اگر هم نخواهیم تعبیر رییس یا فرمانده را به کار ببریم، انکار نمیتوان کرد که اقتصاد ایران به «نوربخش» نیاز دارد و کاش رئیسجمهور میتوانست چنین عنوانی را هم در کنار دستیار ویژه و معاون اقتصادی ابداع کند.
مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: شاید در نگاه اول این تصور پدید آید که دوم شهریور سالروز درگذشت دکتر محسن نوربخش، وزیر اسبق اقتصاد و رییس کل فقید بانک مرکزی است که از جای خالی او سخن میگوییم. حال آن که چنین مناسبتی در میان نیست و بهانه این نوشتار موضوعی دیگر است.
محمدجواد روح، روزنامهنگار و تحلیلگر در کانال تلگرامی خود (راهبرد) با انتشار تصویر صفحه اول شماره امروز کیهان و با نقل تیتری نوشته است: «حرف حق را باید شنید. حتی اگر گوینده آن کیهان باشد: بالاخره رییس اقتصادی دولت کیست؟»
تیتر کیهان البته این است: «یک کابینه و ۱۲ ژنرال/ بالاخره رییس اقتصادی دولت کیست؟»
این مطلب خود بر پایه نقل گزارشی در روزنامه «هفت صبح» است و تعبیر ۱۲ ژنرال نیز اگر چه اغراقآمیز است اما جالب است.
مراد از ۱۲ ژنرال ۱۲ عضو کابینه است که در سطوح مختلف دستی در اقتصاد دارند و شامل ۴ مدیر کلان و ۲ کارگزار ارشد و ۶ وزیر اقتصادی میشود.
بهانه این نوشتارها البته انتصاب محمد نهاوندیان به عنوان معاون اقتصادی رییسجمهوری و مسعود نیلی در سمت دستیار ویژه رییسجمهوری در امور اقتصادی است؛ در حالی که چهرهای چون مسعود کرباسیان، وزیر اقتصاد و دارایی و محمدباقر نوبخت، کماکان ریس سازمان برنامه و بودجه است و ۶ وزیر نیز به نوعی با حوزه اقتصاد سر و کار دارند.
البته هم کیهان و هم هفت صبح سخنان رییسجمهوری درباره انتصاب یک مدیر ارشد پر سابقه به عنوان مدیر عامل شستا (شرکتهای سرمایهگذاری تأمین اجتماعی) و خود اسحاق جهانگیری، معاون اول را از قلم انداختهاند که بدین ترتیب سر به ۱۴ نفر میزند؛ هر چند که قرار دادن نام وزیران کار و جهاد هم به نظر بزرگنمایی است.
اما ارتباط و نقش زندهیاد محسن نوربخش با موضوع چیست؟
ماجرا از این قرار است که تا دکتر نوربخش در قید حیات بود و هنوز در ۵۵ سالگی چشم از جهان نبسته بود، همه راهها به او ختم میشد. از همان دولت شهید رجایی نقشآفرینی خود را شروع کرد؛ در حالی که اولین رییسجمهوری ایران که خود مدعی اقتصاد بود، نمیخواست او وزیر شود. پس از بنیصدر اما که رییسجمهور و نخستوزیران بعدی داعیهدار اقتصاد نبودند، نقش محسن نوربخش پررنگ و پررنگتر شد. حتی در دولت مهندس موسوی که به شکل آشکاری از دیدگاههای مرحوم عالینسب متأثر بود، باز هم فرماندهی اقتصاد ایران با نوربخش بود و تنها سه سال ۶۵ تا ۶۸ از صحنه کنار رفت. هنگامی که مجید قاسمی و انجمن اسلامی بانک مرکزی کنترل اقتصاد ایران را در دست گرفتند و نوربخش معاون دانشگاه شهید بهشتی شد.
با ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی فقید اما او دوباره به کانون اقتصاد بازگشت و باز رییس کل بانک مرکزی شد و وقتی مجلس چهارم در اعتراض به سیاست تعدیل به او رأی اعتماد نداد، رییسجمهور وقت در همان جلسه مجلس او را به معاونت اقتصادی منصوب کرد تا بگوید فرماندهی اقتصاد ایران را به او سپرده است.
از شگفتیها این بود که او چه در دولت تمرکزگرا و ضد بازار موسوی و چه در دولت هوادار اقتصاد آزاد فرماندهی اقتصادی را بر عهده داشت چون میتوانست دیگران را هماهنگ کند. در دولت اصلاحات هم باقی ماند و در جدال نهادگرایان و طرفداران اقتصاد آزاد نقش بالانسر را ایفا میکرد.
از یادداشت کوتاه محمدجواد روح به عنوان بهانه اصلی این نوشته یاد کردم. جا دارد به تعبیر روزنامهنگاری دیگر - بهمن احمدی امویی - هم در کتاب خواندنی «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی» اشاره کنم که در مقدمه مصاحبه با محسن نوربخش مینویسد: او تنها اقتصاددان حزباللهی است زیرا حزباللهیهای دیگر اقتصاددان نیستند و اقتصاددانان دیگر هم حزباللهی نیستند!
آشنایی بیشتر این قلم با نوربخش اما مربوط به روزگاری است که سردبیری روزنامه پیام آزادی را در سال ۱۳۷۸ بر عهده داشتم که به خاطر سمت مدیر مسئول که مدیر روابط عمومی بانک مرکزی بود، توفیق چند دیدار نزدیک با دکتر نوربخش در ساختمان در حال تکمیل میرداماد دست داد و افزونتر از پیش دانستم احاطه او بر مسایل مالی و اقتصادی چگونه است.
در نخستین روزهای سال ۱۳۸۲ و در گرماگرم اخبار حمله آمریکا و بریتانیا به عراق اما محسن نوربخش که برای گذران تعطیلات نوروزی به نوشهر رفته بود، سکته کرد و درگذشت؛ در حالی که تنها ۵۵ سال داشت. پس از او هم هیچکس نتوانست جای خالی او را در بانک مرکزی پر کند. نه ابراهیم شیبانی، نه طهماسب مظاهری و نه محمود بهمنی و حالا حتی ولیالله سیف؛ اگر چه از مدیران نزدیک به نوربخش بود.
این ادعا به خاطر این است که نوربخش محدود به بانک مرکزی نبود و میتوانست بورس و عرصههای دیگر را نیز با خود همراه کند و سیداحمد میرمطهری در این باره خاطرهها دارد.
از سال ۱۳۸۲ که محسن نوربخش چشم از جهان بست، کسی جای او را نگرفته چون یا آن قدر اقتصاد میدانند که اعتماد بخشهای ایدئولوژیک را جلب نمیکنند یا این قدر با نهادهای سیاسی هماهنگ اند که نظراتشان صرفا اقتصادی به حساب نمیآید.
این گفتار البته به معنی تقلیل جایگاه کسانی چون مسعود نیلی و نظریهپردازیهای او نیست.
صحبت از فرماندهی اقتصادی است نه مشاوره و نظریه که مگر طیبنیا کم کار کرد و مگر تورم را کاهش نداد؟ پس کو و کجاست در جمع این ۱۲ یا ۱۴ ژنرال؟
اقتصاد ایران به یک فرمانده نیاز دارد و گمان میرفت با ابراز اعتماد صریح شخص رهبری به اسحاق جهانگیری در موضوع اقتصاد مقاومتی، فرماندهی به معاون اول سپرده شود اما این اتفاق نیفتاد. چون به رغم این که مشهور است ۸۰ درصد اقتصاد ایران دولتی است، دولت همهکاره نیست. نقدینگی سرگردان که در اختیار بخش خصوصی است و نهادهای قدرتمندی که بعضا مالیات نمیپردازند، اقتصاد ایران را به جزایر جداجدا بدل ساخته که تجمیع آن به کاری کارستان بدل شده و جای خالی شخصیت کاریزماتیکی چون محسن نوربخش هم در این ۱۴ سال پر نشده است.
ما البته اصطلاح رییس اقتصادی دولت نداریم تا بپرسیم کیست؛ چرا که هر یک از افراد یاد شده کار خود را انجام میدهند. مشکل اینجاست که ۱۴ سال گذشته و آدمی با ویژگیهای محسن نوربخش یافت نشده است. یا اقتصاددانانی هستند که ساختار سیاسی به تمامی به آنها اعتماد نمیکند و بعضا مانند طیبنیا باید از دولت خداحافظی کنند یا مانند نیلی به عنوان دستیار ویژه تعریف میشوند، یا چهرههای کاملا عجین با ساختار حکومتیاند و با همه داعیههای اقتصاددانی با نظریات اقتصادی فاصله دارند.
از این رو شاید همچنان تعبیر تنها اقتصاددان حزباللهی یادآور محسن نوربخش باشد زیرا دیگران هر قدر هم اقتصادی در سیاست درجه اول نیستند و هر قدر سیاسی و حکومتی در اقتصاد نفر اول به حساب نمیآیند.
اگر هم نخواهیم تعبیر رییس یا فرمانده را به کار ببریم انکار نمیتوان کرد که اقتصاد ایران به «نوربخش» نیاز دارد و کاش رییسجمهور روحانی میتوانست چنین عنوانی را هم در کنار دستیار ویژه و معاون اقتصادی ابداع کند.»