روزنامه آرمان با درج گفت وگویی با ناصر هادیان می نویسد: استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران معتقد است که برای تحلیل دولت دونالد ترامپ باید سه مولفه را تحت عنوان سه P تعریف کرد؛ Policy/ People/ Personality: سیاست/ اعضای دولت/ شخصیت.
در گزیده ای از این گفت وگو می خوانیم: او میگوید بر اساس این سه مولفه است که میتوان رفتارهای ترامپ و دولتش را تحلیل کرد؛ رفتارهایش در قبال سیاست داخلی و حتی سیاست خارجی ایالات متحده، رویکردش نسبت به تجارت بینالملل، ائتلافهای بینالمللی و منطقه ای، رفتارهایش در قبال روسیه، چین، اتحادیه اروپا، خاورمیانه و همچنین در قبال ایران. در ادامه گفت وگوی«آرمان امروز» با دکتر ناصرهادیان استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه تهران را میخوانید.
**پیش از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات 2016 اعلام کردید که پیروزی ترامپ بیش از پیروزی کلینتون به نفع ایران است. آیا با گذشت چند ماه از پیروزی ترامپ و مشخص شدن برخی از سیاستهای او در قبال ایران باز هم این گزاره را تایید میکنید؟
از آنجایی که ترامپ پیروز انتخابات شده است مقایسه میان ترامپ و کلینتون موضوعیت ندارد. با اینهمه باید یادآور شوم که من در همان زمان گفتم که کلینتون هم مشروعیت بینالمللی دارد و میتواند در تصمیمات خود در قبال ایران کشورهای دیگر را با خود همراه کند در حالی که ترامپ فاقد این مشروعیت است و در صورت مبادرت به تصمیماتی مانند پایان دادن به توافق برجام یا تصمیم به ورود به یک جنگ، کشورهای دیگر مانند روسیه، اتحادیه اروپا و چین به هیچ روی با او همکاری نمیکنند. دوم اینکه مواجهه با ترامپ به نظر امری آسانتر است تا با کلینتون، چون کلینتون سیاست را میفهمید و خود بر موضوعات سیاست خارجی سوار بود و اگر پیروز میشد مطابق با شعارهایش که چندان به نفع ایران نبود، علیه ایران وارد عمل میشد. در حالی که ترامپ تاجر است و میشود گفت که اهل معامله است و از طرفی چون از سیاست چیزی نمیداند، راحتتر میتوان با او مواجه شد. همچنین در همان زمان گفتم که ترامپ برای جنگهای حادثهای خطرناک است در حالی که هیلاری کلینتون برای جنگهای برنامهریزیشده خطرناک است چون مشروعیت بین الملی داشت و میتوانست جهان را پای به پای بکشاند. اما ترامپ به دلیل اینکه مشروعیت بینالمللی ندارد نمیتواند به اجماع بینالمللی شکل دهد، در نتیجه خطر عمده اش نبردهای حادثه ای و تصادفی است. نکته دیگر اینکه من همواره ترامپ را با سه P توضیح میدهم؛ Policy/ People/ Personality: سیاست/ اعضای دولت/ شخصیت.
**یعنی سیاستهای دولت ترامپ را در قالب این سه مولفه تعریف میکنید و رفتارهایش را در این چهارچوب میسنجید؟
بله. ببینید P اول یعنی پالسی یا سیاستهای ترامپ هنوز بهطور دقیق مشخص نیست چرا که ترامپ بر این اساس حرکت کرد که پیروز انتخابات نیست و هر چه خواست گفت. برعکس کلینتون که فکر میکرد رئیسجمهور است و محافظه کارانه حرکت کرد. دوم اینکه ترامپ از سیاست چیزی سرش نمیشود، تا بتواند کمی شناخت پیدا کند چند ماهی نیاز به زمان دارد. بر این اساس است که نمیتوان درباره سیاستهایش نظر داد که آیا به شعارهای انتخاباتی اش واقعا باور دارد یا نه! حال باید منتظر ماند دید چقدر از شعارهایش به سیاست تبدیل خواهد شد. درباره مولفه دوم یعنی People و افرادی که در کابینه قرار داده و کسانی که بر سر کار آورده است، افرادی محافظه کارند و در قبال ایران در مجموع نگاه مطلوبی ندارند. مثلا جیمز متیس وزیر دفاع دولت ترامپ میگوید هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم سه سوال اساسی در ذهن دارم؛ ایران. ایران و ایران؛ اینکه ایران تهدید اصلی است. یا فلین که استعفا داد یک ضد ایرانی تمام عیار بود. مایک پمپئو که رئیس سازمان سیا است هم یکی از سردمداران مخالفت با برجام است و خواستار Regime Change یا تغییر حکومت در ایران. سومین مولفه که شخصیت ترامپ است در این میان بسیار اهمیت دارد. ترامپ ملغمهای است از عملگرایی و تاجرمسلکی. او پراگماتیک یا عملگراست چرا که حزب عوض کرده و این یعنی ایدئولوگ و اصولگرا نیست. تاجرمسلک بودن اش هم یعنی اهل معامله است و میخواهد معامله کند که این نکته مثبتی است اما در عین حال به دلیل اینکه به زعم خودش یک تاجر موفق است، تصور میکند در امور دیگر هم میتواند موفق باشد، حال اگر در راس یک ابرقدرت بخواهد مذاکره و معامله کند طبیعتا از موضع قدرت رفتار میکند. حال شما به این ترکیب اعتماد به نفس بالا و سواد پایین را اضافه کنید که این میتواند خطرناک باشد و این ترکیب عجیب احتمالا سبب خواهد شد که تصمیمسازی و اصل سیاستگذاری برود در کاخ سفید و در حلقه تعداد محدودی از جمله ایوانکا دخترش و شوهر او و امثال اینها تصمیمات اتخاذ شود. به ویژه اینکه ترامپ اعتماد به نفس اش بالا رفته و میگوید 17 جمهوریخواه را شکست دادم و بعد کلینتون را شکست دادم و حالا میتوانم معضلات را حل کنم.
**با انتخاب کابینه و گذشت دو ماهی از آغاز دولت ترامپ، آیا همچنان درباره سیاستهایش ابهام وجود دارد؟
اشاره کردم که تا به امروز نمیتوان گفت که اظهارات ترامپ در رقابتهای انتخاباتی در قبال قومیتها، زنان، نژادها، مسلمانان و موضوعات دیگر باور او بوده یا شعارهای انتخاباتی. این را هم اشاره کردم که ترامپ به دلیل سوارنبودن بر موضوعات سیاست داخلی و خارجی و دانش و سواد کم اش، نیاز به زمان دارد تا مثلا بداند اتحادیه اروپا چیست. بداند بروکسل فقط پایتخت بلژیک نیست. بداند که یک ابرقدرت نمیتواند درهای کشور را بر روی جهان ببندد. بداند که نظام بهداشت چیست و خیلی از موضوعات دیگر که ترامپ اصلا از آنها اطلاعی ندارد و باید یاد بگیرد. البته این مساله فقط مختص ترامپ نیست مثلا بیل کلینتون و حتی اوباما هم در ماههای اولیه ریاست جمهوری با خیلی از مسائل آشنایی نداشتند اما هم پیش زمینه داشتند و هم تلاش کردند تا یاد بگیرند و بر موضوعات سوار شوند. اما من این اطمینان را ندارم که ترامپ بخواهد یاد بگیرد. بنابراین ترامپ فعلا یک جعبه سیاه دربسته است و تا بخواهد با پیچیدگیها یا موضوعات مختلف آشنا شود، زمان میبرد. با اینهمه بهطور کلی میتوان بخشی از سیاستهای ترامپ و نتایج آن را تبیین کرد. مثلا میتوانیم بگوییم که ترامپ امنیت را کالایی گران قیمت میکند و آن را گران میفروشد و بقیه مجبورند که به این مساله تن در بدهند. درباره حفاظت از مرزها و دیوارکشی با سایر کشورها در برابر مهاجران اما او نمیتواند موفق عمل کند چرا که نیروهای جهانی شدن آنقدر قوی هستند که مانع از تحقق چنین امری میشوند. بحث مهم دیگر داعش است و تلاش برای نابودی آن که به نظر میرسد ترامپ میتواند در آن موفق شود. همچنین او تلاش میکند که خارج از جریان اصلی حرکت کند و به عبارتی رفتارهای برون ساختاری داشته باشد که شاید در برخی از موارد موفق شود اما به دلیل محدودیتهای ساختاری در آمریکا و نظام بینالملل این امر هم به صورت کامل محقق نخواهد شد.
**این محدودیتهای ساختاری آیا میتواند رویکردها و رفتارهای ترامپ را درون ریل بیاورد و او را وادارد تا در چهارچوب ساختار حرکت کند؟
هر رئیسجمهور آمریکا با 5 محدودیت مواجه است نخست نظام بینالملل و نحوه توزیع قدرت در آن و این بدین معنی است که آمریکا نمیتواند اتحادیه اروپا، چین، روسیه، ژاپن و غیره را نادیده بگیرد و بی توجه به آنها عمل کند. دومین محدودیت، محدودیت منابع اقتصادی است و اقتصاد آمریکا باید به گونه ای هدایت شود تا بتواند بودجه لازم برای برنامههای روسای جمهور را فراهم کند و در بسیاری از موارد این محدودیت مانع از پیادهسازی برنامههای دولتها میشود. هنجارهای اجتماعی و فرهنگی دیگر محدودیت پیش روی روسای جمهور آمریکا است که نمیتوانند به آنها پشت کنند. انفکاک قدرت هم محدودیت دیگری است که دست رئیسجمهور را آنقدر باز نمیگذارد که هر کاری بخواهد بکند. مثلا کنگره حتی اگر در دست جمهوریخواهان باشد این بدین معنا نیست که دست ترامپ را در همه امور باز بگذارند. نهادهای دیگری هم هستند که در قدرت سهیماند و تصمیمگیرنده هستند. پنجمین و آخرین محدودیت، محدودیت بروکراتیک است. یعنی وزارت خارجه، وزارت دفاع و غیره با انبوهی از کارشناسان ادراه میشوند و چنین نیست که با تعویض یکی دو رده در راس این نهادها، کلیت آنان عوض شود. در واقع این نهادها با انباشت خرد جمعی و اتاقهای فکر اداره میشوند و نمیگذارند روسای جمهور بدون توجه به آنها حرکت کنند. با همه این محدودیتها دست رئیسجمهور کاملا بسته نیست و میتواند کنشگری فعالانه داشته باشد اما باید این محدودیتها را در نظر گیرد.
**درباره ایران، آیا رفتارهای ترامپ در این مدت در قبال ایران نمیتواند سیاستهای او را تا حدی تبیین کند؟
ببینید، این هم یک بحث پیچیده است. ترامپ از ابتدا گفت که برجام به ضرر آمریکا بوده. او اولا میخواست تا حد زیادی عملکرد اوباما و مجموعه دموکراتها را به چالش بکشد و در مقابل کلینتون، مواضع و اقدامات آنان را بد جلوه دهد و دوم اینکه دانش اندکی در این حوزه دارد و شاید با کمک اتاق فکرش بتواند از موضوع توافق هسته ای اطلاع پیدا کند. اما در مجموع با نگاهی به افراد کلیدی کابینه اش میشود گفت که دیدگاه منفیای نسبت به ایران دارد و ایران را یک تهدید بزرگ قلمداد میکند بر این اساس به احتمال زیاد تحریمهای بیشتری را علیه ایران اعمال کند و تحریم ایالتها علیه ایران افزایش یابد. اما اینکه گفته شود برجام را پاره کند یا به ایران حمله نظامی کند، این امر به دلیل عدم همراهی روسیه، اروپا و چین، گزینه محتملی نیست. ولی باز تاکید میکنم که ما هنوز نمیدانیم سیاستهایش چیست. روسیه هم نمیداند، چین و اروپا و ژاپن و غیره هم نمیدانند و حتی خودش هم نمیداند که میخواهد چه کند!
**بسیار از تحلیلگران به این جمع بندی رسیده اند که ترامپ خواهان بهبود روابط با روسیه است و این امر میتواند در خاورمیانه تا حدی مناسبات را تغییر دهد. تحلیلتان در این خصوص چیست؟
در دولت قبل حاکمیت آمریکا میخواست که روسیه را تنبیه کند، بنابراین اوباما با بهره گیری از بدنه کارشناسی دولت این کار را کرد اما ترامپ همان اوایل یک بار در توئیترش نوشت: «فقط آدمهای احمق و نادان ممکن است فکر کنند که رابطه با روسیه بد باشد.» همه میدانند که ترامپ با روسها معامله داشته است و روسها هم خواهان بهبود روابط هستند اما باید دید که ترامپ تا چه حد میتواند وزن خود در بدنه کارشناسی آمریکا و نظر خود را اعمال کند. به هر روی اگر این مناسبات میان دو کشور تقویت شود، در وهله اول اجماع بر سر از بین رفتن داعش بالا میگیرد و درباره مساله سوریه هم این احتمال وجود دارد که موضوع رفتن یا ماندن بشار اسد حل شود و موضوع اصلی بشود مبارزه با داعش.
**اگر این بهبود روابط حاصل شود، آیا روسیه مناسبات و روابطش با ایران را کمرنگ میکند؟
ممکن است پوتین بتواند آمریکا را متقاعد کند که ایران در رادار تهدیدش نباشد و اسباب بهبود روابط ایران و آمریکا فراهم شود. یا اینکه در طرف مقابل، ایران را فرصتی بداند که بر سر آن با ترامپ معامله کند. البته این را باید گفت که عربستان و اسرائیل هم پولهای هنگفتی را خرج میکنند تا ایران را به عنوان یک تهدید در منطقه معرفی کنند و لابیهای پرنفوذ این کشورها در آمریکا بهشدت این هدف را دنبال میکنند.
*منبع: روزنامه آرمان، 1395.11.30