بانكداري ايراني - روزنامه شرق در یادداشتی به قلم فریدون مجلسی تحلیلگر روابط بینالملل نوشت: اروپا دو قرن در جنگهای استعماری و جنگهای رقابتی درونقارهای درگیر بود. کسانی که اکنون مرفهترین مردم جهان هستند، تا همین ٧٠ سال پیش مشغول کشتار یکدیگر بودند. تلفات جنگ جهانی اول ١٨ میلیون و زخمیها ٢٣ میلیون نفر و تلفات جنگ جهانی دوم بین ٥٠ تا ٨٠ میلیون نفر گزارش شده است. یعنی حداقل ٩٠ میلیون نفر در فاصله ٣٠ سال در جنگهای اروپایی کشته شدهاند.
بیشترین تلفات در روسیه، آلمان، فرانسه، انگلیس، ایتالیا، لهستان و دیگر ملل شرق اروپا بود که دامنه آن به عثمانی، ژاپن، آمریکا و حتی ایران نیز گسترش یافت. همین اروپاییان قحطیکشیده و خسته از جنگ که امروز مدعی توسعه فرهنگی و حقوق بشر هستند، سرانجام، شاید در بلوغی عقلانی، به این نتیجه رسیدند که جنگ بد و صلح خوب است! دشمنترینها یعنی آلمان و فرانسه به گفتوگو نشستند و با این فرض که به گفته سعدی «از آب خُرد، ماهی خُرد خیزد» بر آن شدند که ماهی خرد یعنی اقتصاد، صنعت و تجارت کوچک را در آب کلان اتحاد و همکاری بپرورانند.
از تشکیل اتحادیه اقتصادی اروپا میان فرانسه، آلمان، ایتالیا و اتحادیه بنِلوکس [هلند، بلژیک و لوکزامبورگ] که اکنون به اتحادیه اروپا تبدیل شده است، کمتر از ٧٠ سال میگذرد. زخمهای جنگ بزرگ التیام یافته است و جمع اتحادیه بزرگترین و مرفهترین اقتصاد جهان را تشکیل میدهد. چند کشور کوچک اروپایی غیرعضو اتحادیه نیز با ارتباطات گوناگون از آن آب کلان بهرهمندند. منظور این نیست که اتحادیه اروپا و عملکرد آن را بشناسیم، منظور این است که با الهام از حاصل کار آنان، ما در منطقه خود، چگونه میتوانیم از اتحاد مشابهی بهرهمند شویم؟
اگر واقعبین باشیم، درمییابیم که ما و هر یک از کشورهای پیرامونی ما ماهیهای خرد در آبهای خرد و رقیب یکدیگر هستیم. اما هر یک از ما، ضمن حفظ خصوصیات ملی خود، با مراودات مستمر تاریخی و مبادلات فرهنگی و تجاری در جنگها و صلحها خاطرات، شیوهها و سنتهای مشابه و مشترکی داریم که به جای جنگ، برقراری و بهرهمندی از صلح را در میان ما سادهتر میکند. ما مربع ثروتمند میان دریای مدیترانه، دریای سیاه، دریای خزر و خلیج فارس، از بیشترین معادن و منابع طبیعی، انرژی، آب، خاک و آفتاب و امروزه از منابع انسانی و علمی بهرهمندیم. اگر به جای تنگنظریها و ماجراجوییهای توسعهطلبانه اجازه دهیم که عقلانیت حاکم باشد و توسعهطلبی را در توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جستوجو کنیم و مسیری را بپیماییم که در اروپا به همت چهرههایی مانند ژان مونه فرانسوی، راوبرت شومان آلمانی، پُل هانری اسپاک بلژیکی و گاسپری ایتالیایی پیموده شده است، دلیلی ندارد موفق نشویم.
اکنون ٦٠ سال است که ترکیه نامزد عضویت در اتحادیه اروپاست و از امتیازاتی هم برخوردار است. در این مدت اتحادیه کشورهایی را که از لحاظ اقتصادی عقبماندهتر هم هستند، پذیرفته و ترکیه را به بهانههای گوناگون پشت در نگه داشته است. میگویند شما در میان خود مشکل دوگانگی فرهنگی و درگیری و مسئله دارید. نمونههای درگیریهای نیابتی آن جامعه را در جمعیت ششمیلیونی مهاجران ترک در آلمان دیدهاند. خشونتهای نوظهور افراطیون سلفی نیز مزید بر علت شده و اردوغان را به اعتراض صریح درباره نپذیرفتن ترکیه واداشته است. آلمانها نیز از بیان اینکه ترکیه را نخواهند پذیرفت، ابایی نداشتهاند. این نمونه نشان میدهد که چگونه نگرانی از اغتشاش و نبود آرامش در یک جامعه با روح همکاری، اتحاد و توسعه اقتصادی ناسازگار است. منطقه ما نیز متأسفانه درگیر برخوردها و اغتشاشهایی است که همکاری منطقهای میان کشورها را دشوار میکند، اما ما مردم منطقه نیز مانند نیمه قرن بیستم اروپا از خونریزی و اغتشاش خسته شدهایم.
شاید همین شرایط برای گشودن باب گفتوگو و پیشنهادی که قطعا منافع جمعی را دربر دارد، مناسب باشد. اتحادیه فقط زاده صلح نیست، میتواند تضمینکننده صلح هم باشد. ترکیه صنعتیترین کشور منطقه میتواند با این مزیت نسبی خود کمبود منابع انرژی را جبران کند، ایران با برخورداری از منابع بزرگ گاز و نفت و زیربنای اقتصادی و صنعتی نسبتا مناسب میتواند با دستیابی مستقیم به بازار بزرگ ٢٥٠میلیونی منطقه در شرایط منطقیتری توسعه اقتصادی و اجتماعی خود را ادامه دهد، عراق با امکانات فنی کمتر و منابع مالی و انرژی و زمینههای کشاورزی گسترده میتواند با اعتمادبهنفس بیشتر و فارغ از درگیریهای فرقهای که تفاهم دو کشور بزرگ شیعه و سنی منطقه یعنی ترکیه و ایران آن را تضمین میکنند، با استقلال به توسعه اقتصادی و صنعتی خود بیندیشد.
عراق نیز مانند ترکیه ناچار به ادامه روابط ویژه خود با آمریکاست. در واقع هر سه کشور بزرگ ناچار هستند در تعدیل سیاستهای خود و احتراز از ناآرامی و آشوب بکوشند، سوریه نیز شاید به اتفاق لبنان، ناچار است صلح، آرامش و توسعه خود را در پیوستن به این اتحادیه بیابد تا در آرامش از بازار و امکانات مالی و فنی آن نیز بهرهمند شود. در آن صورت جمهوری آذربایجان و ترکمنستان نیز شاید خواهان پیوستن به این اتحادیه «نوروزی» شوند.
همانطور که اتحادیه اروپا با پیوستن ترکیه موافقت نکرده است زیرا مایل به واردکردن مسائل دیگران به حوزه خود نیست، اتحادی منطقهای نیز میتواند پیوستن کشورهای دیگر مانند افغانستان و پاکستان را منوط به رسیدن به سطحی از توسعه اقتصادی و اجتماعی کند که از تمایل مهاجرتهای جمعی و انتقال مسائل و درگیریهای داخلی آن بکاهد.
ایران نیز در قالب چنین اتحادیه یا حتی تعامل غیراتحادیهای میتواند با پیروی از رفتار و سیاستهای جمعی بر خصومتهایی که اکنون موجب برخورد انفرادیاش با جوامع غربی شده است، فائق آید. این امر بار دیگر مانند قرنهای پیشین تشویقی خواهد بود که شهروندان منطقه گذشته از زبان بینالمللی یکی از زبانهای فارسی یا عربی یا ترکی را نیز بیاموزند و کردان که در همه کشورهای عضو حضور دارند، بتوانند عامل پیوند بیشتر باشند. چنین تصویری هر اندازه هم تخیلی و خوشبینانه تلقی شود، ارزش آن را دارد که بهعنوان هدف و طرحی برای آینده و درکی برای خروج منطقه از انزوا و التهاب از هماکنون مطرح شود و توسط مقامات رسمی کشورهای ذینفع مورد مذاکره قرار گیرد. اشتراکات فرهنگی ما بیشتر از جوامع گوناگون اروپایی است. راهی را که آنها در قرن بیستم پیمودند چرا ما در قرن بیستویکم نپیماییم؟
*منبع: روزنامه شرق،1396،11،19