انتقاد از جمله ویژگی های ذهن خلاق و حس کنجکاو و روح پرسش گر و فطرت پیش رونده و خرد ترقی و تکامل آدمی است؛ بنابراین، ریشه در ذات و هستی و نوع زندگی انسان دارد.
محمدعلی نویدی دریادداشتی در روزنامه ابتکار، نوشت: از یک حیث و زاویه دید و خصوصا از منظر تفکر اثربخش می توان انتقاد را به چهار طریق منقسم و بحث و تحلیل کرد:1- انتقاد به معنی عام و عامیانه کلمه و اصطلاح، همان معنی، ایراد گرفتن و خرده گیری و عیب جویی و مچ گیری و نکته گیری و اعتراض و نکوهش و نکوهیدن است؛ از سطح بحث از انتقاد، عامیانه و غیر علمی و بدون دقت در ریشه ها و بنیادهای انتقاد است؛ غرض اولی و ابتدایی این نوع انتقاد، نقد و نظر و درک و فهم و اصلاح و سامان نیست؛ بلکه نقد در اینجا معنی نفی می دهد و منتقد، در واقع، نا رضایتی خود را از کسی یا گروهی و یا کاری و جریانی نشان می دهد؛ در این نوع انتقاد، شناختی از تفکر انتقادی و اساسا تفکر و بحث عقلانیت مطرح نیست.
2- انتقاد به معنی، نیک و بد دانی و اجمالا داشتن تحلیل از اموری که نفعی برای فرد یا افراد و داشتن احساس خوب از بعضی چیزها و احساس بد از برخی امور را می رساند؛ این انتقاد که با، این خوب است و این بد است و این قابل قبول نیست و آن بهتر بود، و تعابیر مشابه، نشان از سطح آگاهی متوسط و مواجهه با امور زندگی معمولی است؛ در این معنی، خرده گیری و نقص بینی، به شدت و عدت قسم اول نیست؛ انتقاد از بدی ها و ناخوشایندها بیشتر منظور است.
3- انتقاد به معنی ارزش شناسی و قدر و قیمت دانی و چگونگی فهم اعتبار دانش و ارزش است؛ این بحث از انتقاد، همان تفکر انتقادی و نقادی و نقد است؛ که محل بحث و جای تحلیل فراوان دارد.
4- انتقاد از دیدگاه اثرشناسی و تفکراثربخش، که با ابتنای به ریشه و اصل شناسی و علت دانی و نسبت با زندگی و میزان خیر و نفع و اثر شناخته و فهمیده می شود.
بنابراین، هر قسم و نوع دیگری نیز برای انتقاد و نقد در نظر بگیریم، در معنی اصلی و تبار نقد و نقادی به یک مضمون و مصداق می رسند، تنها از حیث سطح علمی و تفکری و نوع نگرش و روش و عمل متفاوت و مختلف هستند؛ که البته اثرها و منفی یا مثبت بودن ها در انتقاد به همین رویکردها و عمل ها مربوط است؛ انتقاد، تصفیه کردن چیزی از ناخالصی ها و آلودگی ها و بدی ها و بدلی ها است؛ فرض کنید تعدای زیادی سکه روی هم انباشته شده باشند، سکه های مختلف و متفاوت، این آمیختگی و انباشتگی سکه ها، و نیاز به تشخیص و تمییز سکه های اصلی و واقعی از سکه های بدلی و قلابی و ناخالص دارد؛ یعنی، یک عمل خردمندانه و تفکری و شناختی لازم است تا اصل را از بدل و نقد را از نسیه ' قلابی' و ساختگی و جعلی و بی پشتوانه، تشخیص دهد و بسنجد و جدا کند، این عمل تشخیص و تمییز و جدا سازی، خالص از ناخالص، اصلی و از جعلی، و نقد از نسیه، انتقاد و نقادی و صرافی گفته می شود؛ بنابراین، این عمل شناخت و فهم و سنجش و گزینش، در واقع، یک فرایند ارزیابی و ارزش شناسی است؛ 'critique & criticism '.
در اینجا بحث از نگاه و نگرش و بینش و کنش تفکری و علمی مطرح است، تا فرق بین انتقاد مثبت و انتقاد منفی بازشناخته آید و در عمل و اقدام به درد زندگی و انسان بخورد؛ چون بحث انتزاعی و مفهومی و تجریدی صرف، اگرچه خیر و سودمندی خاص خود را دارد، ولی با نگاه و رویکرد تفکر اثربخش، فاصله ها دارد و در متن و واقعیت زندگی بکار ناید؛ بنابراین، از چهار قسم مذکور در فوق، دو قسم اول به دانش و آگاهی روزمره و زندگی روزانه بکار می آید و البته لازم است؛ لیکن، بحث عمیق و رویکرد تفکری به دو قسم ثانی مربوط می شود؛ از نگاه و نگرش تفکر انتقادی، انتقاد عبارت است از تعیین ارزش چیزی، پس، انتقاد شناسایی یعنی تعیین ارزش شناسایی، آیا شناخت حقیقت امکان دارد؟ آیا شناخت واقعیت ممکن است؟ اگر ممکن است، شروط و حدود آن چیست؟ انتقاد عقل محض، یعنی تعیین ارزش عقل، از این لحاظ که عقل میزانی است که امور نظری با آن سنجیده می شود؛ یعنی، گویی، در انتقاد، انسان دنبال عیار و میزان شناسی است تا ارزش و اعتبار چیزی را عیان کند.
تعیین عیار تعیین ارزش است؛ و انتقاد عقل عملی، تعیین ارزش عقل است از این جهت که عقل ملاک سنجش افعال انسان است؛ و مقصود از انتقاد عقل محض، دست یابی به حقیقت است و مقصود از انتقاد عقل عملی شناخت آن چیزی است که انسان در رفتار خود باید انجام دهد؛ مثلا، اگر مورد انتقاد و نقد، بدین معنا و نگاه، یک اثر و کار هنری باشد، مقصود از انتقاد تعیین ارزش آن اثر و کار هنری است، مثلا، آیا از حیث زیبایی شناسی ارزش اصیل و حقیقی دارد ؟ بنابراین، فکر انتقادی، فکری است که هر سخنی را تا عیب یابی نکند و عیوب آن را بر طرف نسازد و ارزش آن را معلوم نکند، نمی پذیرد.
انتقاد یعنی قدرت تعیین ارزش، قدرت تشخیص نیک و خالص از ناخالص و قدرت عیارسنجی چیزها و امور، هم به مضمون و معانی تعلق می گیرد و هم به اصل و ریشه چیزها ربط پیدا می کند؛ مثلا نقد تاریخی یعنی چه؟
نقد و انتقاد تاریخی، یعنی تحقیق منظم و منطقی در منابع تاریخی است برای اینکه حقایق آن معلوم شود؛ منابع تاریخی مثل، آثار و مدارک تاریخی، بناها و ساختمان ها و معابد و پرسشتگاه ها و قصرها و منازل و امور دفتری و دیوانی و گزارش ها و مکتوبات و داستان ها و حماسه ها و مجسمه ها و سایر میراث فرهنگی و علمی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و تکنولوژیکی؛ پس، مقصود از نقد تاریخی این است که اسناد اصیل و حقیقی و واقعی و صحیح، از اسناد جعلی و ساختگی و بدلی تمییز داده شود و جدا گردد؛ یا انتقاد متون، عبارت است از تحقیق علمی در متون و تشخیص دانشی در متن ها؛ تا نسخه اصلی و نقد از نسخه بدلی و فرعی تمییز داده شود و این تمییز دادن و تشخیص دادن، یک کار و فعالیت ساده و بسیط نیست، یک تمییز و تشخیص و تفکیک یک کار فکری و تفکری و شناختی و دانشی و چند وجهی است؛ نقد ادبی نیز چنین است و نقد فلسفی نیز چنین است؛ در نقد تفکری و در انتقاد واقعی،روش ها و تخصص ها و دانش ها و مهارت های زیادی نیاز است تا نقادی صورت گیرد.
بنابراین، اگر انتقاد به معنی خاص و علمی و تفکری ملحوظ و مطمح نظر باشد، تعیین ارزش و عیارسنجی و میزان دانی مثبت بودن و نافعیت و خیرمندی آن از مقاصد اصلی انتقاد است و اگر به معنی عمومی لحاظ شود، عبارت از ذکر و بیان عیب های چیزی و کاری و سخنی و تحلیلی و عملی بدون آنکه خوبی های آن امور و چیزها گفته و عمل شود؛ این انتقاد منفی است؛ در انتقاد منفی، عقل میزان و ملاک نیست، چون عقل و عقل ورزی توام با انصاف و صداقت و پاکی و دوری از رجس و ناپاکی و آلودکی و دروغگویی و تهمت و افتراء است؛
عقلانیت دنبال سامان زندگی است و سامان و سازمان بدون اثر مثبت و لحاظ خوبی ها و خالصی ها ممکن نیست؛ عقل همیشه با عدل قرین است، به شرط اتصال به حق و دوری از هوا، و عدل در انتقاد و نقد دیدن خالصی ها و شناخت ناخالصی ها است، تعیین و تشخیص اصل ها و حقایق و واقعیات است و تمییز ساختگی ها و جعلیات می باشد، مثبت از اصل و حقیقت ناشی می شود و منفی از جعل و دروغ و ساختگی و نسیه ها نشات می گیرد؛ پس بنابراین، به تفکراثربخش و اصالت اثر می رسیم، چرا این چیز اصل و نیک و خوب و واقعی و حقیقی است ؟
چون دارای اثر نیک و خیر و دارای اصالت و ریشه و منطبق با واقع است، مطابقت با واقعیت همانا، اثریت و اثرمندی است؛ یعنی، امور اصیل دارای اثر هستند و چون دارای اثر خیر هستند، مثبت نامیده می شوند، چرا که، انرژی و نیروی فزاینده به زندگی و انسان می دهند؛ مثبت و منفی بودن انتقاد به این اثر و نیرو و انرژی بر می گردد؛ انتقاد مثبت و نقد نافع سبب تحرک و تقویت زندگی و موحب رشد و پیشرفت زندگی و حیات اجتماعی است، بر عکس، انتقاد منفی، یعنی دیدن عیب ها و خرده گیری ها و اعتراض های بی دلیل و از روی هوای نفس و خودخواهی و خودبینی و بیماری های دل و حس انتقام و کینه و گاهی سطحی نگری و دهان بینی، سبب تولید انرژی منفی و تخریب زندگی می شود؛
فلذا، تفکر انتقادی به تفکراثربخش می رسد و تفکراثربخش، به انتقاد معنی نوین و تازه و جان دار می دهد؛ فهم معنای انتقاد مثبت و انتقاد منفی، با درک و تعمق و تامل در تفکراثربخش نسبت وثیق و رابطه عمیق دارد؛ تفکر انتقادی، تعیین ارزش چیزها و عقل ورزی ها و عمل ها و فهم خالص ها از ناخالص ها است، اما، این فهم ها و شناخت ها و تشخیص ها و تفکیک ها و جدا سازی ها، برای اثرها و اثرمندی ها در انسان و زندگی آدمی است.
*منبع:روزنامه ابتکار،1396،3،10