ماندن یقینا مزایایی دارد، اگر اینطور نبود اصلا آنجا نبودیم. اما روشن است چیزی، شاید خیلی چیزها، ما را آزار میدهد، اگر اینطور نبود این کشمکش درونی را نداشتیم.
پس چهطور بفهمیم چهوقت باید بمانیم یا برویم؟ خیلی آسانتر است که تصمیم به ماندن بگیریم و آرزو کنیم اوضاع بهتر شود، اما در بعضی موارد شاید بهتر باشد همین حالا آنجا را ترک کنید. اگر در اوضاعی که در ادامه توصیف شدهاست قرار دارید، باید دربارهی یافتن شغلی جدید یا رفتن به سازمانی جدید فکرکنید.
۱. کار شما را بیمار میکند
این شامل سلامتی جسمی، روانی، و هیجانیتان میشود. اگر شغلتان شما را از نظر جسمی به حدی بیمار کردهاست که از سردردهای مداوم، علائم استرس شدید، یا شببیداری رنج میبرید، باید بهطور جدی درمورد ترک کار فکر کنید.
وقتی بدنتان به چیزهایی مثل بادامزمینی یا توتفرنگی حساسیت دارد علامت میدهد و شما این علامتها را دریافت میکنید. چرا درمورد کارتان نیز از بدنتان علامتها را دریافت نمیکنید؟
نباید فشار ناشی از شغل نامناسب را که به سلامت روانی یا عاطفیتان وارد میشود دست کم بگیرید. گاهی این فشار نمود جسمی پیدا میکند، اما اغلب اوقات بهصورت اضطراب، افسردگی، یا فرسودگی ناشی از کار بروز میکند.
اگر هریک از این نشانهها را تجربه کنید، دورهی آن هرقدر طولانی یا کوتاه باشد، باید در نخستین فرصت به پزشکتان مراجعه کنید. شاید او توصیه کند مدتی مرخصی بگیرید یا از آن شغل استعفا بدهید. به توصیهی او گوش کنید.
۲. خسته شدهاید
بعضی شغلها خستهکننده، یکنواخت، کسالتآور و اتلاف وقت هستند. اگر چنین شغلی دارید، همین حالا آن را ترک کنید. چون اوضاع هیچوقت بهتر نخواهدشد، و درواقع تقریبا همیشه بدتر خواهدشد. شما بهتر از آن شغل هستید، شما و رییستان این را میدانید.
به او بگویید که میخواهید بروید. همیشه، در هر روزی از هفته، میتوانید شغلی پیدا کنید که حداقل به همان اندازه خوب باشد، و اگر نتوانید باید تکانی به خودتان بدهید یا دوباره به مدرسه برشد. اما به هر حال آن شغل مختوم به مرگ را رها کنید. حتما دلیلی دارد که آن را اینطور نامیدهاند.
اگر فقط گاهی برایتان خستهکننده است، شاید بتوانید با کمی تغییر، به زندگی کاریتان کمی چاشتی اضافه کنید. با سرپرستتان صحبت کنید و به او بگویید چالش و رقابت بیشتری را در کارتان میخواهید و آمادهاید کارهای بیشتری بکنید.
این حرفها برای گوش هر مدیری مانند موسیقی هستند، و شما به بالای فهرست موسیقیهای مورد علاقهاش نزدیک خواهیدشد. او به شما بیشاز نیازتان چالش و رقابت خواهدداد. اگر بازهم کار برایتان یکنواخت باشد، دیگر باید به دنبال شغل دیگری باشید.
۳. توان بالقوهتان شکوفا نشدهاست
آیا شغل فعلیتان همچنان شما را به چالش میکشد؟ آیا میتوانید چیزهای بیشتری را یاد بگیرید یا تجربه کنید؟ آیا معتقد هستید از همهی توان بالقوهتان استفاده میکنید؟
آیا احساس میکنید مرتبا از همهی استعدادهایتان استفاده میشود، و از همه مهمتر آیا فضا و فرصتی برای رشد وجود دارد؟ اگر نتوانید به همهی این سوالها پاسخ مثبت بدهید، قطعا رها کردن شغل یک انتخاب خوب است.
شاید این شغل آغاز خوبی داشتهاست، اما دیگر در حد و اندازهی شما نیست. هر زمان احساس کنید نمیتوانید چیز جدیدی یاد بگیرید، این تقریبا همیشه نشانهی آن است که باید دنبال شغل جدید بشد. شاید آن شغل جای دیگری در شرکت فعلی باشد- ببینید چه کارهایی موجود است یا به زودی موجود میشود.
اما دربارهاش فکر کنید: آیا میتوانید خودتان را در ۲ تا ۵ سال آینده خودتان را شاد، راضی، و موفق تصور کنید؟ اگر نه، باید بروید و قابلیتهای بالقوهتان را پرورش بدهید.
۴. تعداد دشمنانتان از دوستانتان بیشتر است
این ربطی به آن ندارد که آدمها شما را بپسندند(لایک کنند) یا نه. پسندها(لایکها) برای فیسبوک است. شما مجبور نیستید هرکس را در کار دوست داشتهباشید و آنها واقعا مجبور نیستند به شما اهمیت بدهند. شما فقط باید حرفهای برخورد کنید و سعی کنید کنار بیایید.
با این حال، اگر سوژهی شایعات زننده شوید، یا اگر دریابید در بیشتر تعاملات اجتماعی شرکت، فقط از دور نظارهگر هستید، این شاید علامتی باشد که این محل کار برای شما مناسب نیست.
ما، بدون هیچ سنجشی از میزان لذت، یا حداقل رضایت از تلاشمان، زمان زیادی را به کار کردن سپری میکنیم. داشتن چند دوست در محل کار میتواند تاثیر شگرفی بر میزان لذت داشتهباشد، مگر اینکه یک انزواطلب تمام عیار باشید و بخواهید همهی وقتتان را در تنهایی سپری کنید.
همهی ما در محل کار برای اوقات خوشی و بهویژه برای وقتهایی که مشکلی پیش میآید، حداقل به یک محرم اسرار خوب نیاز داریم. ما موجودات اجتماعی هستیم و به تعامل نیاز داریم. اگر این تعامل را از کارتان دریافت نمیکنید شاید آن کار برایتان مناسب نیست.
شما چهطور؟ آیا تا به حال شغلی را ترک کردهاید چه نشانههایی به شما گفتهاست وقت رفتن است؟