روزنامه اطلاعات به بهانه روز درختکاری به ارایه گزارشی پرداخت و نوشت: چه خوب بود اگر در هر سال، فقط یک روز درخت می بریدند و 364 روز دیگر درخت میکاشتند! در یک طرح (طنز سیاه) کتابی رها شده در طبیعت، ریشه دوانده و از آن درختی تنومند روییده است. این درخت که در بیابان قرار دارد، سرگرم خواندن همان کتابی ست که از آن روییده است!
در ادامه این گزارش می خوانیم: به راستی که اگر کتاب ها خوانده شوند، درختان از این که بیافتند تا کتاب چاپ شود، چندان ناخشنود نخواهند بود؛ ولی بدیاش این است که کتابها خوانده نمیشوند. بیگمان اگر کتاب ها خوانده شوند، درختان کمتری هم میافتند، زیرا انسان به آگاهی رسیده، برای سود شخصی، درختان را نمیاندازد.
یک قمارباز، باغ بزرگی داشت و هر بار درختی را میبرید و با پول به دستآمده از فروش آن، قمار میکرد. روزی پسرش ازدواج کرد و پدر آستینها را بالا زد تا در زمین خود خانهای برایش بسازد؛ او با آجر، دیوارها را بالا برد، اما دیگر درختی نمانده بود که برای خانه، سقفی بسازد. سرگذشت انسان امروز، چندان بیمانند به او نیست!
**به یاد دوست از دست رفته
غلامرضا نجاری دوستدار محیطزیست میگوید: «در ایران، روز 15 اسفندماه نام درختکاری به خود گرفته است. در سال 1872 میلادی در ایالت نبراسکای امریکا، «جولیوس استرلینگ مورتون»، خیزشی اجتماعی به پا کرد تا بیش از 1 میلیون اصله درخت کاشته شود و این یک رکورد در جهان آنروز بود.
اینک در بیشتر کشورهای جهان، در بزرگداشت روز درختکاری، کوشیده میشود، قطع درختان (این دوست نیکو) متوقف و تا جایی که ممکن است هرچه بیشتر نهال کاشته شود؛ البته فصل مناسب کشتوکار در 6 خُشکاد(قاره)جهان(آسیا، افریقا، امریکای شمالی، امریکای جنوبی، اروپا، اقیانوسیه) متفاوت است ولی در همه آنها پاسداشت درخت و کاشت آن در شمار آیینهای هر سال قرار دارد.
«درختکاری در ایران دارای پشتوانه ملی، تاریخی و دینی است. در دوران باستان با آن که سراسر کشور پهناور ما پوشیده از درخت بود، شاهان در پاسارگاد و تختجمشید درخت میکاشتند؛ در میان مردم نیز جشنی به همین مناسبت(روز درختکاری) برگزار میشد. پنداری در دورانهای گذشته، درخت بیشتر ارزشمند شمرده میشد تا امروز که این همه آگاهی نسبت به زیستمحیط وجود دارد، با این همه انسان انگار کمر به کشتن درختان بسته است!
** یک روز دیدهبانی
سجاد حکمت رحیمی دوستدار محیط زیست درباره روز درختکاری میگوید: «در روز درختکاری باید به کودکان آموزش داده شود که طبیعت با تولید اکسیژن و پاکیزهنگهداشتن محیطزیست از ما مراقبت میکند و جلوی جاری شدن سیل را میگیرد، ولی ما از رهبانی درختان غافل ماندهایم. یا چراگاه ها فقط برای این نیست که چهارپایان در آنها بچرند و همه پوشش گیاهی آن را نابود کنند تا شیروماست و گوشت برای انسان تولید شود، بلکه چهار پایان ناآرام بسیاری در جنگلها وجود دارد که واشخوارند و برای ادامه زیست، نیاز به چراگاه دارند.
«به کودکان بیاموزیم که درختان برای این به وجود نیامدهاند که به مصرف نیازهای انسانها برسند، بلکه وجود آنها برای جانوران و پرندگان هم هست، که سهمشان در زیستن با انسانها باید مساوی باشد، در حالی که انسانها به تساوی رفتار نکردهاند.
خوب است به کودکان بگوییم که اگر درختی نباشد، پرندگان برای تخمگذاری، جای دیگری سراغ ندارند. آنها فقط درخت را میشناسند و برای همین از میوه آن تغذیه میکنند و بر شاخهاش مینشینند و آشیان میکنند.»
این دوستدار محیط زیست همه را به حضور در روز درختکاری فرا میخواند و میگوید: «از ما میپرسند کجا درخت بکاریم؟ خب روشن است، در حیاط خلوت، در باغچه، بوستان، جنگل و گوشه و کنار شهر! درختکاری در آستانه سال نو، فرستادن درود و احترام به نوروز است. دوستداران محیطزیست در روز درختکاری، با فراخوان(کمپین)، مردم را به کاشت درخت بر میانگیزند. خوبی این روز این است که کودکان و نوجوانان نیز میتوانند در این کمپینها کُنش وری خوبی داشته باشند و با دریافت نهالهای رایگان، آن ها را در گوشه و کنار شهرها بکارند، همین «نفسِ کاشتن» سبب میشود که در جوانی، به درختان آسیب نزنند و در بزرگسالی نیز درختی را نیاندازند.
«اینک همه کشورهای جهان درگیر بیدرختی، کمدرختی و کمبود فضای سبز سرانه در محیطهای شهری هستند. افزون بر این با گسترش شهرها و راهسازی، حلقه بر زیست جنگلها تنگتر میشود و آنها کوچک و کوچکتر میشوند. چه خوب است که در این یک هفته نیک دریابیم که دیدهبانی خوبی برای پیشگیری از ویرانی زیستمحیط نیاز است.
«در همه فرهنگهای گوناگون جهان، نگاه به درخت، ویژه است و مردم به کاشت درخت سفارش میشوند. اینک با صنعتیشدن زندگی، اهمیت درختان در سلامت کودکان افزایش یافته است. بیگمان نونهالان در نبود درخت، به سلامت بزرگ نخواهند شد و اگر هوای تنفسی شان آلوده به سرب باشد، شش های آنان بیمار خواهد بود و به دور است بتوانند تا زمان پیری، به سلامت به زندگی ادامه دهند.»
** چراییِ نابودیِ جنگلها
حسین خرسند، محیطبان درباره توجیهناپذیری بریدن درختان میگوید: «بیکاری و درد نداری را همه چشیدهاند و میدانند که تا چه اندازه بد است، ولی پرکردن جیب خود با تهیکردن جنگلها نیز خوب نیست. البته بریدنِ درختان برای ساخت وساز و قاچاق چوب از سوی قاچاقچیانِ تهیدستی که لنگِ یک لقمه نان شباند، فقط یک گوشه کوچک از دلایل نابودی جنگلها است و در برابرِ گستره برداشتهای سودجویانه قانونی از جنگلها، ذرهای بیش نیست. برای سودجویان بزرگ، اهمیت فضای سبز و وجود جنگلهای انبوه و درختان کمیاب، اهمیتی ندارد و آنچه مهم است، سود هرچه بیشتر است.
«تولید شبانه روز کارخانه های صنعتی، آمدوشد میلیونها خودروهای شهر که تا 99 درصد، دستگاه سوختشان، سازگار با زیست محیط نیست و بیشترشان پرآلاینده و با گازهای دیاکسیدکربن است که بیشترین آسیب را به بیماران، سالمندان و کودکان میزند؛ و اگر در این میان، درختان شهر نباشند که گازهای بیماریزا را بمکند و اکسیژن تولید کنند، در شهر، مرگ گروهی رخ خواهد داد. از همین روست که اینک جنگلهای دستساخت ایجاد میشود تا درخت کمتری از جنگلهای طبیعی بیافتد و فضای سبز مصنوعی در پیرامون شهر میسازند که هوای شهر بیش از این آلوده نشود. به هر رو، روز درختکاری با همه فرمایشیبودن، انسانها را دستکم در یک روز از 365 روز سال میانگیزاند که به یاد این دوست بیافتند و همین اندازه هم پسندیده است!»
وی با بیان که درختان شهر برای پرندگان شهر است و جنگلها برای جانوران نارام(وحشی)، میافزاید: «اکوسیستمها(جنگل، دریا و دشت) بر روی زمین، فقط نماد زیبایی نیست، بلکه «زیستکره» (مکانهای زندگی) را تشکیل میدهند. جنگلها پناهگاه پستاندارانی همچو خرگوش، سنجاب، سمور، آهو و خرس و گذرگاهِ پرندگان مهاجر است.
مریم یکتا کارشناس محیط زیست نیز میگوید: «اینک به سبب درخواستهای فراوان به روغن پالپ، درختان جنگلهای استوایی بریده میشوند که به جایشان، نخل کاشته شود که بتوانند از میوه آن روغن بگیرند.
«در ژرفای جنگل، قوانین نادیدهای وجود دارد تا هریک از جانداران، زیستی جدا از هم داشته باشند. در لابهلای درختان بلندبالا، گیاهان بسیاری از گروه بالارونده و پیچنده وجود دارد که در شمار گیاهان وابسته(طفیلی) نیستند؛ این گیاهان از تنه درختان، فقط برای تکیهگاه استفاده میکنند که بتوانند به نور برسند. انسان ها هم که اینک توانستهاند جنگلهای دستساز صنعتی ایجاد کنند، می توانند بینیاز از چوب جنگل، به زندگی ادامه دهند.
«چندی پیش که یک شب نزد فامیلی مهمان بودم، بامداد با هم به پارکینگ خانه رفتیم تا راهیِ دفتر کار خود شویم. فامیلم رو به خانمش گفت: «لطفا بچه را ببر بیرون تا ماشین را روشن کنم.» او میدانست که حتی یک دقیقه، تنفس دودی که از اگزوز خودرویش بیرون میآید، ممکن است برای کودک نورسیده کشنده باشد. حال بپندارید که چگونه کودکان ما شبانهروز در هوای مهدود این «شهرِ هوا بیمار» نفس میکشند.
«ایران، 18 برابر ژاپن، چوب و سوخت مصرف میکند. برای ساخت کاغذ که به مصرف چاپ کتابهای نفیسِ گران قیمت برسد و برای ساخت مبلمان اشرافی یا کمدهای باشکوه چوبی، میز و صندلی چوبی لوکس، کابینتهای آشپزخانه و دکوراسیونهای چوبی برای کوشکهای دارامندان، به جای رفتن به سراغ هر مواد(متریال)ی، به سراغ درختان میروند.
«هنگامی که ریشه درختان تپههای ماسوله از خاک بیرون کشیده میشود و پوشش گیاهی در نبود درختان میخشکد، برآیندش این است که برای روانشدن سیل، راه باز میشود و جان صدها مسافر را میگیرد و زیانهای جبرانناپذیر به جا میگذارد.
«حقیقت این است که برخی جانوران آشیانهای مگر شاخههای درختان ندارند و همه زندگی خود را بر روی شاخسار بسر میبرند مانند میمونها، زنبورها و مورچهخواران و گونهای از مارها و پرندگان آشیانهساز. با این وضعیت، چشمداشت این است که انسانها باید نگرانی بسیاری نسبت به جانوران داشته باشند، ولی اینگونه نیست و هرسال، هزاران هکتار از جنگلها در ایران و جهان از هستی میافتند و بر خاکی که سال پیش پر از درخت بود، دیگر جنگلی نمییابی.
«در وجود انسان امروز، آزمندی بر آگاهیاش چیرگی دارد. نیاز روزافزون، مصرف بیشتر، بیکاری و داشتن برای داشتن، سبب شده است که انسان، شاخهای را ببرد که رویش نشسته است! بیگمان مرگ یک درخت، فقط مرگ جانوری که روی درخت میزید نیست، یا مرگ جوجهای بر آشیانخفته بر روی شاخهای، بلکه با مرگ هر درخت، انسانی میمیرد، انسانی در امروز و انسانهای بیشمار در آینده! چون زندگی بدون درخت ممکن نیست و حتی در مریخ نیز اگر زندگی وجود داشته باشد، بیگمان درخت هم هست، هرچند در ریختی دیگر و با کارکردی متفاوت.»
** دودی در دوردست
حسین خرسند محیطبان با بیان که یکی از بهترین درختان(گردو) در شمال ایران(گیلان) در حال نابودی است، میافزاید: «اگر بدانیم که تولید گردوی ایران، همدوش چین و امریکا ایستاده است، شاید در رهبانیِ این درختان بیشتر بکوشیم.
«گیلان با تولید هزاران تُن گردو و با کیفیت خوب و طعم ویژه میتواند، بخشی از درآمد باغداران باشد، در حالی که هنوز این تولید، صنعتی نشده است و بر آن مدیریت علمی انجام نمیشود و نایکنواختی در میوهها دیده میشود و درختان یا برای مصرفهای صنعتی بریده میشوند یا به سبب بیماری از میان میروند.
«میوه درخت بلوط، مکملی برای نان در میان کوچ نشینان است. درختان زاگرس در زیست محیط استان های چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد، ایلام، لرستان و خوزستان، نقش با ارزشی دارند، ولی میلیونها گونه از این درختان از میان رفتهاند و مانده دیگر نیز دچار بیماری زغالی و آفتهای سوسک چوبخوار هستند و در مسیری قرار گرفتهاند که در چشماندازش مگر نابودی کامل دیده نمیشود، به گونهای که تاکنون میلیونها اصله درخت بلوط در استانهای کرمانشاه، لرستان، ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، همدان و خوزستان ناکارا شده یا آسیب جدی دیده و از میان رفته است.
«در این آسیب ها البته گرمایش زمین و کم آبی، بیسبب نیست، ولی آسیب های انسانی را نباید ندید گرفت که زمینهساز بیپناهیِ گونههای جانوری، کاهش گونهگونی گیاهان، کمبود غذا، کوچ ناچاری جنگلنشینان و کاهش آب شیرین شده است.
«هکتارها جنگل بلوط، بنک(پسته)،زالزالک، گلابی و کیکم در بویراحمد وجود دارد که به محیط زندگی باشندگان معنا میبخشد، ولی این درختان نیز از بیماریهای زغالی و سوسک چوبخوار رنج میبرند و سمپاشی هم سبب مسمومیت زنبوران عسل و پرندگان خواهد شد و یگانه کار، نهالکاری جایگزین است.
«هکتارها جنگل زاگرس نیز در قلمرو استان خوزستان قرار دارد که بسیاری از آنها دچار آفتزدگی هستند و از آنجایی که این درختان هم پناهگاهند و هم در تامین غذا نقش دارند و از آلودگی هوا میکاهند، باید با فرهنگسازی، انگیزه رهبانی از آنها را در میان مردم به وجود آورد.
«یک زمانی در گذشتههای نه چندان دور، درختان میوه کرج(ییلاق تهران)، هم غذا و هم ششهای تنفسی و هم سبب شادابیِ هوا بود، ولی اینک از این باغها آنچه بر میآید و بر گرده شهر مینشید، فقط دود است.
«هرچندگاه یکبار خبر آتشافتادن به جان باغهای میوه کرج به گوش میرسد، انگار قانونی نیست که مجرمان را به سزای کارشان برساند.
«از دهه 50، قانون رهبانی و گسترش فضای سبز در شهرها وجود داشته است و همان قانون هنوز پایه کار شهرداریها است. در ماده یک این قانون، بریدن درختان بدون اجازه شهرداری قدغن است و کسانی هم که به منابع طبیعی دستدرازی میکنند، مجرم به شمار میروند. برای کسانی هم که باغها را به آتش میکشند، مجازاتهایی در نظر گرفته شده است. ماده 47 قانون رهبانی و بهرهبرداری از جنگلها و چراگاه ها برای متخلفان، مجازاتهای سنگینی گذاشته است و هرکس در جنگل، آتش سوزی ایجاد کند از 3 تا 10 سال روانه زندان خواهد شد. آتش زدن گیاهان در کشتزارها و باغ های نزدیک جنگلها نیز به سبب پیامدهای ویرانگری که در پی خواهد داشت، قدغن است.
«بریدن درختان باغ تاریخی سیب مهرشهر کرج در پایانه بلوار دانش، در حالی انجام گرفته است که درختان شکوفه داشتند و پرندگان نوروزی بر روی شاخههای شاداب میخواندند که به یکباره لودرها از راه رسیدند و پرندگان را رماندند و درختان شکوفیده را به خاک خواباندند. چرا کسانی به خود اجازه میدهند قانون را دور بزنند و پیکر «ایستادگان زندگیبخش» را به خاک بمالند؟»
*منبع: روزنامه اطلاعات، 1395.12.15