رئیس کل محترم بانک مرکزی در مباحثهای با دکتر رحمانی به تببین سیاستهای پولی این بانک با تمرکز بر چگونگی کنترل تورم پرداختند و به درستی دستیابی به این مهم را منوط به مهندسی مجدد ساختار ترازنامه بانکها دانستند؛ اما باید توجه داشت نیل به این هدف با استفاده از ابزارهای سنتی بهواسطه انباشت داراییهای غیرجاری در ترازنامه بانکها دیگر امکانپذیر نیست. از اینرو نوشتار حاضر در پی تشریح آموزههای علم اقتصاد درخصوص چگونگی برون رفت از شرایط موجود با تمرکز بر انجام اصلاحات ساختاری مدنظر بانک مرکزی است.
حیات بانکداری در خلق نقدینگی و چرخش مستمر جریان تسهیلات-سپرده-تسهیلات است. ازاینرو درصورتیکه وجوه وام دادهشده در سررسید مورد نظر به چرخه عملیات عادی بانکها برنگردد، بهدلیل سرریز تسهیلات بانکها در فرآیندی خارج از این چرخه، عملا بخشی از دارایی آنها از مدیریت اعتباریشان خارج شده و تطابق سررسید داراییها و بدهیهایشان دچار مشکل میشود، درنتیجه کارکرد اصلی بانکها در اقتصاد که توسعه مالی (Financial Development) است، با چالش جدی مواجه میشود.
علاوه بر آن نیز، انباشت این نوع از داراییها در ترازنامه بانکها باعث میشود هرگونه شوک وارده به اقتصاد با شتاب بیشتری به سایر بخشهای اقتصاد منتقل شود؛ زیرا در این حالت بانکها علاوه بر اینکه در خارج کردن اقتصاد از تنگناهای ایجادشده ناتوان میشوند، سازوکارهای درونی نهفتهشده در ترازنامههایشان نیز ثبات مالی (Financial Stability) کشور را بیشتر از گذشته به خطر میاندازند. بنابراین انباشت داراییهای غیرجاری در ترازنامه بانکها از دو طریق یکی از طریق اختلال در توسعه مالی و دیگری از طریق برهم زدن ثبات مالی، اقتصاد کلان را هر چه بیشتر تهدید میکند.
سازوکارهای حذف داراییهای غیرجاری از ترازنامه
واکاوی صورتهای مالی بانکها به وضوح عمق ناترازی شدید ناشی از انباشت داراییهای غیرجاری در ترازنامه آنها را نشان میدهد، پرواضح است که این حجم از انباشت دارایی غیرجاری در ترازنامه بانکها عمدتا متاثر از کژتابی نسبت به ماهیت نقدینگی در قالب سلطه مالی (Fiscal Dominance) و همچنین درک نادرست از کنترل تورم با ابزار نرخ بهره است، غافل از آنکه در ادبیات اقتصادی، هم اثر سلطه مالی بر رشد اقتصادی دیگر از اعتبار علمی لازم برخوردار نیست و هم بین نرخ بهره و قیمت کالاها یک رابطه الاکلنگی وجود دارد.
250*300
tavoos.net
مهمترین عارضه این کجفهمی، اختلال در مدیریت دارایی و بدهی بانکها است که خود را در سمت راست ترازنامه در قالب جیرهبندی اعتبار و انباشت داراییهای غیرجاری نشان میدهد و در سمت چپ ترازنامه، خود را در قالب ناپایداری و کاهش در سررسید بدهیها نشان میدهد. با این حال در ادبیات اقتصادی دو سازوکار میتواند منجر به برونرفت از این شرایط شود: یکی سازوکار درونزای مدیریت ریسک اعتباری توسط خود بانکها (از طریق اقدامات پیشینی مانند اعتبارسنجی و اقدامات پسینی مانند ذخیرهگیری و حفظ نسبت کفایت سرمایه) و دیگری سازوکار برونزای پایش ترازنامه بانکها توسط نهاد ناظر (از طریق محدودسازی رشد ترازنامه و نظارت مستمر بر شاخصهای سلامت بانکی) است.
ﺩﺍﺭﺍﯾﯽﻫﺎﯼ ﻏﯿﺮﺟﺎﺭﯼ جزئی از ذات عملیات بانکداری نوین محسوب میشود. ازاینرو هرگونه تزلزلی در نظارت بانک مرکزی بر روی دو سازوکار فوق، باعث انباشت این داراییها در ترازنامه بانکها میشود که ماحصل آن شکلگیری جریان ناسالمی از خلق نقدینگی فارغ از نیازهای بخش حقیقی اقتصاد است؛ زیرا در این حالت دیگر جریان نقد ورودی بانکها، صرفا ناشی از بازپرداخت بدهیهای قبلی نیست، بلکه بخش از آن منبعث از رشد پایه پولی است که خود را عمدتا در قالب فزونی رشد بدهی بانکها به بانک مرکزی نسبت به رشد پایه پولی نشان میدهد. در چنین شرایطی نقش تنظیمگری بانک مرکزی از طریق نظارت مداوم بر ترازنامه بانکها برای ممانعت از شکلگیری فرضیه خلق نقدینگی شدید High Liquidity Creation Hypothesis بسیار مهم و کارآمد است. ازاینرو لاجرم باید مداخله مستقیم نهاد ناظر از طریق تفکیک داراییهای غیرجاری بانکها به دو دسته انباشته و روانه صورت پذیرد.