کد خبر: ۹۴۲۹۴
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۲ - ۰۱ اسفند ۱۳۹۵ - 19 February 2017
منتهای فقر و بیکاری را که می‌گویند، باید رفت و دید که در مرکز و شرق کشور است؛ جایی که کل وسایل زندگی یک خانواده حتی 100 هزار تومان هم نمی‌ارزد. نه آبی وجود دارد و نه شغلی و نه تدبیری برای ایجاد اشتغال جایگزین پس از تغییر اقلیم.
 روزنامه اطلاعات با درج گزارشی نوشت: منتهای فقر و بیکاری را که می‌گویند، باید رفت و دید که در مرکز و شرق کشور است؛ جایی که کل وسایل زندگی یک خانواده حتی 100 هزار تومان هم نمی‌ارزد. نه آبی وجود دارد و نه شغلی و نه تدبیری برای ایجاد اشتغال جایگزین پس از تغییر اقلیم.

در ادامه این گزارش که به قلم محمد داودبیگی منتشر شد، می خوانیم: همه بیکارند و چشم انتظار واریز یارانه‌ های نقدی دولت و برخی مستمری کمیته امداد! سرزمین سیستان که ایرانیان به اسطوره‌ ها و پهلوانانش می ‌نازیدند و روزگاری انبار غله ایران بوده است، اکنون به سرنوشت غم‌انگیزی دچار شده است. ‏نبود برنامه جامع و استراتژی مدون برای روستاها و به ‌ویژه مناطق مرزی کشور و حاکمیت خشکسالی‌ های طولانی‌ مدت، می‌رود تا بخشی از کشور را در آینده نه چندان دور، در بحران بزرگ فقر و بیکاری و نارضایتی‌های گسترده فرو ببرد، که استان سیستان و بلوچستان از جمله مصادیق این ادعاست. استانی که در مجاورت با 2 کشور با مخاطرات تروریستی است و در عین حال نرخ فقر آن ‌قدر بالا است که باید 53 درصد جمعیتش، تحت پوشش کمیته امداد قرار گیرند که این موضوع به همراه بیکاری ساکنان ‌اش، می‌تواند پیامدهای ناگواری برای کشور به همراه داشته باشد. مخاطراتی مانند فقر، بیکاری و بی‌آبی، که دردهای مشترک با برخی از دیگر استان ‌های کشور پس از نابودی منابع آب ‌های زیرزمینی است.

در سفری که به همت کمیته امداد امام خمینی(ره) برای خبرنگاران مهیا شد، به سیستان و بلوچستان رفتیم تا شنیده‌ های ‌مان را به عینه ببینیم و گزارش کنیم.

** سرگرسنه بر بالین گذاشتیم
به گفته کارشناسان ایران به دلایلی نتوانسته است صنعتی و از این نظر کاملاً به روز شود و نیازهای جمعیت خود را از راه صنعت و ارتباطات بین ‌المللی آن، تأمین کند، پس در غیاب حضور سرمایه ‌گذاران خارجی، در کشور، به صورت عمده و بیرویه از ظرفیت ‌های کشاورزی برای ایجاد اشتغال استفاده شد که آن هم نابودی تدریجی بزرگترین ثروت کشور یعنی منابع آب ‌های زیرزمینی را به همراه داشت. در سایه چنین رویدادی عملا نیروهای فراوانی در بخش اعظمی از کشور با بیکاری مطلق مواجه‌اند که استمرار آن، مخاطرات بزرگی را به همراه خواهد داشت.

حسین، ساکن روستای «آزادی» بخش «شیب ‌آب» از توابع شهرستان‌هامون در اطراف زابل، با 33 سال سن از نبود فرصت‌های شغلی در آن منطقه انتقاد می‌کند و دلی پر خون از شرایط زندگی‌اش دارد. وی در گفتگو با گزارشگر روزنامه اطلاعات اظهار می‌دارد: با خشک شدن‌ دریاچه هامون همه فرصت‌های شغلی هم از میان رفت و متأسفانه دولت‌ها هم هیچ جایگزینی به ما ارائه ندادند و از اینرو اغلب اهالی روستاها اکنون درآمدی به جز یارانه‌ها ندارند. این روستایی که همسرش به‌ رغم فقر، با سخاوتمندی هر چه تمام چند قرص نان را برای خبرنگاران می‌پزد، می‌افزاید: خدا شاهد است که دیشب همگی از جمله این فرزند 3 ساله‌ام، سرگرسنه بر بالین گذاشتیم. حتی حیوانات‌مان هم از گرسنگی به شدت تحت فشار قرار دارند.

وی می‌افزاید: فرصت ‌های شغلی در این روستا وجود ندارد و فقط باید با پرورش مرغ و خروس و اگر سرمایه داشته باشیم، با پرورش چند رأس گوسفند امرار‌معاش و زندگی کنیم. البته خشکسالی‌ های دو دهه اخیر گریبان اهالی استان سیستان و بلوچستان را گرفته است و مسئولان هم فکری برای روستائیان خسارت دیده از خشکسالی و خشکیدگی‌ دریاچه هامون نکرده‌اند.

حسین، همچنین خاطرنشان می‌کند: یکی از بچه‌ هایم وقتی مریض شد، پس از فروش اموال ناچیز زندگی‌ام، مجبور به گدایی شدم تا بتوانم مداوایش کنم. خانم شاه سلطان یارمحمدی، دیگر روستایی منطقه‌ هامون است که فشار زندگی همسرش را از وی گرفته است. ماجرای زندگی‌اش را از او می‌پرسم که می‌گوید: پس از ایجاد خط مرزی ایران و افغانستان، زمین 12 هکتاری ما در خاک افغانستان قرار گرفت و هر بار که برای زراعت یا چرای دام به آنجا رفتیم، مأموران‌شان به ما تیراندازی کردند. مراجعات همسرم به استانداری و فرمانداری هم برای دریافت زمین معوض، به نتیجه‌ای نرسید تا همسرم از ناراحتی این موضوع سکته کرد و درگذشت.

یک پسر کوچک و 4 دختر دارم که دوتای آنها فارغ‌التحصیل شده‌اند و دو تای دیگر محصل هستند. هرچه تلاش کردیم، برای دختران فارغ‌التحصیلم کار پیدا نشد که نشد. من مانده‌ام و 5 فرزند که همه زندگی مان با یارانه و مستمری 80 هزار تومانی کمیته امداد می‌گذرد و قسمتی از آن هم صرف پرداخت قسط بانک می‌شود.

** بیکاری و مهاجرت روستائیان
به سراغ روستائیان دیگر می‌روم. به گفته آنها همه جوان‌ هایشان بیکارند و به‌رغم فاجعه بزرگ خشکسالی و تغییرات اقلیمی، هیچ مسئولی به جز کمیته امداد به اینجا نیامده اند. نه از زمانی که‌ دریاچه هامون پر آب بود و هر خانه چند رأس دام داشت و نه از 18 سال پیش تاکنون که خشکسالی همه سرمایه مان را با خود برده است. 

در حال حاضر‏ نرخ زاد و ولد در استان سیستان و بلوچستان بالاست و کسی هم به دلیل سیاست رشد جمعیت به آنان نمی‌گوید که این همه بچه گرسنه و کم‌سواد برای شما و کشور چه خیری دارد. از یکی از مادران که 15 فرزند دارد و التماس می‌کند کمکی به او بکنم، این سوال را می‌پرسم و وی می‌گوید: چه کار کنیم، خدا داده است!

روستای «گله بچه» که نامش حاکی از زاد و ولد زیاد و وفور بچه است، تقریبا خالی از سکنه شده است. روستایی که پیش از خشک شدن‌ دریاچه هامون 150 خانوار داشت و اکنون به 30 خانوار کاهش یافته‌اند.

به گفته علیرضا کریمیان، رئیس کمیته امداد شهرستان «هیرمند» پیش از این خانواده‌هایی که توانستند، در سال‌های اول خشک شدن هیرمند و‌ هامون کوچ کردند و آنهایی که توان مهاجرت نداشته‌اند، اینجا مانده‌اند.

وی خاطرنشان می‌کند: سال گذشته پژوهشی در رابطه با بیماری ‌‌های مددجویان کمیته امداد ساکن این روستاها انجام گرفت و 900 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که 9 بیماری در میان آنها شناسایی شد.‏وی می‌افزاید: اغلب آنها دچار افسردگی ‌های ناشی از بیکاری، فوبیا، ترس از اجتماع و اضطراب بودند و جالب این که اغلب‌شان زمانی که شغل ثابت به دست می‌آورند، بیماری در آنها کم می‌شود یا به حداقل می‌رسد. به همین دلیل کمیته امداد در این استان رویکرد کار درمانی را پیش گرفته است.‏

‏در «گله بچه» بازارچه مرزی به حال تعطیل درآمده و قاچاق سوخت هم تقریبا از میان رفته است و فقط در موارد کمی سوخت به صورت مجاز صادر می‌شود تا ماندگاری اهالی در روستاهای مرزی حفظ شود.

** کارآفرینان روزهای سخت
در میان این شرایط سخت، اما شماری نیز بیکار نشسته‌ اند و مقهور سختی روزگار نشده‌اند. روستای «مهرپرور» در محدوده شهر‌ستان هامون، شاهد چند جوان خوش فکر است که با همین اوضاع توانسته‌اند دست به تولید بزنند و رونق اقتصادی برای خانواده‌های خود ایجاد کنند. ‏

فرزاد مهرپرور با تحصیلات کارشناسی نرم ‌افزار کامپیوتر، عطای کافی‌نت داری در زاهدان را به لقایش بخشید و به روستای «مهرپرور» بازگشت تا با تسهیلات 25 میلیون تومانی دریافتی از کمیته امداد، اقدام به مرغداری کند. پرورش 2000 قطعه مرغ اینک درآمدی بالاتر از عایدی کافی‌نت دارد. این جوان که تولیداتش به صورت غیر شیمیایی و ارگانیک است، تشکیلات فروش گوشت مرغ در فضای مجازی را نیز به راه انداخته است تا در دل بیابان، از فناوری اطلاعات و ارتباطات برای فروش استفاده کند. 

امروز فرزاد علاوه بر کسب درآمد برای خود و خانواده‌اش، برای 4 نفر دیگر هم اشتغالزایی کرده است.‏ «ملاعلی» دیگر روستای مورد بازدید خبرنگاران است که برخی از خانواده‌های آن با دریافت 5 میلیون تومان تسهیلات و اقدام به حصیر بافی، توانسته‌اند به درآمد ماهانه حدود 300 هزارتومانی برسند.

رضا شهرکی، مدیرکل کمیته امداد امام خمینی(ره) استان سیستان و بلوچستان در جمع خبرنگاران می‌گوید: یکی از ماموریت‌های کمیته امداد، توانمندسازی خانواده ‌های تحت پوشش است که در این زمینه برای آنان یک حداقل وام 5 میلیون تومانی پیش‌بینی شده و این رقم در چنین روستاهایی توانسته است به توانمندسازی خانواده‌ها کمک کند.به گفته وی، جمعیت استان سیستان و بلوچستان حدود 2میلیون و 500 هزار نفر است و یک میلیون و 352هزار محروم معادل 14 درصد محرومیت کشور با ضریب 6 تا 9 در این استان زندگی می‌کنند. ‏

شهرکی با بیان این که براثر خشک شدن دریاچه‌ هامون 50 تا 60 هزار فرصت شغلی از میان رفته است، می‌گوید: کودکان زیادی در این استان دچار سوء تغذیه بودند که از 11 سال پیش برنامه‌ای را برای کودکان زیر 6 سال شامل توزیع سبد غذایی آغاز کردیم. واقعیت این است که به دلیل فقر بالا باید 53 درصد جمعیت استان تحت پوشش کمیته امداد درآیند و دهک‌های بیشتری مورد حمایت قرار بگیرند.‏

به گفته وی، 57 هزار زن سرپرست خانوار و 40 هزار یتیم، تحت پوشش کمیته امداد استان سیستان و بلوچستان قرار دارند و متاسفانه گاهی بر اثر یک تصادف رانندگی که آمار آن هم بالاست 7 تا 10 کودک یتیم می‌شوند. ‏

** خدمت به نیازمندان
دانشجوی دوره دکتراست. برای ادامه تحصیل از شیراز به استان سیستان و بلوچستان آمد، اما دیدن صحنه‌های فقر او را به مسیر خداپسندانه‌ای هدایت کرد که اکنون از او به عنوان یکی از خیران استان یاد می‌کنند. این بانوی مهربان و سخاوتمند در توضیح اقدامات خود به گزارشگر روزنامه اطلاعات می‌گوید: کارم را با اهدای صدها کیف و کفش در مدارس آغاز کردم. گرچه به دلیل برنامه ‌ای که شامل ورزش، اجرای رقص‌ های محلی و نمایش برای دانش ‌آموزان داشتم، به جای تشویق من نمره ارزشیابی ‌ام از سوی مدرسه حداقل 10 نمره زیر استاندارد شد و پاداشم را از آموزش و پرورش استان گرفتم، اما کارم را به خارج از مدرسه توسعه دادم. 

همچنین با ارثیه‌ای که در آن زمان به من رسیده بود به روستاها و میان فقرا رفتم و تا کنون مشغول کمک به آنها هستم.وی می‌افزاید در سال 1393 پس از مصاحبه یکی از روزنامه‌ها،خیران بسیاری از شهرهای بزرگ و از جمله تهران با من تماس گرفتند و با کمک‌های نقدی و غیر نقدی آنها امروز و از طریق جنبش «کودکان مرز» که به
راه انداخته‌ام، بسیاری از یتیم‌ها و زنان بی‌سرپرست تحت پوشش این خیریه قرار دارند و من هم عاشقانه به آنها خدمات می‌کنم.

وی خاطرنشان می‌کند: به دلیل افزایش چشمگیر نیازمندان تحت پوشش و کم بودن منابع مالی،نیازمند کمک خیران بیشتری هستم که امیدوارم به کمک رسانه‌ها بتوانم منابع بیشتری را جذب کنم.

** زنگ خطر معضلات اجتماعی ‏
آیا این حجم بیکاری و فقر مشکل ‌آفرین نیست و آیا بی ‌تفاوتی مسئولان سرانجام به بروز معضل و بحران ختم نخواهد شد؟ این سوال‌ها را با ابراهیم باغبانی ـ مدیرکل خدمات مددکاری کمیته امام خمینی(ره) در میان می‌گذارم. وی همچنین در پاسخ به این سوال که پرورش تعدادی مرغ و خروس یا انگشت‌شماری گاو یا گوسفند در این روستاهای بی‌آب و علف آیا اشتغال پایدار و اقتصادی به حساب می‌آید و چرا یک سیاست جامع و پایدار برای این قبیل استان‌ ها اجرا نمی‌شود، می‌گوید: ایجاد مشاغل پایدار مستلزم صرف هزینه ‌های بالا است، گرچه خود آنها هم با مخاطراتی مواجه‌اند، اما ایجاد شغل برای خانواده‌های بی‌بضاعت، بخشی از کار است که با حداقل هزینه‌ها و امکانات، این کار به‌وسیله کمیته امداد انجام می‌شود.

باغبانی می‌افزاید: سایر دستگاه‌ها هم باید امکانات و اطلاعات خود را در اختیار کمیته امداد بگذارند تا به دلیل بیش از 30 سال تجربه، به نحو مطلوب بتواند خدمات رسانی و از جمله اشتغالزایی کند. اما به دلیل این که این چرخه ایجاد اشتغال پایدار کامل نیست، کمیته امداد هم کاری نمی‌تواند انجام دهد و متاسفانه این موضوع متولی ندارد.

وی با بیان این که ایران باید به سمت صنایع سنگین و صنعتی شدن برود و شکی در آن نیست، می‌گوید: اما مشاغل، خرد هم که در بسیاری از کشورها حرف اول را می‌زند، جهت‌دار و حساب شده و در آن کشورها تکلیفش روشن است، اما در ایران این حوزه بلاتکلیف مانده است و به اندازه کافی مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

** ساماندهی نظام تامین اجتماعی
مدیرکل خدمات مددکاری کمیته امداد امام خمینی(ره) همچنین می‌گوید: برای این که در ایران مشکل فقر از میان برود، باید نظام تامین اجتماعی ساماندهی و متحول شود، زیرا در غیر این صورت دائما در کشور و به‌ وسیله ‌دستگاه‌ ها و بخش‌های مختلف، فقر تولید خواهد شد که در این میان دستگاه‌ های حمایتی هم چاره‌ای نخواهند داشت، مگر این که در حد منابع خود با مشکل برخورد کنند به نوعی منفعلانه عمل کردن است و نمی‌تواند راه حل این مساله باشد.

وی ادامه می‌دهد: وقتی یک نفر 30 سال در یک نظام اداری کار می‌کند، تکلیفش از نظر حقوق بازنشستگی مشخص است. پس چرا کسی که به همین مدت کارهای سخت‌تر از اداری مانند کشاورزی، دامداری و در کارهای سخت آزاد کار می‌کند، نباید تکلیفش مشخص باشد تا در نهایت یک دستگاه حمایتی مانند کمیته امداد مجبور شود با کمک اندکی، آنها را تحت پوشش قرار دهد.‏

وی افزود: اینها کارهایی است که مسئولان قانونگذاری و تصمیم‌گیری باید برای آن فکری کنند و مشکلی نیست که یک دستگاه به تنهایی بتواند آن را حل کند. مثلا این بندگان خدایی که در روستاهای دورافتاده سیستان و بلوچستان و کرمان حدود 40 سال، به‌سختی کار و زندگی کرده اند، چرا باید دست آخر بیایند منت سازمان‌های
حمایتی را بکشند؟ آنها انسان‌های علافی نبوده‌اند بلکه عمری زحمت کشیده‌اند، اما حالا باید چشم انتظار واریز یارانه یا مستمری کمیته امداد باشند.

به گفته باغبان، اگر کل اسباب و وسایل زندگی هر یک از افراد یادشده را حساب کنیم 100 هزار تومان هم ارزش ندارد که ماحصل یک عمر زندگی آنهاست. با چنین شرایطی است که می‌گویم نظام تامین اجتماعی کشور نیازمند دگرگونی است.

** روستایان بی ‌شناسنامه
در میان این گفتگو نظر رشیدی‌ نیا، پیرمردی حدود 70 ساله در جمع خبرنگاران با صدای بلند می‌گوید: اگر به من یک وام 15- 10 میلیون تومانی بپردازند، می‌توانم با خرید چند رأس دام شکم زن و بچه‌ام را سیر نگه‌دارم.

درد دیگر این روستائیان، بی ‌هویتی آنهاست. برخی از آنها شهروندان افغانستان هستند که به این قسمت مرز آمده‌اند و با دختران ایرانی ازدواج کرده اند؛ و اینک فرزندان‌شان با بلاتکلیفی و بی‌هویتی دست به گریبانند.

مدیر کل کمیته امداد استان سیستان و بلوچستان می‌گوید: متأسفانه بسیاری از ساکنان روستای «گله بچه» شناسنامه ندارند و ما تا جایی که بتوانیم، به این افراد کمک می کنیم، زیرا ما هم محدودیت‌هایی داریم، در روستای «کله بچه» 18 خانوار را تحت پوشش داریم، که این افراد عمدتا یا بی‌سرپرست هستند یا سالمند و از کار افتاده.‏

*منبع: روزنامه اطلاعات، 1395.12.1
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: