بانکداری ایرانی- همواره کاندیداها با صدایی رسا فریاد میزنند که دارای برنامه هستند. برنامهای که رنگِ آبادانی خواهد زد به تمام مشکلات! اما آنچه بهعنوان برنامه از آن یاد میکنند بیش از هر چیز، فهرست درهمی از آرزوهایشان برای آینده کشور است. فهرستی که بهتر است آن را «کشکول آرزوها» بنامیم.
سبدی از آرزوهای بلندبالا و درهم که گاه در تعارض با یکدیگرند! یا در دنیای واقعی به سادگی در کنار هم قابل تحقق نیستند! برنامه «الف» (بخوانید آرزو) در دنیای واقعی تنها زمانی محقق میشود که برنامهی «ب» رقم نخورد. نمیتوان به کشاورزان وعده بازگشت به سطح زیر کشت سابقشان را درکوتاه مدت داد و همزمان برای حفاظت از منابع آبی کشور برنامه داشت.
یا زمانی که شخصی ادعای تقویت قدرت پولی کشور را دارد و ادعا میکند که ارزش ارزهای خارجی (مانند دلار یا یورو) را کاهش میدهد؛ باید این واقعیت را بپذیرد که این کاهش، منجر به کاهش قیمت کالاهای خارجی در مقایسه با محصولات تولید داخل خواهد شد و این یعنی کاهش مزیت رقابتی محصولات داخلی. پس احتمالا همزمان باید این قانون نانوشته را خواند که واردات نیز افزایش خواهد یافت. حیرتآور زمانی است که کاندیدای عزیز، توی کشکولش هم برنامه تقویت پول ملی را دارد و هم برنامه افزایش صادرات!
در واقع «کشکول آرزوها» مجموعهای متناقض، درهم و بدون الویت از همه «ایکاشها» یی است که به ذهن آن کاندیدا رسیده.
برنامه اما از جنس انتخاب است! انتخابِ یک گزینه از میان گزینههای مختلف. نه یک سبد از تمامی گزینههای ممکن.
قربانیکردنهاست که نشان میدهد از «کشکول آرزوها» یک برنامه بیرون آمده. این که فرد بتواند یک مطلوبیت را قربانی مطلوبیت دیگری کند تا اولویتهای خود را نشان دهد.
واقعیت آن است که در برنامه ناگزیریم که تعدادی آرزو را قربانی تعداد دیگری آرزوی شیرین کنیم. ناگزیریم، نه بگوییم. یک مطلوبیت خط میخورد؛ به قیمت دست یافتن به یک مطلوبیت بالاتر. سختیای به جان خریده میشود برای به دست آوردن آسایشی دیگر.
کسی که افزایش صادرات غیرنفتی را در برنامههایش بیان میکند؛ بهتر است به جای گفتن یک دروغ شیرین، در مورد قیمت و ارزهای خارجی ساکت بماند.
زمانیکه فردی آرزوهای متناقض و بدون الویتش را توی «کشکول آرزوها» میریزد و آن را به عنوان برنامهی انتخاباتی معرفی میکند؛ یا نمیداند برنامه چیست یا آنچنان دلباخته رییسجمهور شدن است که حاضر است سبدی از آرزوهای درهم و دروغ را رنگ و لعاب دهد و به مردم بفروشد. و این همان پوپولیسم انتخاباتی است.
پس از فهرست الویتهای آقای کاندیدا یا خانم کاندیدا (که امیدوارم به زودی شاهدشان باشیم) میرسیم به مسیرِ رسیدن به این مطلوباتِ دستچین شده. ما نیاز به برنامههایی صریح و دقیق داریم برای ارزیابی ادعاهایشان؛ برنامههایی که باید به روشنی روشهای دستیابی عملی به این الویتها را بیان کند.