرکت در تظاهرات، اعطای پول یا صرف وقت برای گروه ها یا احزابی که در جهت آرمانهای مورد اعتقاد فرد فعالیت می کنند، پیوستن به سازمانهای اجتماعی یا جنبش های سیاسی، عضویت در احزاب و گروه های سیاسی، کاندیداتوری و مشارکت در رقابتهای سیاسی، فعالیت های تبلیغاتی برای کاندیدایی خاص، همکاری سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با احزاب و گروه های سیاسی، نوشتن مقالات و مطالب در رسانه های عمومی، پذیرش مسئولیت های مدیریتی دولتی و در نهایت مشارکت در رفتار انتخاباتی حداقل به صورت رأی دادن گونه هایی از مشارکت افراد در سیاست هستند.
رفتار انتخاباتی ایرانیان و گونه های مشارکت آن ها در عرصه انتخابات، تحت تاثیر مولفه های جغرافیایی و فرهنگی را می توان در قالب سه الگوی رفتار انتخاباتی معنا کرد. (نام گذاری الگوهای سه گانه مذکور، مربوط به کارهای تحقیقاتی اینجانب در حوزه جامعه شناسی انتخابات می باشد.)
الگوی رفتار انتخاباتی طایفه ای (مبتنی بر محله و ایل)
الگوی رفتار انتخاباتی محله ای
در این الگو که می توان دامنه آن را مرتبط با استان هایی چون کرمان، یزد، گیلان، مازندران دانست؛ شهروندان متاثر از هویت و تعلقات محلی، طایفه هایی را تشکیل داده و در انتخابات به صورت طایفه ای به کاندیدای وابسته به آن محله رای می دهند. در اینجا محله گرایی اساس شکل گیری تعصبات طایفه ای است یعنی وجود یک کاندیدا از فلان منطقه یا محله در انتخابات، زمینه تشدید تعصبات طایفه ای را فراهم و عرصه را بگونه ای فراهم می کند که آرای صندوق مناطق مرتبط با آن طایفه به حساب کاندیدای مورد نظر واریز شود.
برای مثال در انتخابات مجلس نهم شهربابک در استان کرمان، میمندی ها به خاطر تعلقات طایفه ای نشأت گرفته از محله میمند از دکتر محمودی و همینطور محله پیرجل به همین دلیل از سردار فتاحی حمایت کردند؛ چیزی که آمار انتخابات منتشر شده توسط وزارت کشور و فرمانداری مربوطه نیز آ ن را نشان می دهد مثلاً در صندوق هایی چون (مسجد صاحب الزمان، شهید زارع، شیخ احمد نجفی، گهرت و برفه، حسینیه گودگز، دانش شریک آباد، دبستان معلم و دبستان فرزانگان) که میمندی ها رای می دهند، میزان رای دکتر محمودی 4971 بوده است و این در حالی است که میزان رای رقیب وی یعنی سردار فتاحی 2241 رای است. از طرف دیگر در صندوق هایی چون (شهید مومنی، حسینیه پیرجل، مسجد شهرک، مسجد موروئیه، حسینیه بهزاد فرخ، علی منگلیان خورسند و 24 مهر)، که پیرجلی ها و شهربابکی ها رای می دهند، میزان رای سردار فتاحی نسبت به دکتر محمودی 4784 رای در برابر 1113 رای است و این نشان دهنده انتخابات طایفه ای در شهربابک است. یا همین طایفه گرایی ناشی از محله را مدواری ها نیز از خود بروز دادند چیزی که در ستاد آقای زاده رحمانی تا قبل از رد صلاحیت ایشان مشهود بود.
مثال دوم را از شهر ساری می آوریم. آقای یوسف نژاد به عنوان یکی از نمایندگان دوره هشتم مردم ساری در مجلس بوده است. شما وقتی به سبد آرای ایشان در این شهر نگاه می کنید متوجه می شوید بیشترین آرای محله سورک در ساری برای ایشان در صندوق ریخته شده است. یا آقای شجاعی کیاسری که هم اکنون نماینده مردم ساری در مجلس نهم است بیشترین آرای محله کیاسر از بخش چهاردانگه ساری را به خود اختصاص داده است.
در این الگو تعیین کننده اصلی محله (مدوار، میمند، پیرجل و ریسه و .. ) است که طوایف حول محور آن شکل می گیرند.
الگوی رفتار انتخاباتی ایلی
در این الگو که می توان دامنه آن را مرتبط با استان هایی چون لرستان، کهکیلویه و بویراحمد، خوزستان، کرمانشاه و کلاً نوار زاگرس دانست؛ شهروندان متاثر از هویت و تعلقات ایلی و قبیله ای، طایفه هایی را تشکیل داده و در انتخابات به صورت طایفه ای به کاندیدای وابسته به آن قبیله و ایل رای می دهند. (البته در این الگو تعلقات زبانی، اقلیمی و مذهبی نیز بر تعلقات ایلی سوار می شود.)
نمونه خوب در این زمینه شهر یاسوج است. جایی که چهار طایفه تامرادی، تیر تاجی(نگین تاجی)، آقایی(نژاد ترک هستند)، قاید گیوی (منتسب به ایران باستان) طوایف اصلی را تشکیل داده و میزان جمعیت شان مهمترین تعیین گر عرصه انتخابات است. برای مثال آقای هدایت خواه به عنوان نماینده و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس از یاسوج به خاطر تعلقات ایلی به طایفه تامرادی (گودرزی ها) در یاسوج، وارد مجلس هشتم شد. نکته جالب در این مورد، با وجود اینکه هدایت خواه از جانب تندروهای اصولگرا حمایت می شد و عجیب تر اینکه طایفه گودرزی های منتسب به ایل تامرادی ذاتاً اصلاح طلب هستند؛ ولی با این وجود به خاطر تعلقات ایلی چنان از ایشان حمایت کردند که کل فلاسفه سیاسی در گور خود به خاطر تمجید احزاب و نقش آن ها در انتخابات، به لرزه افتادند.
یا در همین مورد خیلی از اهالی دیار بویراحمد به خاطر اصالت بویراحمدی تاج گردون به عنوان نماینده مردم گچساران به شهر گچساران در ایام انتخابات رفته و به ایشان رأی می دهند.
در این الگو اصالت ایل و عشیره است که طوایف را حول محور خود شکل می دهد و در طول تاریخ شاهد بوده ایم که خیلی از این ایل ها وابسته به محله ثابتی نبوده اند.
الگوی رفتار انتخاباتی حزبی
در این الگوی رأی دهی که می توان دامنه آن را مرتبط به شهرهای بزرگ ایران چون تهران، تبریز، قم، کرمان، مشهد، شیراز دانست؛ این احزاب و لیست های انتخاباتی هستند که نقش زیادی در تعیین رفتار رأی دهی مردم دارند. البته این بدین معنا نیست که طوایف و تعلقات زبانی در شهرهای بزرگ کارآیی ندارد بلکه این تعلقات توان تاثیرگذاری چندانی ندارند.
برای مثال در انتخابات مجلس نهم از شهر تهران این لیست جبهه متحد اصولگرایان بود که توانست با انتشار ترکیبی از افراد خوب و خوشنام جریان اصولگرایی، 20 کرسی از 30 کرسی مجلس برای شهر تهران را به خود اختصاص دهد و در مقابل جناح تندروی اصولگرا یا همان جبهه پایداری نیز با انتشار لیست مخصوص به خود توانست 16 کرسی مجلس از شهر تهران را بدست آورد(البته چند تن از اعضای حاضر در لیست این جبهه به طور مشترک در لیست جبهه متحد اصولگرایان حضور داشتند). در مقابل لیست های منتسب به جناح اصلاحات بنا به دلایل زیادی نتوانست نیروهای خود را وارد مجلس کند. یا برای دو دوره است که علی لاریجانی به عنوان کاندیدای اصولگرا از شهر قم وارد مجلس می شود. یا مثال بهتر، کیست که نداند دکتر پورابراهیمی به عنوان یک کاندیدای اصلاح طلب معتدل شهر کرمان، به خاطر تعلق حزبی و جناحی خود بسیاری از آرای مردم کرمان را برای ورود به مجلس نهم به خود اختصاص داد.
منبع: پایگاه اینترنتی فرارو