به گزارش ایسنا، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: رضا شکاری که در ذوب آهن اسمی برای خودش دست و پا کرد و در مسابقه جام حذفی فصل ۹۵-۹۴ با گشودن دروازه پرسپولیس به شهرت رسید، حالا در آستانه پیوستن به جمع سرخپوشان پایتخت قرار گرفته است.
شکاری از ذوب آهن به لیگ روسیه منتقل شد؛ انتقالی جنجالی که همان زمان با اعتراض باشگاه اصفهانی همراه شد. پرونده شکایت ذوب آهن از مهاجم سابقش هنوز باز است اما اگر اتفاق خاصی رخ ندهد قرارداد شکاری امروز با پرسپولیس ثبت خواهد شد. زمانی که او در ۱۷ سالگی دروازه قرمزها را باز کرد، سعید آذری، مدیرعامل ذوبآهن به طعنه در مورد این بازیکن گفت: «از مدرسه فرار کرده و به پرسپولیس گل زده!» طی این چند روز هم شایعاتی در مورد استقلالی بودن شکاری منتشر شد. مجموعه این مسائل باعث شد بازیکن جوان تیم امید با انتشار چند تصویر قدیمی در صفحه شخصیاش ثابت کند از ابتدا پرسپولیسی بوده است. او در این تصاویر با پیراهن پرسپولیس دیده میشود و حالا لابد قرار است سندی که رو شده، کار شکاری را در بدو ورود به تیم جدیدش تسهیل کند اما آیا واقعاً این حرفها مهم است؟ کجای دنیا این قدر به چنین مسائلی اعتبار میدهند؟ به نظر میرسد فوتبال ما به شکلی غیر عادی به این قبیل مسائل فرعی اهمیت میدهد.
نه سابقه تعصب، نه ادای غیرت
طی سالهای گذشته بازیکنان زیادی با سابقه آشکار هواداری از پرسپولیس و استقلال به این دو تیم پیوستند یا در لباس سرخابیها حسابی «ادای غیرت» درآوردند اما در میدان عمل چندان به کار تیمهایشان نیامدند. به عنوان مثال ابتدای لیگ هفدهم زمانی که ساسان انصاری به پرسپولیس پیوست، بلافاصله تصویری از دوران کودکیاش به انتشار رساند که در آن پیراهن سرخپوشان پایتخت را به تن داشت. او گفت فقط با یک دقیقه مذاکره و به خاطر علاقه شدید قلبیاش پرسپولیسی شده اما پس از تنها چهار هفته نیمکتنشینی ترجیح داد از پرسپولیس جدا شود و بار دیگر پیراهن فولاد را به تن کند. این در حالی است که بسیاری از کارشناسان عقیده دارند اگر ساسان کمی صبوری به خرج میداد، آینده فوتبالش متحول میشد؛ مخصوصاً که کمی بعدتر پنجرههای پرسپولیس بسته شد و برخی از نفرات اصلی این تیم نیز جدا شدند.
سوال کلیدی اما این است: این مدل هواداری به اصطلاح دیرینه از پرسپولیس که حتی ارزش چهار هفته شکیبایی را ندارد، به چه کار میآید؟ در استقلال هم از این دست بازیکنان زیاد داشتیم. مثلاً بختیار رحمانی، میلاد میداوودی و اسماعیل شریفات از جمله نفراتی بودند که قبل از حضور در استقلال مدام از هواداران این تیم دلبری میکردند و به نوعی هویتشان را از ضدیت با پرسپولیس گرفته بودند اما به ندرت پیش آمد که هیچکدام از این بازیکنان درخشش خاصی داشته باشند. سیاوش یزدانی یکی از آخرین بازیکنان این نسل است که با شرایطی مشابه و کلی ادعای استقلالی بودن به جمع آبیپوشان پایتخت پیوسته؛ باید دید دست کم او موفق میشود یا قرار است سیاوش هم ادامهدهنده مسیر اسلافش باشد؟
دستهگلهایی مثل حسینی و علیپور
اما نیمنگاهی هم به اردوگاه مقابل بیندازید. علی علیپور بازیکنی است که هفته ماقبل پایانی لیگ سیزدهم با پیراهن راهآهن دروازه پرسپولیس را گشود و دست تیم دایی را از جام کوتاه کرد. پس از آن بازی مصاحبهای از علیپور منتشر شد که او در آن گفته بود: «استقلالی هستم و خوشحالم که مانع قهرمانی پرسپولیس شدم.» درست یک سال بعد اما در هفته پایانی لیگ چهاردهم علی علیپور با پیراهن پرسپولیس دروازه استقلال را باز کرد و به جوانترین گلزن تاریخ شهرآورد تهران تبدیل شد.
علیپور حتی همین چند ماه پیش هم در یک مصاحبه صادقانه اعتراف کرده بود که در کودکی هوادار استقلال بوده. این گرایش قلبی اما چه اهمیتی دارد وقتی علیپور در لباس پرسپولیس وفادارانه خوش درخشیده و با کمترین قراردادها، بیشترین گلها را زده است؟ علیپور همین تابستان هم پیشنهادی داشت که اگر آن را میپذیرفت و میرفت، ۷۰۰ هزار دلار سود خالص نصیب سرخها میشد اما او بنا به احتیاج باشگاه در این تیم ماند. در نقطه مقابل مجید حسینی هم بعد از درخشش در تیم ملی جوانان، در برنامه نود به صراحت گفت هوادار پرسپولیس است. او هم بعدتر در مسیر غیر قابل پیشبینی فوتبال حرفهای سر از استقلال درآورد، مدتی برای این تیم خوش درخشید و نهایتاً با ترانسفرش به ترکیه پول خوبی نصیب باشگاه کرد. پس کاش میآموختیم آن چه اهمیت دارد تصویر دوران کودکی بازیکنان نیست، بلکه تعهد جانانه و صادقانه آنها به پیراهن تیمی است که امروز در عضویتش هستند.»