کد خبر: ۹۲۱۶۷
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۸ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۵ - 26 January 2017
«روز هفتم، اوج اشک و حسرت»، «حادثه در کمین ما هم هست!»، «سایه ترس بر سر علاءالدین»، «امیدوارم بتوانیم این مسیر خاکی را آسفالت کنیم»، «بازیگوشی‌های شاعرانه با چهره عبوس سیاست»، «زیرذره بین توانش» و «بازگشت 80 واحد تولیدی کهگیلویه و بویر احمد به چرخه تولید» از مهم ترین موضوع های اختصاصی روزنامه ایران در شماره پنجشنبه 7 بهمن به شمار می رود.
 «روز هفتم، اوج اشک و حسرت»، «حادثه در کمین ما هم هست!»، «سایه ترس بر سر علاءالدین»، «امیدوارم بتوانیم این مسیر خاکی را آسفالت کنیم»، «بازیگوشی‌های شاعرانه با چهره عبوس سیاست»، «زیرذره بین توانش» و «بازگشت 80 واحد تولیدی کهگیلویه و بویر احمد به چرخه تولید» از مهم ترین موضوع های اختصاصی روزنامه ایران در شماره پنجشنبه 7 بهمن به شمار می رود.

** روز هفتم، اوج اشک و حسرت
یک هفته گذشت. هفته‌ای که لحظه، لحظه‌اش با آتش و ویرانی، بغض، چشم انتظاری و دعا و نیایش و ابراز همدردی جهانی با آتش‌نشان‌های جان باخته در این فاجعه سپری شد. اما سخت‌ترین لحظات را خانواده آتش‌نشان‌ها و همکاران‌شان سپری کردند که برای آخرین بار عزیزشان را به محل کار‌شان می‌فرستادند. ثانیه‌های عذاب آور برای آتش‌نشانانی که به دنبال یافتن رد و نشانی از همکاران و مردم گرفتار لحظه‌ای آرام و قرار نداشتند.سگ‌های جست‌و‌جوگر برای چندمین بار طی این روزها به محوطه ساختمان پلاسکو منتقل شدند. آتش‌نشانان که در تمام این لحظات با جان و دل کار می‌کردند در زمان جست‌و‌جو تیزبینانه به دنبال اثری از گمشده‌ها بودند. آنها احتمال می‌دادند تعدادی از همکارانشان، زمان حادثه در ضلع غربی ساختمان گرفتار شده باشند. واکنش سگ‌ها نیز این فرضیه را قوت بخشید. عقربه‌های ساعت به کندی می‌گذشت. همه اشک می‌ریختند و نگاهشان به انبوه جمعیت روی آوار‌ها دوخته شده بود. غم از دست دادن آتش‌نشانان فداکار برایشان غیرقابل باور بود.

درهیاهوی میدان عملیات، نگاهم به آتش‌نشان جوانی افتاد که آرام و قرار نداشت. پس از پیدا شدن پیکرهمکارش روی زمین نشست و با صدای بلند اشک ریخت.براستی نمی‌توانست این غم بزرگ را تحمل کند. همانطور که دانه‌های اشک از چشمانش جاری شده و به آوار روبه‌رویش خیره مانده بود به خبرنگار ما گفت: «ساعت 8 و 5 دقیقه صبح روز پنجشنبه 30 دی خبر آتش‌سوزی یکی از طبقه‌های ساختمان پلاسکو به ایستگاه اعلام شد. ما هم خیلی سریع به اطفای حریق پرداختیم. شعله‌های آتش هرلحظه بیشتر می‌شد با فروریختن طبقه نهم راه پله‌ها بسته شد و بچه‌ها گرفتار شدند. ما هم در حال تخلیه ساختمان بودیم و توانستیم عده‌ای از همکارانمان را بیرون بیاوریم و چند نفر هم از طبقه دوم روی ساختمان کویتی‌ها پریدند اما مابقی گرفتار شدند.این آتش‌نشان همچنان که بغضش را فرو می‌خورد، ادامه داد: باورکنید در بالای آوارها، اشک همکاران خاک‌ها را گل کرده است. این شعر وصف حال همکاران از دست رفته‌مان است. «عشق یعنی استخوان و یک پلاک، عشق یعنی معنی قرآن ملاک».

** حادثه در کمین ما هم هست!
با گذشت یک هفته از وقوع آتش‌سوزی و ریزش ساختمان پلاسکو، کسبه خیابان منوچهری همچنان در شوک ناشی از این حادثه بسر می‌برند و کسب و کارشان به حالت عادی برنگشته. اینجا در چهارراه استانبول و خیابان منوچهری، طول و عرض خیابان پر شده از مأموران انتظامی. کمتر مغازه‌داری را در اینجا می‌توانی ببینی که به امید مشتری لحظه‌ای در مغازه به انتظار نشسته باشد. از هر کدام‌شان که درباره تأثیر حادثه آتش‌سوزی بر اوضاع کسب و کار می‌پرسی، بعد از کمتر از یک ثانیه به صورت خودکار می‌گویند:«فاجعه واقعاً بزرگی بود. ما هم داغدار هستیم ولی کسب و کارمان از روز حادثه نمی‌چرخد.» اغلب مغازه‌ها یکی در میان بسته‌اند یا به حال خود رها شده اند. دلیلش هم واضح است. خبری از مشتری نیست. اغلب‌شان یک مالباخته را دوره کردند تا گوشی شنوا برای درد دل‌های آنها باشند. صاحب یکی از مغازه‌های لوازم آرایشی، اعتقاد دارد، اوضاع کسب و کار بسیار وخیم است. 

حتی در روز جمعه و شنبه هم به خیابان راهشان نداده‌اند و آنها از طریق کوچه‌های کم رفت و آمد به مغازه‌شان رسیده‌اند. اوضاع کسب و کارشان نیازی به پرسیدن ندارد، تنها 10 مشتری در خیابان وجود دارد که کسبه می‌گویند، آنها هم فقط قیمت‌ها را می‌پرسند، وگرنه از خرید کردن خبری نیست. این مغازه دار، عامل اصلی حادثه را تنها مسئولان نمی‌داند، بلکه اعتقاد دارد در این میان همه مقصر هستند. مهم‌ترین دغدغه‌اش هم بازار فروش خودش است که دیگر رونقی ندارد. صاحب یکی از مغازه‌های صرافی، اعتقاد دارد حال و روز ایمنی ساختمان پلاسکو از خیلی وقت پیش وخیم بوده. او حتی چندین بار به یکی از دوستانش در آنجا گفته که شما چطور با دیدن این وضعیت سیم کشی ساختمان در اینجا رفت و آمد می‌کنید:«مالباخته‌ها هم مانند ما کاسب بودند. برای آنها واقعاً ناراحتیم. خدا به خانواده‌های آتش‌نشان‌های به شهادت رسیده، صبر دهد. دیروز حتی برای آتش‌نشان‌های حاضر در آنجا ناهار تهیه کردیم و فرستادیم تا کمکی هرچند کوچک کرده باشیم.» چند متر آن طرف‌تر، یکی از مغازه‌هایی که کارش فروش کیف و ابزار و یراق تولیدات چرمی است، اعتقاد دارد برای گرفتن بیمه آتش‌سوزی باید از هفت خوان رستم گذشت: «یک بار می‌خواستم برای این کار اقدام کنم که شریکم به من گفت برای بیمه آتش‌سوزی باید گزارشی از اجناس و فروش‌مان را ارائه دهیم. در آن صورت هم گزارش اجناس به دارایی تحویل داده می‌شود. به همین خاطر ما هم از بیمه کردن مغازه منصرف شدیم.»

** سایه ترس بر سر علاءالدین
دور تا دور پاساژ علاءالدین پر از دستفروشان لوازم الکتریکی و لوازم جانبی موبایل است. مثل همیشه جای سوزن انداختن نیست و دستفروشان و پیک‌های موتوری‌ فضا را پر کرده‌اند. به این فکر می‌کنم اگر یک پاره آجر از این ساختمان جدا شود و پرتاب شود توی پیاده‌رو جان چند نفر را می‌گیرد؟ حالا چه برسد به روزی که زبانم لال این ساختمان فروبریزد. یکی از کسبه: اینجا همه جور امکاناتی هست. مثلاً این آب پاش را روی سقف ببین! بعد از اینکه طبقه 7 را خراب کردند، همه جای پاساژ سیستم اطفای حریق نصب کردند. روزهای اول که از لوله‌های درجه سومش مانند آبشار نیاگارا آب بیرون می‌ریخت. بعد چند وقت هم دیگر آبی نداد و نگو که کلاً آب را قطع کردند که با خیال راحت آتش بگیریم! یک مغازه‌دار: اینجا آتش سوزی طبیعی است؛ تا حالا هم چند باری اتفاق افتاده. یکی همین دو سال پیش مغازه‌اش در طبقه 6 سوخت و چند سال پیش هم طبقه 5 آتش سوزی داشتیم. برای اطفای‌حریق هم این کپسول آتش نشانی را داریم که من بلد نیستم با آن کار کنم. این آب پاش‌ها هم هست که فکر نمی‌کنم اصلاً کار کند.

«بنویس بعد از حادثه پلاسکو هر شب کابوس می‌بینم؛ توی خواب روی لبه پنجره می‌ایستم و علاءالدین می‌لرزد، از ترس پایین می‌پرم و از خواب بیدار می‌شوم.» حمید نوری یکی از کسبه پاساژ علاءالدین این جملات را درحالی که رنگش پریده می‌گوید. او و همه کسبه پاساژ نگران وقوع حادثه‌ای بزرگتر از پلاسکو هستند و این نگرانی را می‌شود در نامه‌ سرگشاده آنها به مسئولان دید. پاساژ بزرگ علاءالدین با هزارو100 واحد تجاری و بازدید روزانه 3 هزار نفر، بعد از حادثه پلاسکو نگاه‌های نگران مردم و کارشناسان را به خود جلب کرده است. ساختمانی 20 ساله که بدون توجه به مسائل ایمن‌سازی گاه و بی‌گاه خبرساز می‌شود. از کسبه راجع به امکانات امنیتی پاساژ می‌پرسم و اینکه بعد از حادثه پلاسکو چه حسی دارند؟

** امیدوارم بتوانیم این مسیر خاکی را آسفالت کنیم
والیبال بانوان ایران در سال‌های اخیر پیشرفت محسوسی داشت. از صعود یک پله‌ای ایران در مسابقات آسیایی که به کسب مقام ششمی خاتمه یافت تا لژیونر شدن دو عضو تیم ملی والیبال. موضوعی که برای نخستین بار در تاریخ والیبال بانوان اتفاق افتاد و نگاه جهانیان را به والیبال ایران البته این بار در بخش بانوان بیشتر از گذشته به سوی خود جلب کرد. مائده برهانی، بازیکن ملی‌پوش بانک سرمایه که در هفته‌های گذشته در صدر اخبار والیبال بانوان قرار داشت، به عنوان نخستین والیبالیست بانوی ایرانی با قراردادی 3 ماهه به باشگاه شومن کلاب بلغارستان پیوست تا درهای والیبال جهان به روی بازیکنان مستعد داخلی باز شود و نگاه‌ها نسبت به والیبال بانوان ایران نیز تغییر کند. موضوعی که برای نخستین بار اتفاق افتاد و این امید را در بانوان والیبالیست زنده کرد که می‌توانند با حضور در تیم‌های بزرگ دنیا، با بازیکنان نامدار رقابت کنند. در ادامه گفت‌وگوی «ایران» با مائده برهانی، نخستین بانوی لژیونر و پشت خط‌زن تیم ملی والیبال ایران را با یکدیگر می‌خوانیم.

حضور زینب گیوه در تیم شومن نیز می‌تواند تأثیرگذار باشد؟
او در حال حاضر دریافت کننده تیم شومن است و تجربه زیادی دارد و همین تجربه باعث شد تا نظر تیم شومن را به خود جلب کند. امیدوارم هر دوی ما بتوانیم این مسیر خاکی را آسفالت کنیم و راه را برای بقیه بچه‌ها باز کنیم. ما با همدیگر هم اتاق هستیم و به هیچ وجه احساس غربت نمی‌کنیم. البته من 5 روز زودتر از گیوه به بلغارستان آمدم و در این 5 روز به هیچ وجه احساس غربت نداشتم، واقعاً مردم بسیار خوب و مهربانی دارند و خیلی خوب با من برخورد کردند. در هنگام قدم زدن در خیابان دختر 10 ساله ما را می‌شناسد و با ما خوش و بش می‌کند و این به دلیل بازتاب خبری خوب حضور ما در بلغارستان بود. حتی مربی تیم ملی بانوان بلغارستان نیز که در حال حاضر در لیگ ترکیه هدایت تیمی را برعهده دارد قرار است برای دیدن بازی ما به بلغارستان بیاید.

** بازیگوشی‌های شاعرانه با چهره عبوس سیاست
احتمالاً بزرگ‌ترین طنزسرای تاریخ ادبیات ما، حافظ است و محتمل است که در این گزاره، شکی نباشد برای اکثر و اغلب فارسی‌زبانان؛ اما در دوره‌های مختلف تاریخ و ادبیات ایران، «شعر طنز» یا «فکاهه» یا «هزل»، به آثاری گفته شده که قرارداد میان خود و مخاطب را به سبک و سیاقی تنظیم کرده‌اند که از نخستین واژه تا واپسین کلمه شعر، اثری از «جدیت» در آن نباشد! یعنی تفرجی باشد در آن و اغلب «یک‌بارمصرف» یا «فست‌فود» باشند اما همین غذاهای یک‌بارمصرف کلامی هم، کیفیت‌هایی متفاوت با یکدیگر دارند که مثل تفاوت کیفیت «فلافل‌سرا»یی‌ست که جلوی درش، صف کیلومتری‌ است و آن دیگری، به پشه و مگس درگذر هم «بفرما» می‌زند! 

آنچه از لحاظ کیفی، متعلق به گروه اولند، در تاریخ ایران، اغلب، گزارش تاریخ‌اند یا گزارش به تاریخ؛ زبان مردم هستند در شکوه از ظلم شاه یا مشکلات مدیریتی وزیر یا نابلدی این یا آن زیردست، در مواجهه با بلایای طبیعی چون سیل، آتش‌سوزی یا بیماری‌های فراگیر؛ این نوع از «شعر طنز» را می‌توان از ماندگارترین «شعرهای سیاسی» هر دوره، از زمان رودکی تا حال دانست که محل استناد تاریخ‌نگاران هم هستند و به دلیل اینکه به مشکلات عمومی تقریباً تمام دوره‌ها پرداخته‌اند، مقبولیت نسلی یافته‌اند و گاه شعری متعلق به قرون پنجم و ششم، در دوره مشروطه یا قحطی جنگ اول جهانی یا کودتای سال 32 بر سر زبان‌ها افتاده و ملت پنداشته‌اند که شاعرش، معاصر ایشان است و درگیر با داغ و درفش! شیوه یادشده، البته در دهه‌های شصت، هفتاد، هشتاد و نود، رفته رفته وجوه اجتماعی بیشتر یافته و اگر هم به سیاست پرداخته، در کارزارهای انتخاباتی بوده و نوعی جدال تبلیغاتی میان جناح‌ها؛ با این همه نباید این نکته را از یاد برد که ارتقای «بیان» در «شعر طنز» دهه شصت به این سو، غیر قابل انکار است.

** زیر ذره بین توانش
«امروز بیستمین سالی است که پشت میز کارم می‌نشینم عمری که در این راه گذشته، همراه بود با فراز و نشیب های بسیار و دشواری‌هایی که شاید مختص به گروهی خاص باشد. دوران دانشگاه را به عشق کار کردن و کسب درآمد و تجربه پشت سر نهادم و با جست و جوی بسیار کاری را یافتم تا بتوانم به خانواده و کشورم خدمت کنم. کار کردن برای معلولانی چون من دشوار تر از دیگران است، چرا که با طلوع خورشید به این فکر می کنم چگونه پستی و بلندی های کوچه و خیابان را پشت سر گذاشته و به محل کار برسم. در همان سال‌های اولیه مدیرم با دیدن نامناسب بودن محل کار، اتاق کارم را به طبقه همکف انتقال داد تا مجبور نباشم در صورت خراب بودن آسانسور، سه طبقه را با ویلچر بالا و پایین کنم. اما مجبورم هر روز ناهار را پشت میزم بخورم، چرا که برای رسیدن به ناهار خوری باید چندین پله را پشت سر بگذارم. نامناسب بودن محیط کار برای من و همنوعانم کار کردن را دشوار و طاقت فرسا می‌کند.تصمیم گرفتم بازنشسته شوم این بیست سال بیشتر از سی سال بر من گذشت.» قانون بازنشستگی پیش از موعد در تاریخ 67.9.1 برای حمایت از جانبازان هشت سال دفاع مقدس، معلولان عادی و شاغلان مشاغل سخت و زیان آور در مجلس تصویب شد. اکنون 28 سال است که از اجرای این قانون می‌گذرد و در طول این زمان تغییراتی را هم در بر داشته است تا بتواند شرایط کار و زندگی را برای افراد دارای معلولیت هموار تر سازد. برای آگاهی از شرایط بازنشستگی پیش از موعد افراد دارای معلولیت و تغییرات ایجاد شده در این قانون با کیوان دواتگران، مدیر کل دفتر توانمندسازی معلولان سازمان بهزیستی کل کشور به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

کیوان دواتگران، مدیر کل دفتر توانمندسازی معلولان سازمان بهزیستی کل کشور در پاسخ به اینکه افراد دارای معلولیت به چه صورت می‌توانند از طرح بازنشستگی پیش از موعد استفاده کنند، می‌گوید: «برای بهره‌مندی از قانون بازنشستگی پیش از موعد دارا بودن معلولیت و 20سال سابقه کار کفایت می‌کند، البته در آیین‌نامه سال 1385 که هیأت وزیران به تصویب رسانده بود در تبصره 7 حداقل شرط سنی 50 سال برای مردان معلول و 45 سال برای زنان معلول تصویب شده بود که این بند از قانون بازنشستگی پیش از موعد معلولان حذف شده است. وی با اشاره به اینکه نوع معلولیت در استفاده از سنوات ارفاقی تفاوتی ندارد، می‌افزاید: افراد دارای معلولیت باید برای تشخیص شدت معلولیت به کمیسیون پزشکی مراجعه کنند تا شدت از کارافتادگی به دلیل معلولیت محاسبه شده و بر اساس آن بتوانند از 2تا 6 سال سنوات ارفاقی بهره‌مند شوند. کمیسیون پزشکی که برای محاسبه شدت معلولیت در نظر گرفته شده متشکل از چند پزشک متخصص از ارگان‌هایی همچون تأمین اجتماعی، وزارت بهداشت و بهزیستی است که به صورت کشوری تشکیل می‌شود. بنابراین معلولانی که در سایر استان‌ها زندگی می‌کنند باید حداقل یک روز یا 72 ساعت به تهران سفر کرده تا دراین کمیسیون پزشکی شرکت کنند.

** بازگشت 80 واحد تولیدی کهگیلویه و بویر احمد به چرخه تولید
هر چند حدود نیم قرن از راه‌اندازی نخستین کارخانه در کهگیلویه و بویراحمد می‌گذرد و باید طی سال‌های گذشته این روند، صنعت این استان را رو به سوی پیشرفت می‌برد، اما فعالیت‎های صنعتی و معدنی، نسبت به دیگر مناطق کشور، توسعه نیافته و رونق چندانی ندارد. در سال‌های گذشته تنها بنا بر ضرورت کارگاه‌های تولیدی راه‌اندازی شده که بسیاری از آنها به دلیل مشکلات فراوان تعطیل یا نیمه فعال بوده است. فراهم نبودن زیرساخت‌های لازم برای صنعت آسیب دیده در کهگیلویه‌و‌بویراحمد بویژه در شهرک‌های صنعتی، کمبود نقدینگی، بوروکراسی اداری بویژه در بخش بانک‌ها و دریافت تسهیلات، پرداخت بالای مالیات، کاهش سرمایه درگردش تولیدکنندگانی که نیازمند مواداولیه خارجی هستند و... از جمله مسائلی است که به گفته صاحبان صنایع و واحدهای تولیدی استان زمینه‌ساز رکود و نیمه فعال شدن این واحدها شده است.

با وجود تمام این اما و اگرها، «داریوش دیودیده»، رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت کهگیلویه و بویراحمد گفت: 740 واحد صنعتی و معدنی در استان وجود دارد که تنها 240 واحد‌ ظرفیت تولید کمتر از 30درصد داشته و به دلایلی چون نبود سرمایه درگردش، مشکلات مدیریتی و نبود بازار، حمل و نقل و.... راکد هستند. تمام واحد‌های بزرگ تولیدی استان فعال است و تنها واحدهایی که میزان تولید آنها کم است به حالت نیمه تعطیل درآمده‌اند. هدف ما این است که سالانه 10 درصد از میزان این واحدها کاسته شود و با این تفاسیر در سال آینده تعداد واحدهای صنعتی راکد باید 16 درصد تقلیل پیدا کند. وی مدعی است: با تلاش دولت یازدهم 80 واحد تولیدی استان به چرخه تولید بازگشته و با برنامه‌ریزی‌های انجام شده 100 واحد صنعتی راکد دیگر نیز تا پایان امسال به چرخه باز خواهد گشت.
برچسب ها: آتش‌نشانان ، پلاسکو
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: