بانكداري ايراني - انتخابات در جهان امروز هم امکان تحقق خیر و مصلحت ملت را فراهم میآورد و هم ابزار تحقق شر و فساد است. هم میتواند عقلانیت را بر صدر نشاند و هم میتواند باعث بلای جهالت مدرن و پوپولیسم نو باشد.
روزنامه شرق در یادداشتی به قلم خسرو طالبزاده، نوشت: هم استبداد تکحزبی شبه استالینیستی پوتینی و هم پوپولیسم نژادپرستانه ترامپی و هم دیکتاتوری شبهاسلامی اردوغانی، نه از کف خیابان مانند استالین، هیتلر و آتاتورک، که از صندوق رأی برخاستهاند و عجیب نخواهد بود که روزی هم خلافت داعشی و دیکتاتوری طالبانی از صندوق رأی سربرآورد. اگر دیکتاتوری شبهکمونیستی و جهالت پوپولیستی سرمایهداری میتواند از صندوق خیز بردارد، چرا این امکان برای مستبدان شبهدینی طالبانی و القاعدهای فروبسته باشد؟
اما راه تحقق عقلانیت و مصلحت در نظام مقدورات و امکانات بشری امروز هنوز هم انتخابات و صندوق رأی است. فراسوی انتخابات، هنوز چیزی جز استبداد محتمل نیست زیرا در همین واقعیت حاد و یأسآور انتخاباتی امروز، روشنایی امیدی هنوز هم گرمابخش است و پیامآور؛ این واقعیت که پوپولیسم و جهالت نو، رأیی لب مرزی در انتخابات دارند. در انتخابات اخیر ترکیه تفاوت آرا ناچیز بود. در انتخابات اخیر انگلیس، آمریکا، فرانسه و... اختلاف آرا میان دو جناح راست و چپ افراطی با جناح معتدل کم بود و رقابتها تنگاتنگ بودهاند. گویی امر عقلانی و امر جاهلانه دوشبهدوش هم در جهان امروز پیش میروند و هنوز سرنوشت بشریت قطعی و مسلم نشده و آینده معقول و معتدل در آستانه و لب مرز واقعیت ایستاده و این وضع هم امیدوارکننده است و هم مأیوسکننده.
اما روشنایی نویدبخش همین میانه دو وضعبودن است، میانه وضع گرگومیشی، میانه نه صبح و نه شب. در تعیین سرنوشت انتخابات اخیر در جهان انگشت اتهام به سوی کسانی نشانه میرود که ناظر رأی بودند نه بازیگر. ناظربودن، شاید ایستادن و موضعگرفتن در لب مرز عقلانیت و ناعقلانیت تلقی شود؛ برای ناظربودن هم دلایل عقلانی وجود دارد، اگر بخواهیم با آن همنوایی و بتوانیم به گفتوگوی با آن همت کنیم. از این منظر، سرخوردگی و یأس از وضع موجود موجه مینماید و بر این اساس هنوز هم یک راه و چاره بیشتر وجود ندارد؛ اعتراض خاموش و ساکتماندن به جای شریکشدن در تداوم وضع اقتصاد رانتی و سیاست نابخردانه و مدیریت دوراندیشانه و فساد فرهنگی و آشوب فکری کنونی.
از منظر ناظران خاموش اختلاف آنها با دیگران بر سر عقلانیت و پوپولیسم، سلامت و فساد و خیر و شر است. اختلاف بر سر تفسیر از بد و شر و فساد نیست و در جهان امروز دوپارگی میان خیر و شر است نه دو پارگی میان بد و بدتر. هنوز هم گویی این کلام تاریخی شیخفضلالله نوری طنینی وارونه دارد که ما مخیر و مجاز میان دو امر افسد و امر فاسد نیستیم و محل نزاع بر سر این اصل است نه بر سر مصادیق آن. از این منظر اگر به جهان چو نیک بنگری همه تزویر میکنند. و تنها راه پیشِرو «اعتراض خاموش» و «سکوت مدنی» است و نه حتی «رأی سفید».
گویی همانند سلحشور و جوانمرد و شوالیه در داستانها و اسطورهها که میداند و از عمق جان آگاه است که زمانه، زمانه او نیست و همهچیز در حال فروپاشی و آشوب است، فروپاشی پندار، گفتار و کردار نیک. در این زمانه، چاره و تدبیری نیست جز انزواگزیدن و لبفروبستن زیرا دوره و عهد نیکی به سرآمده و دروغ و ریا و تزویر و ستم عالمگیر شده است. در این وضع، تنها راه سلامتاندیشیدن، نیککرداری و بهزیستن مهاجربودن و ترک وطن سیاسی و جلای انفسی است؛ هرچند جانکاه و غمبار باشد و رنجآور و تژادیک و این یعنی در آستانهبودن و لب مرز زیستن.
این زخمه آگاهی، به قول صادق هدایت، که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد و انسان را تا مرز و پرتگاه مرگ سیاسی و فرهنگی پیش میراند، آنگاه به خودآگاهی ارتقا مییابد که سلحشور و جوانمرد به متن زندگی و جهانزیست واقعی بازگردد و بیابد که در لب مرز ایستادن در آگاهی با لب مرز ایستادن در عمل یکی نیست. سکوت مدنی و اعتراض خاموش لب مرز خیر و شر ایستادن و منزهبودن از زر و زور و تزویر نیست زیرا در عمل گشودن راه برای کارگزاران جهالت و پوپولیسم و شر بشری است در جهانی که چهار نشانه برجسته دارد؛ ترامپ، پوتین، اردوغان و ابوبکر بغدادی و انتخابی است هرچند ناخواسته. نشانه پنجم در این جهان هنوز مردمی معترض و مخالف این وضع جهان هستند اما برخی مردد در عمل و برخی مصمم.
در وضع موجود و واقعیت حاد و روشن، ملاک ارزش داوری وضع کنونی که دولت مستقر و جریانهای سیاسی هم بخشی از آن هستند، حال کنونی و فعلی دولت و احزاب ملاک نیست، بلکه آینده بالقوهای معیار است که پشت این وضع دولت مستقر و واقعیت موجود وجود دارد.
از این منظر هر وضعی، دولتی، حزبی و گرایشی آیندهای دارد که بیش از وضع فعلی آن مهم و سرنوشتساز است. آیندهای توأم با زر و زور و تزویر یا آیندهای به طور نسبی توأم با همزیستی و صلح و آرامش و گفتوگو. وضع فعلی گرایشهای سیاسی و دولت از آن جهت مهم است که کدام آینده فرهنگی را پیشِرو دارد یا تضمین میکند. جهان تقسیم شده میان چهار نشانه و رکن آن (پوتین، ترامپ، اردوغان و ابوبکر بغدادی) یا جهان فرهنگی مشترک میان شرق و غرب و جنوب و شمال و درعینحال؛ «نه شرقی و نه غربی» و «نه شمالی و نه جنوبی». نه ایستادن در میان بد و نیک در عالم نظر و پندار هر قدر خیر باشد و نیک که هست، نه ایستادن میان آینده بد و بدتر در عمل شر است و بد.
حال را شاید ما ساخته و پرداخته نکرده باشیم که کردهایم، اما رأیدادن به کدام آینده فرهنگی انتخاب ما است و پاسخی به پرسش فرزندانمان نسبت بهوضع حال آنها در آینده. همانقدر که ما در برابر وضع محیط زیستمان به نسل آینده باید پاسخگو باشیم و متعهد و به جایگزینی منابع پایدار به جای منابع فسیلی باید بیندیشیم و اقدام کنیم، همان قدر هم نسبت به وضع زیستفرهنگی پایدارمان به این نسل باید پاسخگو باشیم که کدام آینده فرهنگی را برای آنها تمهید و تدارک کردهایم. رأیدادن در هر انتخابی تنها رأیدادن به وضع موجود نیست، رأی به آینده هم هست. اینکه به کدام آینده فرهنگی رأی میدهیم، انتخاب و عمل مسئولانه ماست. میان مصلحت حال ملتی و نتیجه صندوق رأی همواره وفاق اساسی و الزامی وجود ندارد؛ اما میان رأی ما و آینده فرهنگی تناسب و رابطهای هست.
ایرانیان، به دور از هرگونه گزافگویی نژادپرستانه، از منظر زمانی، دههها از جهان پیرامونی خود پیشتر بودهاند. ما تجربه مشروطه و انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی به رأی مردم و در مخالفت با استبداد و دیکتاتوری را دههها پیشتر از بهار عربی و انقلاب مرگبار و تباهکننده کشورهای عربی از سرگذراندیم. پوپولیسم سیاسی و فرهنگی خانمانسوز را پیشتر از مهد مدرنیته و کشورهای اروپایی تجربه کردیم. پیشتر از کشورهای همسایه به اصل مدارا و گفتوگوی فرهنگی و پرهیز از خشونت سیاسی و اصلاحات سیاسی رأی دادیم. اینبار باز باید پیشگام باشیم و از تجربهها و آزمودههای فرهنگی و سیاسی خود عبرت بگیریم و سرمشق بنویسیم که آینده فرهنگی شاخص مهمتری از چندوچون بر سر وضع حال است.
بدون اغراق تمامی نامزدهای انتخاباتی کنونی شاید در نقد یا دفاع از وضع موجود محق باشند و دلایل موجهی اقامه کنند اما مهم تنها تشریح ضعفها و کاستیهای وضع موجود و دولت مستقر یا دستاوردها و نتایج «تغییرات ملموس» آن نیست؛ مهمتر «آینده مشهودی» است که هر کدام از نامزدها میآفرینند و اینکه با کدامیک از نامزدها بر سر آینده فرهنگی جهانی و ملی توافق داریم و هر کدام، کدام راه آینده فرهنگی سالم، سازنده و بانشاط را برای نسل آینده میگشایند هرچند ناخواسته و ناآگاهانه.
*منبع:روزنامه شرق،1396،2،9