روزنامه ابتکار در گزارشی، نوشت: ماجرا از نیمه دولت دهم آغاز شد. زمانی که محمود احمدینژاد جمعی از یاران پیشین خود را کمکم کنار گذاشت و دایره نزدیک به خود را محدود به جمعی کرد که بعدا از سوی حامیان پیشینش «جریان انحرافی» نام گرفتند.
در ادامه گزیده ای از این گزارش را می خوانیم: تقابل با رهبری درباره انتخاب اسفندیار رحیم مشایی به عنوان معاون اول و البته در نهایت معرفی وی به عنوان رئیس دفتر رئیسجمهوری و افزایش نقش، حضور و اختیارات این سمت، قهر و خانهنشینی 11 روزه و ماجرای برکناری و بازگشت وزیر اطلاعات وقت، ماجرای یکشنبه سیاه مجلس و مواردی از این دست بود که باعث شد اصولگرایان کمکم از حمایت احمدینژاد دست بکشند.
محمود احمدینژاد هر چند خاستگاه اصولگرایی داشت و یاران خود را در دوران دو دولتش از جمع اصولگرایان انتخاب کرد، اما هیچ گاه خود را اصولگرا ندانست. با این حال چه در سال 84 و چه در سال 88 حمایت قاطبه اصولگرایان را پشت سر خود داشت.
اصولگرایان و رسانههایشان با تعبیرات حماسی زبان به مدح و تایید دولتهای نهم و دهم میگشودند، از همه اقدامات دولت حمایت میکردند و البته بیان ضعفهای بزرگ و انتقادهای منطقی به عملکرد دولت را نادیده گرفته و حتی با برچسبهای مختلفی از جمله مقابل انقلاب بودن میکوبیدند.
با این حال هر چه زمان به پایان دولت دهم نزدیک شد، زاویه احمدینژاد و اصولگرایان بیشتر شد و در نهایت همراهی رئیس دولت دهم با اسفندیار رحیم مشایی برای ثبتنام و کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم تیر خلاصی بر این حمایت بود. با این حال کمتر کسی فکر میکرد این عدم حمایت به تقابل جدی و مستقیم تبدیل شود.
اما حضور و ثبتنام احمدینژاد- به گفته خودش- در حمایت از کاندیداتوری حمیدرضا بقایی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم بر خلاف نظر اعلام شده رهبر انقلاب در مشورت و استجازه احمدینژاد با ایشان، حتی تک پیوندهای او با اصولگرایان را شکست و حامیان سرسختی مثل مهدی کوچکزاده را نیز به اعلام برائت واداشت.
با این حال افکار عمومی حمایت اصولگرایان از احمدینژاد را فراموش نکرده است و این جریان را در عملکرد پرانتقاد و فاجعهبار دولتهای نهم و دهم شریک میداند. این حمایت اشتباه در حالی بر آینده سیاسی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم نیز سایه افکنده است که اصولگرایان و رسانههای این جریان تلاش دارند با نپرداختن به اخبار مربوط به احمدینژاد و یا حمله به وی، حمایت و شراکت پیشین را از ذهن مردم پاک کنند و دامن خود را از همراهی با عملکرد احمدینژاد پاک بیرون بکشند.
**ندانمکاریهایشان باورهای ملی را تخریب کرد
حسین کنعانی مقدم، فعال سیاسی اصولگرا در پاسخ به این سوال که چرا شخصیتهایی که زمانی تمام قد پشت دولت نهم و دهم میایستادند اکنون اعلام برائت کرده و جداگانه برای ثبتنام میآیند، گفت: ورود محمود احمدینژاد در دروه نهم و دهم رتبه صلاحیتهای انتخاباتی ریاستجمهوری را چند پله نزول داد. به همین دلیل عدهای جرات پیدا کردند که چیزی کمتر از احمدینژاد برای اداره کشور ندارند و این اشتباهی بزرگ در سیاست کشور محسوب میشود.
سطح شخصیت ریاستجمهوری که باید عصاره ملت باشد، در زمان احمدینژاد تنزل یافت و افرادی که اکنون جرات ثبتنام پیدا کردهاند، این وضعیت را دیده و احساس میکنند که قادرند به عرصه انتخابات ورود کنند.
کنعانیمقدم درخصوص اعلام برائت اصولگرایان از حلقه یاران احمدینژاد خاطرنشان کرد: احمدینژاد با توافق اصولگرایان سرکار آمد و در دولت اول نیز حمایت شد اما در دولت دهم، زمانی که شاهد عملکرد وی بودیم، حتی برخی وزرا و همراهان وی نیز کنارهگیری کردند.
به گفته دبیرکل حزب سبز، این نشان دهنده آن است که وقتی اشخاص تعهد حزبی و تشکیلاتی ندارند، پاسخگو هم نیستند. این فعال سیاسی اصولگرا در ادامه با انتقاد از برخی سیاستها تاکید کرد: برخی به میدان آمده و ادعا میکنند که مستقل هستیم؛ مستقل به چه معنا؟ یعنی پاسخگو نخواهند بود. بالاخره اگر کسی وابسته به جناح یا حزب خاصی باشد، آن تشکیلات خاص باید پاسخگو باشند. اگر منظورشان این است که به چپ و راست وابسته نیستند، پس چه هستند؟ این سوال مهمی است. کنعانیمقدم ادامه داد: از دید این افراد استقلال یعنی چه؟ نمیشود که پس از 40 سال دم از استقلال این چنینی بزنیم. اگر منظور آنها عدم وابستگی به احزاب است که مزیتی به حساب نیامده و بالعکس نقطه ضعفی برای یک رئیسجمهور است.
دبیرکل حزب سبز بر این باور است که وابسته نبودن رجل سیاسی به هیچ فرایند حزبی و تشکیلاتی، دولت و افراد را در معرض رانتهای مختلف قرار خواهد داد. وی همچنین مطرح کرد: فضای سیاسی کشور ناشی از آن است که محمود احمدینژاد طی 8 سال، یک سری باورهای ملی را تخریب کرد و نمود آن را در انتخابات پیش رو شاهد هستیم و نوع ثبتنامها به نوعی تشویش اذهان عمومی است.
کنعانیمقدم در پاسخ به سوالی مبنی براینکه بسیاری از افرادی که از سمت اصولگرایان وارد انتخابات شدهاند، سابقه حزبی ندارند و چه تضمینی وجود دارد که این افراد هم مانند احمدینژاد نباشند، گفت: کاندیداهای جمنا متعهد به اساسنامه و مرامنامه این جبهه هستند و شورای مرکزی فردا باید پاسخگو شعارها و عملکرد آنها باشند، اگر بنا شود جمعیتی تشکیل شده، کاندیدایی معرفی و مردم هم به آن اطمینان کنند و فردا سرکار بیاید بگوید از هیچ حزبی نیستم، معنا و مفهومی ندارد. در نتیجه افرادی که از جمنا میآیند این خاصیت را دارند که مجموعهای در عقبه آنها پاسخگو عملکرد آنها خواهد بود.
**احمدینژاد استثناست، به اصولگرایان ارتباطی ندارد
ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا معتقد است که نباید جناحی به مسائل نگاه کرد و دوری جستن اصولگرایان از احمدینژاد امر عجیبی نیست. به گفته وی، رفتار احمدینژاد در دوره دوم و تشکیل حلقه معروف اطرافش موجب شد تا اصولگرایان بیشترین افرادی باشند که انتقادات خود را متوجه وی کردند.
ناصر ایمانی مدعی شد که در آن زمان اصولگرایان منتقد بودند و اصلاحطلبان کاملا سکوت کردند. به گفته این فعال سیاسی، اصولگرایان در مجلس و در کابینه دولت همواره به عملکرد رئیس دولت معترض بودند، چندین نفر از اعضا استعفا داده و از تیم خارج شدند. برخی درگیر شدند اما برای منافع ملی و اینکه مدیریت کشور دچار مشکل نشود، بر مسند خود باقی ماندند. ایمانی یادآور شد: در 11روز خانهنشینی احمدینژاد، اعضا کابینه معترض شده و استعفا کردند، اصولگرایان در داخل مجلس انتقادهای زیادی داشتند اما اصلاحطلبان در مقابل وی سکوت کردند.
حتی دیده شد که اصولگرایان دولت نهم و دهم بعد از تمام شدن دوران ریاستجمهوری اطلاعیه داده و اعتراض خود را نشان دادند. ناصر ایمانی گفت: احمدینژاد اصولگرا نبود و از سازوکارهای اصولگرایی هم بالا نیامد؛ خودش توانست رای بیاورد. اگرچه اصولگرایان در دولت اول حمایتش کردند اما در دولت دوم به او حمله کردند. با این حال احمدینژاد استثناست و به اصولگرایان ارتباطی ندارد.
**زمانی که اصولگرایان چشم و گوششان بسته بود
علی صوفی، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو پیشین شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان معتقد است: زمانی که ما از قواعد کلی که در شاکله نظام جمهوری اسلامی ایران پیشبینی شده و در قالب قانون اساسی در نظر گرفتهایم، به لحاظ رقابتهای ناسالم انتخاباتی عدول کرده و آنها را زیرپا میگذاریم و یا در صورت عدم موفقیت از ابزارهای قدرت استفاده میکنیم، افرادی در راس امور مملکت قرار میگیرند که شرایط و ضوابط عقلانی و پیشبینی شده قانون اساسی را ندارند.
به گفته این فعال سیاسی، وقتی وضعیت بدین گونه شد و افراد در جایی که جایگاهشان نیست و شرایط آن را ندارند، قرار گرفتند، طبعا عملکرد معتدل هم نخواهند داشت و زیانبار است.
قدرت تجزیه تحلیل هم نداشتند و دفاع کورکورانه کردند. صوفی براین باور است که هیچ فردی به اندازه احمدی نژاد در این مملکت حمایت نشد و او ظرفیت حمایتها را نداشت. وی تاکید کرد: تنها آیتالله هاشمی این چنین حمایت شد اما او خودساخته و دارای ظرفیت بالایی بود که با این تعریف و تمجیدها و حمایتها از مختصات خود خارج نمیشد اما احمدی نژاد احساس کرد نیرویی ماورائی است و هاله نور دارد. تصور مدیریت امام زمانی و ارتباط با امام زمان و سوءاستفاده از اعتقادات مردم از جمله اقدامات وی بود که کسی بدان اعتراض نکرد؛ همین ها باعث شد که احمدینژاد از تعادل و جایگاه خود خارج و توهماتی برایش پیش بیاید تا جایی که با اصول اقایان تعارضی نداشت، هیچ کسی حساسیت نشان نداد.
اما به محض اینکه گوشهای از توهمات خود را به جایگاههای دیگر تعمیم داد، تازه به فکر افتادند. صوفی اعتقاد دارد: احمدینژاد زاده انحرافی است که شورای نگهبان در تایید صلاحیت او داشت. او در پاسخ به سخنان ناصر ایمانی، گفت: اصلاحطلبان در دوره دوم به خاطر اعتراضی که به عملکرد دولت دوم احمدینژاد و در جریان انتخابات کردند، سرکوب شدند و اعتراضاتشان را برنتابیدند. به شدیدترین حالت سرکوب شدیم و دو نفر از کاندیداهایمان در حصر هستند، تبعا فضا مسدود شد.
در چنین شرایطی اصلاحطلبان مجبور به سکوت شدند و گرنه خطرات را گوشزد کردند. صوفی در پایان گفت: یک سال نگذشت و همین اصولگرایان حامی وی، او را جریان انحرافی نامیدند و هنوز هم به همین نام معروف است. میدانیم در شرایطی که مقام معظم رهبری علنا ایشان را از حضور منع میکنند، حضور پیدا کرده و توجیه میآورد و به هیچ اصلی معتقد نیست، حتی تبعیت از ولایت و رهبری را به چالش کشید. کجا دیدید که اصلاحطلبان چنین جسارتی کنند؛ همیشه تبعیت خود را اعلام کرده و در عین حال به عملکرد دولت نهم و دهم هم اعتراض داشتند.
*منبع: روزنامه ابتکار، 1396.1.27