روزنامه ایران در گزارشی، نوشت: یک نفر از همانهایی که صبح 12 بهمن داخل برج مراقبت بود، اولین مکالمه را از برج با خلبان پرواز امام(ره) انجام داد؛ یک ارتشی به نام «افروز». ارتشی دیگری هم به نام «جهانی» داخل برج بود. از قبل قرار شده بود کسی غیر از نیروهای انقلابی در فرودگاه حضور نداشته باشد.
در این گزارش که به قلم مریم طالشی انتشار یافت، آمده است: تمام اتفاقات و تصمیم گیریها، حساسیت فرودگاه مهرآباد و خصوصا برج مراقبت را بیشتر از هر زمان دیگری نمایان میکرد. در شرایطی که میگفتند قرار است امام روز ششم بهمن ماه وارد کشور شود و این اتفاق تاریخی به تعویق افتاده بود، فضای فرودگاه برای استقبال از این روز آماده میشد.
یکی از کارکنان برج مراقبت: من سال 55 استخدام شدم. تازه کار بودم. آن روز بیشتر نیروها را از داخل برج بیرون کردند یعنی ما تازه کارها را. چند نفر قدیمی و باتجربه را نگه داشتند. ما در ترمینال یک برای خوشامدگویی به صف شدیم. اصلا نفهمیدیم داخل برج چه گذشت و آنها چه کسانی بودند.
برج مراقبت فرودگاه مهرآباد در حساسترین روز و ساعات ممکن بود؛ قلب ماجرای «ورود سرنوشت ساز» آنجا میطپید. از یک ماه پیش اعتصاب در میان کارکنان فرودگاه آغاز شده بود. یکی از کارکنان برج مراقبت، روز دوازدهم بهمن 1357 را اینگونه تشریح میکند: «من سال 55 استخدام شدم. تازه کار بودم. آن روز بیشتر نیروها را از داخل برج بیرون کردند یعنی ما تازه کارها را. چند نفر قدیمی و باتجربه را نگه داشتند. ما در ترمینال یک برای خوشامدگویی به صف شدیم. اصلاً نفهمیدیم داخل برج چه گذشت و آنها چه کسانی بودند.»
یک نفر از آنها، یعنی همانهایی که صبح 12 بهمن داخل برج مراقبت بود، نخستین مکالمه را از برج با خلبان پرواز امام(ره) انجام داد؛ یک ارتشی به نام «افروز». ارتشی دیگری هم به نام «جهانی» داخل برج بود. از قبل قرار شده بود کسی غیر از نیروهای انقلابی در فرودگاه حضور نداشته باشد.
محسن رفیقدوست، در خاطرات خود، ماجرا را اینگونه تشریح میکند: «بازرگان در جلسات شورای انقلاب با بختیار برای تحویل گرفتن فرودگاه و برگزاری مراسم استقبال رایزنی کرده بود. روز دهم بهمن، رفتیم و ترمینال یک فرودگاه مهرآباد را تحویل گرفتیم. قرار بود کسی جز بچههای انقلابی در فرودگاه حضور نداشته باشد. شهید بروجردی عدهای از بچهها را در پشت بام شیروانی و نگهبانی گذاشته بودند تا مشکلی پیش نیاید. روز دوازدهم بهمن، ساعت 6 با بلیزر به فرودگاه رسیدیم. دو نفر پاسبان از نیروهای خودمان دم در فرودگاه ایستاده بودند که آنها را مرخص کردم؛ چون قرار بود آن روز کسی در آن مکان نباشد. برای استقبالکنندگان کارت صادر شده بود و قرار نبود هرکسی به فرودگاه راه داده شود.»
بختیار با اطمینان از صحت خبر ورود قریب الوقوع امام، جلسه اضطراری شورای امنیت ملی را با حضور فرماندهان نیروها تشکیل داد. دستور بستن فرودگاه مهرآباد به روی هواپیماها در همین جلسه صادر شد. پیش از آن ژنرال «رابرت هایزر» خلبان امریکایی که برای یاری دولت امریکا و اطلاع از وضعیت ایران، در دی ماه 57 وارد کشور شده بود، در دوم بهمن ماه گزارش داد که احتمال بازگشت آیتالله خمینی خطر بالقوهای برای سقوط کامل رژیم شاه به شمار میرود و در این صورت، دیگر کاری از دست بختیار ساخته نخواهد بود. هایزر دو روز بعد، یعنی چهارم بهمن ماه باز در گزارشی تأکید کرد که بازگشت آیتالله خمینی به احتمال زیاد به سقوط بختیار منجر خواهد شد. وی یادآور شد که لااقل پس از حوادثی که ممکن است با نشستن هواپیمای آیتالله خمینی رخ دهد، زمینه برای یک حرکت نظامی فراهم خواهد شد.
همین احتمالات بود که بختیار را بر آن داشت تا به هرشکل ممکن از فرود هواپیمای امام جلوگیری کند. او حتی این احتمال را در نظر گرفت که ممکن است با توجه به بسته بودن فرودگاه، امام از پیروان خود بخواهد فرودگاه را باز کنند. تصمیماتی که برای مقابله با این احتمال اتخاذ شده بود، در آن زمان فاش نشد اما بخشی از آن بعدها در خاطرات بعضی مقامات امریکایی منعکس شد. از آن جمله «زیبیگنیو برژینسکی» مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری وقت امریکا بود که در بخشی از خاطرات خود در زمان خدمت در کاخ سفید نوشته است: «روز 22 ژانویه برابر با دوم بهمن 57 «براون» از قول «هایزر» گزارش داد که بختیار طرحی برای مقابله با تهدید خمینی دارد و تصمیم گرفته است هنگام بازگشت آیتالله به تهران، هواپیمای او را از مسیر منحرف کرده و او را دستگیر کند.»
به دنبال بستن فرودگاه، اعتصابات و تظاهرات مردمی شدت گرفت. بختیار تصمیم گرفت شخصاً به پاریس برود و برای منصرف کردن امام با او مذاکره کند. در این میان مذاکره میان شورای امنیت و بختیار ادامه داشت؛ چون بختیار نمیتوانست بدون نظر شورای امنیت ملی از کشور خارج شود، موضوع دیدار با امام را با آنها در میان گذاشت و سرانجام موفق به کسب رضایت این شورا شد. قرار شد ظرف 48 ساعت از تهیه بیانیهای در این رابطه به دست بختیار، او به پاریس سفر کند. درواقع سیاست او التماس پنهان و تهدید آشکار بود. نظر امام در مورد سفر بختیار این بود که تا استعفاء ندهد، اجازه ملاقات نخواهد داد. امام هشتم بهمن ماه در جریان سخنرانیهایی که شبها برای ایرانیان ایراد میکرد در این مورد اینگونه اظهار داشت: «این نخستوزیر نیست، نه اینکه نخستوزیر هست و استعفا کند. لکن برای حفظ ظاهر است که حالا ما کلمه استعفا را ذکر میکنیم. اگر عاقل باشد استعفا میکند و میآید اینجا توبه میکند. اگر سرسختی کند، همین است که بود و پشیمان خواهد شد.»
بختیار وقتی از سفر به پاریس مأیوس شد، تصمیم گرفت دستور بستن فرودگاه را لغو کند. عباس قره باغی، وزیر وقت کشور در کتاب خود گفته است که بختیار این تصمیم را بدون مشورت با شورای امنیت ملی گرفته است و پایه تصمیم گیریاش این بوده که آیتالله خمینی به قم خواهد رفت و به امور مذهبی خواهد پرداخت و در سیاست و کارهای مملکتی مداخلهای نخواهد داشت.
این اظهارات البته سطحی و دور از ذهن عنوان شد. «گاری سیک» مسئول پیگیری بحران ایران در شورای امنیت ملی امریکا در کتاب خود با عنوان «همه چیز فرو میریزد» از جانب «جان استمپل» مستشار وقت سفارت امریکا در تهران اینگونه نقل میکند: «بختیار و نمایندگان نهضت آزادی مهندس بازرگان در مورد یکی از این دو راه به توافق رسیده بودند که بختیار بعد از مراجعت امام با مأموریت مشخص انجام رفراندوم برای تعیین تکلیف رژیم، در مقام نخستوزیر ابقا شود یا از مقام نخستوزیری استعفا دهد و بلافاصله از طرف امام به سرپرستی دولت موقت برای انجام رفراندوم و انتقال قدرت تعیین شود، لیکن امام خمینی هر دو پیشنهاد را رد کرد و اعلام داشت که خود، دولت تعیین خواهد کرد.»
تمام اتفاقات و تصمیم گیریها، حساسیت فرودگاه مهرآباد و خصوصاً برج مراقبت را بیشتر از هر زمان دیگری نمایان میکرد. در شرایطی که میگفتند قرار است امام روز ششم بهمن ماه وارد کشور شود و این اتفاق تاریخی به تعویق افتاده بود، فضای فرودگاه برای استقبال از این روز آماده میشد.
تلاش «ایران» برای یافتن کسانی که در آن زمان در برج مراقبت حضور داشتند، تقریباً نتیجهای در پی نداشت. چند نفر از کارمندان وقت مهرآباد که تمایلی ندارند نامی از آنها برده شود، عنوان میکنند در آن روز، تنها چند نفر از کارکنان قدیمی برج مراقبت در مکان حاضر بودهاند که آنها هم با توجه به کهولت سن، احتمالاً دیگر در قید حیات نیستند. بنابراین هیچ کس بدرستی نمیداند در آن لحظات، داخل برج چه گذشته و کمیته انقلابی چگونه مانع انحراف یا صدمه به هواپیمای امام(ره) شدهاند. این مراقبت ستودنی از برج و آنچه در آن لحظات گذشته، تا جایی پیش میرود که حتی برخی از اعضای کمیته استقبال از امام در فرودگاه نیز اظهار میکنند آن زمان در برج مراقبت نبودهاند.
روز یازدهم بهمن ماه، همه کارکنان فرودگاه و همچنین مردم میدانستند قرار است فردا صبح هواپیمای امام(ره) وارد آسمان کشور شود. هواپیمای بوئینگ 747 شرکت ایرفرانس به صورت چارتر و با حداکثر سوخت از پاریس پرواز کرد. از آنجایی که احتمال داده شده بود اجازه فرود به این هواپیما در ایران و کشورهای مجاور داده نشود، هواپیما با حدود 150 سرنشین و حداکثر سوخت راهی تهران شد، این درحالی است که هواپیما گنجایش 400 نفر را داشت. همین مسأله حاکی از نگرانی در مورد احتمال فرود نیامدن در تهران بود. خلبان هنگام فرود در تهران، روی باند 11 فرودگاه مهرآباد Go Around کرد تا از امنیت باند اطمینان حاصل کند. این گردش که به گردش سرنیزهای معروف است، جهت خنثی کردن هرگونه عملیات هدفگیری و سرنگونی هواپیما انجام شد. البته تمامی خدمه هواپیما از حساسیت این پرواز و احتمال هدفگیری و سقوط مطلع بودند و همین گردش سرنیزهای بود که سبب شد سرنشینان گمان کنند مشکلی پیش آمده است چراکه هواپیما دوباره اوج گرفت و به مدت 10 دقیقه در آسمان تهران پرواز کرد. هواپیما عاقبت ساعت 9 و 30 دقیقه صبح روز دوازدهم بهمن ماه، روی باند 11 راست فرودگاه مهرآباد به زمین نشست و به این ترتیب روز سرنوشتساز در تاریخ فرودگاه مهرآباد ثبت شد.
*منبع: روزنامه ایران، 1395.11.12