بانكداري ايراني - روزنامه اطلاعات در گزارشی دلایل بروز خشونت در مدارس و راهکارهای مقابله با آن را بررسی کرد و نوشت: بر خلاف تصور عامه مردم، تعریف خشونت فقط شامل درگیری و برخوردهای فیزیکی بین دو یا چند نفر نیست، بلکه هر نوع تهدید، تحقیر، توهین و زورگویی نسبت به دیگران و از سویی مصرف مواد مخدر، خودکشی، رگزنی، خالکوبی و مواردی مانند آن ها که نمونه های آسیب زدن به خود است، از مصادیق خشونت محسوب میشوند.
در بخش نخست این گزارش می خوانیم: مشاهده هر شکلی از خشونت ولو به ظاهر کم اهمیتترین آنها در مدارس، به عنوان اصلی ترین و موثرترین هسته آموزش های مورد نیاز زندگی سالم، نگران کننده و مستلزم ریشه یابی و مقابله با ریشه های خشونت است.
راضیه ظهرهوند روان شناس وعضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در گفتگو با گزارشگر روزنامه اطلاعات با بیان این نکته که برای جلوگیری از اغراقدر مورد مسأله خشونت در مدارس، باید 2 مبحث خشونت در سنین مدرسه و خشونت در مدرسه را از هم تفکیک کرد، می گوید: چون کودکان و نوجوانان عموماً ساعات زیادی از روز را در مدرسه حضور دارند، هر نوع خشونتی را که در این سنین اتفاق میافتد، ناشی از مدرسه میدانیم، ولی ممکن است بسیاری از خشونتها منشأ درون مدرسهای نداشته باشد.
وی میافزاید: خشونت در مدرسه را به اشکال گوناگون میتوان مشاهده کرد. خشونت دانشآموزان نسبت به یکدیگر، خشونت دانشآموز نسبت به معلم و بالعکس و خشونت نسبت به خود. اگر چه همه اشکال خشونت ممکن است در مدرسه اتفاق بیافتد ، اما عوامل گوناگون درون و برون مدرسهای نیز در بروز آن ها دخالت دارد.
** انواع خشونت های کلامی و غیرکلامی
دکتر ظهرهوند در بیان انواع خشونت در مدارس می افزاید: رفتارهای خشونتآمیز ممکن است در اشکال گوناگون کلامی یا غیرکلامی بروز کند.
رفتار قلدر مابانه، باج گرفتن بچه های بزرگتر از کوچکتر، زورگویی و تحقیر دیگران از اشکال مهم خشونتهای کلامی است. یکی از قابل تاملترین شکل خشونت های کلامی، خواندن یکدیگر با لقبهای بد است که متاسفانه در میان دانش آموزان شیوع زیادی دارد و برخی موارد هم دیده شده است که معلمان، دانش آموزان، را با القاب ناشایست صدا می کنند.
این نوع از خشونت آثار نهفته زیادی دارد که در بسیاری موارد به دلیل آسیب های روانی، اثرات بدتری از خشونت های جسمی به همراه میآورد و چون معمولاً توسط دانشآموزان به والدین یا مسئولان مدرسه منتقل نمیشود، صرفاً در موارد معدودی مورد پیگیری قرار میگیرد. البته خشونت های کلامی والدین نسبت به فرزندان دانشآموز هم باید مدنظر قرار گیرد.
مثلاً مقایسه کردن کودک با همسالان در فامیل یا دیگران، نوعی خشونت کلامی محسوب می شود. رواج خشونتهای کلامی در سطح جامعه ولایههای آن و ریختن قبح این موضوع در خارج از چارچوب قوانین و مقررات آموزشی، تاثیر زیادی در شیوع این موضوع در مدارس دارد، معضلی که متأسفانه جامعه ما گرفتار آن شده است به نحوی که گاهی حتی خواست های معقول و معمول مان را با کلام خشن طلب می کنیم و این وظیفه رسانهها و همه مسئولان است که با پردازش درست، علل رواج خشونتهای کلامی را شناسایی و جامعه را از آن تطهیر کنند.
حسن فرازنده خالدی ـ مدیرکل سابق امور تربیتی و مشاوره وزارت آموزش و پرورش هم در گفتگو با گزارشگر روزنامه اطلاعات، خشونت را واکنش یا عکسالعملی میداند که در مقابل رفتارهای غیرقابل قبول دیگران بروز میکند. وی میگوید: خشونت در مدارس به مستقیم و غیر مستقیم تقسیمبندی میشود. خشونت های مستقیم مانند زد و خورد، تهدید ، تعذیب، تنبیه و یا خشونتهای روانی مانند تمسخر، فحاشی، متلک، تحقیر، انتقاد و تخریب اشیاء و اماکن است و خشونتهای غیرمستقیم که به چشم نمیآید مواردی مانند: بیاعتمادی، شیطنت، بیتفاوتی و عدم همکاری با دیگران را شامل میشود.
وی همچنین مهم ترین اهداف خشونت را لذت، رسیدن به قهرمانی، دفاع از خود یا دیگران، آزمندی، سلطهجویی و فرار از ناکامی می داند.
** خشونت در مدارس دولتی و غیر انتفاعی
خانمی که فرزندانش در پایههای هفتم و نهم یکی از مدارس غیر انتفاعی پسرانه تحصیل می کنند، درخصوص تجربه خود از مواجه با خشونت در محیط مدرسه معتقد است: به دلیل تعداد کمتر دانشآموزان در مدارس غیر انتفاعی نسبت به دولتی و کنترل بیشتر اولیاء مدرسه، موارد کمتری از خشونت در این مدارس اتفاق می افتد.
در مدارسی که جمعیت زیاد دانش آموزان باعث هیاهو و صدای زیاد بچه ها در حیاط و محیط داخلی مدرسه می شود، ترس من به عنوان یکی از والدین را در پی دارد، چرا که چنین فضایی در مدارس به پرخاشگری و بروز خشونت در میان بچهها تاثیرگذار است. علاوه بر آن، به دلیل احترامی که اولیاء مدرسههای غیرانتفاعی برای دانشآموزان قائلند، باز هم شاهد خشونت کمتری در این مدارس هستیم.
وی با ذکر نمونه ای از خشونت های کلامی یکی از دانش آموزان و استفاده از کلمات زشت در صحبت با سایر دانشآموزان، می گوید: با تذکر اولیاء بچه ها و برخورد قاطع مدیر مدرسه، این دانش آموز یک هفته از مدرسه معلق شد. در موردی دیگر، یکی از همکلاسی های پسرم که تک فرزند است و پدر و مادرش هردو شاغلند و او معمولا در خانه تنهاست، به دلیل مشکلات روحی با مشت به دیوار کوبیده و انگشتش شکسته بود.
این خانم با تاکید بر تغییر رویکرد آموزش و پرورش بر توجه به بعد تربیتی دانش آموزان می گوید: در جلسات اولیاء مدرسه همواره عنوان می کنند که بچه ها را تحت فشار قرار ندهید، زیرا بیش از آنکه تحصیلات عالیه داشتن مهم باشد، انسان خوبی بودن در درجه اول اهمیت قرار دارد. بچه ها باید در محیط خانه، شاد و به دور از خشونت باشند تا در مدرسه موفقتر عمل کنند. در حیاط مدرسه هم به همه بچه ها توپ میدهند تا با هم بازی کنند. به نظر من این اقدامات باعث افزایش آرامش روحی بچه ها و کاهش خشونت در آنان میشود.
** تنبیه بدنی ممنوع !
پدر یکی از دانش آموزان پسر چهارم دبستان، در اظهار نظری متفاوت معتقد است چون نظارت کافی بر مدارس غیر دولتی وجود ندارد و معمولاً اولیاء این مدارس در مقابل والدین ماسک بر صورت می زنند، میزان خشونت در آنها بیشتر است.
او می گوید: دانشآموزان مدارس دولتی معمولاً یک دست هستند، اما در مدارس غیر انتفاعی شاید من به عنوان یک کارمند با وجود همه مشکلات مالی، فرزندم را در همان مدرسهای ثبتنام کنم که بچه های متمکن در آن جا تحصیل می کنند، به نظرم این تضاد زمینه ساز بروز خشونت در مدارس است.
وی ادامه می دهد: بعضی از اولیاء مدرسه فارغ از چارچوبهای تعیین شده و به صورت خود سرانه با بچهها، برخوردهای لفظی و گاهی برخورد فیزیکی می کنند. در مواردی هم تحقیرهای کلامی اتفاق می افتد که شاید برای ما چندان ملموس نباشد، اما خود دانشآموز در محیط مدرسه، آن را درک می کند. مثلا معلم ورزش به پسر من که درشت هیکل است گفته بود که تو نمی توانی بدوی، خودت را خسته نکن و گوشهای بنشین و بچه ها را تما شا کن! این منعکردن از ورزش نوعی خشونت محسوب می شود.
او با بیان اینکه اولیاء مدرسه باید اطلاعرسانی مناسبی درباره مصادیق خشونت داشته باشند، می گوید: در نشستهایی در همین زمینه، کارشناسان آموزشی به والدین تاکید میکنند اصلا از تنبیه بدنی در مواجه با بچه ها استفاده نکنند و تنبیه لفظی هم فقط به صورت ملایم که دانش آموزمتوجه اشتباه خود شود، باید مورد استفاده قرار گیرد.
** عوامل زمینه ساز خشونت
امروزه مسائل اجتماعی را به دلیل پیچیدگی های آنها هرگز تک عاملی بررسی نمیکنند.
ظهره وند با اشاره به نکته گفته شده، معتقد است: در مورد خشونت در مدارس هم باید توجه داشت که بسیاری از رفتارهای بچهها در خارج از محیط مدرسه و در خانواده شکل میگیرد و بخشی از آن هم تحت تاثیر محیط پیرامونی مدرسه و بر اثر تعامل با همسالان و رسانههای اجتماعی پدید میآید، اما متأسفانه به دلیل آنکه انجام پژوهشهای طولی خیلی مورد توجه نیست، علل بسیاری از آسیب های اجتماعی از جمله رفتارهای خشونت آمیز در مدارس، به صورت ریشه ای موردبررسی قرار نمیگیرد و به همین دلیل به راحتی نمیتوانیم بگوییم سهم کدام عامل در ابراز خشونت بیشتر یا کمتر است. پژوهش های طولی به این معنی است که آزمودنی را در یک دوره زمانی طولانی، به عنوان نمونه از کودکی تا جوانی فرد بررسی میشود تا عواملی را که باعث بروز آسیب شده است شناسایی کنند.
از نقطه نظردکتر ظهرهوند، یکی از عوامل اصلی زمینهساز خشونت در مدارس، روشهای تربیتی والدین است. این پژوهشگر و روانشناس آموزشی ادامه می دهد: به عنوان نمونه بیشتر والدین آگاهی های لازم را نسبت به شناخت و چگونگی بروز هیجانات در خود ندارند و در نتیجه این عدم شناخت از زمینههای تربیتی به بچهها هم منتقل میشود. مثلاً ما همیشه احساسات منفی خود را بهراحتی بروز میدهیم، اما برای احساسات مثبت و بروز آنها توانایی لازم را نداریم. ما بیشتر به فرزندانمان نشان می دهیم از چه چیزهایی بدمان می آید یا از چه چیزهایی عصبانی می شویم، اما کمتر از چیزهایی که دوست داریم یا شاد میشویم، برای بچه ها صحبت می کنیم. در حالی که در محیط امن خانواده بیش از هر جای دیگری باید ازاحساسات مثبت صحبت کرد.
درک هیجانات دیگران هم بخشی ازآموزش کودک است که کمتربه آنهاپرداخته میشود. وقتی کودک ما عصبانی است، به او میگوییم که تو همیشه عصبانی هستی، باز هم که داد زدی؟ هرگز نمیگوییم که توضیح بده چرا عصبانی هستی؟ من تو را درک میکنم.
گاهی حتی دیده میشود که والدین در صورت شنیدن دلایل عصبانیت فرزندانشان، به دلیل نبود درک احساسات دیگران که در مورد آن صحبت کردیم، قادر نیستند که بچهها را درک کنند و از اینرو ناراحتیهای او را بیاهمیت میشمارند و توجه ندارند که دلایل عصبانیت یا هر رفتار دیگر در هر سنی برای بچه ها مهم است، اگرچه این دلایل در نظر ما ممکن است بی اهمیت جلوه کند. البته این که از چشم دیگران هم موضوعی را ببینیم، مشکلی است که در روابط بزرگسالان، سطح دوستیها و همسران هم وجود دارد.
در مثالی دیگر، وقتی بچهها با همدیگر دعوا میکنند، اغلب والدین از آنها میپرسند آیا تو هم طرف دعوا را زدی؟ و وقتی پاسخ منفی میشنوند، میگویند، اشتباه کردی، تو هم باید او را میزدی! با چنین تربیتی، چطور می توانیم به فرزندمان در دوره نوجوانی بگوییم که به هنگام دعوا، خویشتن دار باشد و مرتکب خشونت نشود.
** الگوهای خشونت در خانواده ها
از نظر ظهرهوند، یکی دیگر از دلایل ترویج خشونت در میان بچه ها، وجود الگوهای آن در خانواده ها است.وی در این باره می گوید: وقتی والدین نسبت به هم خشونت بورزند، نباید انتظار داشته باشیم فرزندانشان در نوجوانی از خود خشونت بروز ندهند.
الآن متأسفانه در برخی خانوادههای ما حتی با تحصیلات بالا هم، خشونتهای کلامی و فیزیکی وجود دارد که دلیل اصلی آن، ناتوانی در استفاده از زبان منطق است و در برخی روابط افراد، هر که قدرت بیشتری داشته باشد، ممکن است از زبان خشونت، بیشتر استفاده کند. به همین دلیل معمولاً شاهد خشونتهای بیشتر مردان نسبت به زنان، والدین نسبت به بچهها و کادر مدرسه نسبت به دانشآموزان هستیم.
وقتی در محیط خانواده، بچهها خشونت را نسبت به خود یا والدین نسبت به هم دیده باشند، قطعاً در نوجوانی شاهد بروز اشکالی از خشونت در میان آنان خواهیم بود.
کلیشههای جنسیتی از دیگر موارد اثرگذار در خشونت است که دکتر ظهرهوند با اشاره به آن می گوید: پسر بچه وقتی گریه میکند، میگوییم مرد که گریه نمیکند! در حالی که گریه نوعی ابزار برای تخلیه هیجانی است که برای هر دو جنس لازم است. یا میگوییم که پسر ما چقدر مهربان و عاطفی است و از این نظر مثل دخترهاست! یا دختر که فریاد نمیزند، اعتراض نمیکند و عصبانی نمیشود! این رفتارهای کلیشهای می تواند به تداوم رفتارهای خشن در میان دختران و پسران کمک کند.
یکی از راه کارهای مقابله با خشونت، تغییر این کلیشهها است. هم دختران و هم پسران قبل از آنکه دختر و پسر باشند، باید صفات مطلوب انسانی را داشته باشند. مثل اینکه مهربانی مختص دختران نیست پسران هم باید مهربان باشند.اعتراض کردن حق هر فردی است، اما ما باید روش های بدون خشونت بیان اعتراض را به دختران و پسرانمان آموزش دهیم.
** شیرین زبانی کودکان
به گفته ظهرهوند یکی دیگر از راه کارهای مقابله با خشونت، توجه به مشکلات شخصیتی در دوران کودکی است. کما اینکه در خانوادهها میبینیم بسیاری از نکات منفی رفتارهای بچهها به دلیل شیرین زبان بودن بچهها دیده نمیشود، اما در دوران نوجوانی که دوران بحرانی است این نکات منفی که قبلاً دیده نشده است، هر چه بیشتر مورد توجه قرار میگیرد، رفتارهایی که به اصطلاح به ذوق والدین می خورد و حتی گاهی به همین دلیل دست از حمایت کودکانشان بر می دارند.
مثلا ما میگوئیم بچه مثل پدرش خیلی زود عصبانی میشود به این ترتیب این رفتار ناپسند را عادی تلقی میکنیم. در حالی که همین مسأله باعث بروز مشکلات جدیتری در نوجوانی و جوانی میشود و به صورت استرس، اضطراب یا خشونت بروز میکند. متوجه نیستیم که جرقه رفتارهای منفی را در کودکی فرد دیدهایم و بیتوجه از کنار آن عبور کردهایم و الان هم به جای سردرگمی یا موضع گیری نسبت به نوجوان باید به او کمک کنیم.
یکی دیگر از عواملی که سبب بروز رفتار های خشونتآمیز است، ترویج رفتارهای خشونتآمیز در رسانهها است. البته بسیاری از فیلمها برای نوجوانان مناسب نیست، اما چون اکثرا آنان فیلمهای مخصوص به خودشان را ندارند، به تماشای این فیلمها پناه میبرند. به اعتقاد من، ما باید سیاست کاهش روند رفتارهای خشونتآمیز در فیلمها را دنبال کنیم. زیرا این سیاست در تولید فیلمها باعث کاهش خشونت در مدارس میشود. همچنین امروز کمتر کتابی پیدا میشود که خشونت در محتوای آن نباشد. گاهی والدین برای انتخاب کتاب داستان بدون خشونت حتی برای کودکان خردسال نیز دچار مشکل می شوند. رغبت برخی از بچه ها برای دوستی با بچههای بزرگتر از خودشان ، مورد دیگری است که زمینه ساز خشونت می شود، به دلیل آنکه همسان سازی وجود ندارد و ممکن است الگوگیریهایی انجام شود که بچهها را به سوی خشونت ترغیب کند.
** خشونت و ناسازگاری والدین
به باور حسن فرازنده خالدی مهمترین عوامل زمینهساز خشونت در مدارس شامل عوامل خانوادگی مانند ناسازگاری والدین ، جدایی والدین بر اثر طلاق ، محرومیت از نعمت پدر یا مادر، خشونت والدین ، خشونت دیگر اعضای خانواده ، بیماری یکی از اعضای خانواده ، اشتغال والدین، تبعیض، فقدان تربیت اخلاقی و دینی و کمبود محبت و عاطفههای خانوادگی است که در این موارد، فاکتورهای محیطی مانند فرهنگ محله و کوچه ،عوامل رسانهای شامل ماهواره ها، فضاهای مجازی، فیلمهای خشن و جنگی، عوامل فردی دربرگیرنده حسادت، خودمحوری و خودکامگی، سستیهای اعتقادی و مذهبی، کمالخواهی های نامطلوب، ضعف در خودباوری و اعتماد به نفس وعوامل اجتماعی و طبیعی مانند جنگ و آوارگیها ،زلزله و سیل و شکستهای اقتصادی، از دیگر عوامل اثرگذار در خشونت است.
مهمترین عامل خشونتهای فردی و شخصی نیز، احساس بیهودگی احساس زیادی بودن در خانواده و اجتماع و گاهی احساس شرم از اشتباهات گذشته است که البته سخت گیری های مفرط و نوع ارتباط های خانوادگی یا مدرسهای، بیشترین اثر در به وجود آمدن چنین احساسی را دارد.
*منبع: روزنامه اطلاعات،1396.2.18