کد خبر: ۹۱۰۵۶
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۳ - ۲۵ دی ۱۳۹۵ - 14 January 2017
نفت سرمایه ملی است، متعلق به یک ملت است. زمین سرمایه ملی است، جنگل و دریا سرمایه ملی هستند. رودها، کوهساران، دشت‌ها و جلگه‌ها و معادن و همه موهبت‌های طبیعی سرمایه ملی هستند. سرمایه ملی یعنی چه؟
 نفت سرمایه ملی است، متعلق به یک ملت است. زمین سرمایه ملی است، جنگل و دریا سرمایه ملی هستند. رودها، کوهساران، دشت‌ها و جلگه‌ها و معادن و همه موهبت‌های طبیعی سرمایه ملی هستند. سرمایه ملی یعنی چه؟

در ادامه این یادداشت که به قلم علیرضا خانی در روزنامه اطلاعات انتشار یافت، آمده است: سرمایه ملی، ثروتی است که به یک ملت رسیده است. این ثروت‌ها می‌توانند کاملاً طبیعی و خام باشند، مانند معادن زیرزمینی و دریاها و دشت‌ها... و می‌توانند حاصل مشترک طبیعت و بشر باشند سدها، جنگل‌ها و دریاچه‌های مصنوعی، کشتزارها، راه‌ها و... از این جمله‌اند. سرمایه‌های ملی متعلق به یک نفر یا یک محله و قبیله و قوم و شهر نیستند. متعلق به یک ملت‌اند. یک قلمرو ملی.

در ادبیات توسعه و توسعه یافتگی، از قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم، پیشرفت و کمال کشورها را با میزان سرمایه‌هایشان می‌سنجیدند. اینکه چه‌قدر ثروت دارند. مثلاً چه میزان معادن آهن و مس و کبالت و نیکل و نقره و طلا و آلومینیم و قلع و ذغال‌سنگ و جنگل و دریا و رودخانه و... .

از اوایل قرن بیستم با کشف نفت در برخی کشورها، نفت نیز به عنوان شاخص ثروت به این میزان‌ها افزوده شد. کشوری که منابع نفت و گاز داشت، چشم‌انداز روشنی از پیشرفت و توسعه یافتگی نشان می‌داد و می‌توانست صاحب ثروت و رفاه و ترقی و توسعه‌یافتگی شود... وقتی زمان از نیمه قرن بیستم گذر کرد، اقتصاددانان با مطالعه و مشاهده واقعیات عینی، نتایج متفاوتی گرفتند.

فی‌المثل کشورهایی بودند که با وجود منابع بسیار زیاد نفت و گاز و معادن همچنان عقب مانده بودند و کشورهای دیگری که از منابع چندانی برخوردار نبودند، صاحب پیشرفت‌های چشم‌گیر و تولید ثروت‌های چشم‌ افسایی شده بودند. سؤال بزرگی به‌وجود آمد. چه‌طور ثروت‌های ملی خدادادی باعث ثروتمند شدن برخی کشورها نشد، در عین حال برخی کشورهای دیگر ـ مانند ژاپن ـ با وجود فقر سرزمینی، صاحب ثروت‌های بسیار کلان شدند؟

این پرسش بزرگ فقط یک پاسخ داشت. مهمترین سرمایه ملی دیده نشده بود: انسان! به‌واقع انسان‌های بزرگ، توانمند، دانا، وطن دوست و متخصص هستند که می‌توانند ثروت‌های بالقوه یک سرزمین را به صورت بالفعل درآورند. نفت تا زمانی که زیرزمین است ارزشی ندارد. استخراج نفت نیازمند تخصص و دانش بسیار زیاد است به علاوه توان بسیج کردن نیروهای کار. فروش نفت در بازار پیچیده جهانی نیازمند مدیریت و درایت است، بنابراین فقط «انسان‌»‌های توانا و دانا قادر به انجام آن هستند. درآمد حاصل از نفت نیازمند برنامه‌ریزی و خردمندی است تا در مسیر پیشرفت به کار آید نه واردات کالاهای مصرفی. ... و الی آخر. اما جدای از نفت،‌ همه ابعاد اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و سیاست نیز نیازمند حضور «انسان‌»های دانا و توانا و وطن دوست است تا جامعه بتواند به پیشرفت دست یابد. عرصه سیاست نیز به طریق اولی به انسان‌های کارکشته و با کیاست نیازمند است تا قلمرو سرزمینی و منافع ملی استوار بماند...

در نیمه دوم قرن بیستم، سازمان ملل متحد رسماً «توسعه انسانی» را زیربنایی‌ترین بخش توسعه نامید. توسعه انسانی به معنای افزایش جمعیت انسانها نیست، به معنای بالابردن کیفیت انسان‌هاست. دانش،‌ تخصص، تحصیلات و مهارت در کنار شاخص‌های سلامت و طول عمر، مهمترین ابعاد توسعه انسانی است. در واقع مبنای علمی و منطقی این دیدگاه بر این استوار است که مهمترین رانه توسعه پایدار «انسان» است.

انسان‌ها هستند که کشوری را می‌سازند،‌آباد می‌کنند، توسعه می‌دهند، از گزند بلایا مصون می‌دارند و برای آینده کشور، در رقابت‌های فشرده جهانی برنامه می‌ریزند. بر همین اساس است که می‌بینیم بسیاری از کشورهای افریقایی که دشت‌های حاصلخیز و پر آب دارند، خاک بسیار غنی دارند، جنگل و رودخانه و دشت و کوه و حتی منابع طلا و الماس بسیار دارند، در زمره فقیرترین کشورهای جهان‌اند و در آن سو، در اروپا، آسیای شرقی و اقیانوسیه، کشورهایی هستند که از کمترین منابع طبیعی برخوردارند اما به توسعه و ترقی و ثروت و رفاه رسیده‌اند. بنابراین، اصلی‌ترین بخش توسعه، توسعه انسانی است و بزرگترین ثروت ملی، انسان.

با پیش درآمد فوق،‌ طبیعی است که نرسیدن ما به سطحی از توسعه که انتظارش را داشته‌ایم، به خاطر بی‌توجهی به توسعه انسانی در طول دست کم یک قرن اخیر است.

این که دلسوزان کشور، مدام فریاد می‌زنند که ارزش انسان، بالاترین ارزش‌هاست و در مبانی دینی ما نیز عین همین نکته آمده و تأکید شده است، نشانه زیربنایی بودن اصل «انسان» در هر جغرافیا و هر دوره تاریخی است. در طول تاریخ، دست کم یک قرن اخیر، بسیاری از سرمایه‌های عظیم انسانی در کشور خلق شدند، اما مردم دوران قدر آنها را ندانستند.

از دانشمندان و طبیبان و علما تا مدیران و سیاستمداران. بسیاری از نخبگان یا گوشه نشین شدند یا به تبعید اجباری یا اختیاری رفتند. امیرکبیر، شاخص این چهره‌هاست. او که کشور را در کوتاه زمانی یک گام بلند به پیش برد، قربانی توطئه کینه توزی قدرت طلبان و منفعت‌اندوزان شد چنانکه دیری نپایید که از وزیر اعظمی دربار، به مخالف سلطنت بدل شد و با تیغ کین رگ‌هایش را در حمام فین زدند... پس از آن، بسیاری از بزرگان، از صدر مشروطه به بعد، از مصدق‌ها و مدرس‌ها و فاطمی‌ها و ... یا شهید شدند یا عزلت گزیدند یا به تبعید رفتند. آنها که ماندند نیز به طعن طاعنان گرفتار شدند و در طناب پیچ اتهام و انگ و ناسزا، تخریب شدند و پس از مرگشان، آرام آرام پرده‌ها کنار رفت و ملتی در حسرت داشته‌هایشان به غم نشستند...

سخن از سرمایه ملی بود. همه سرمایه‌های ملی به سرمایه انسانی وابسته است. تا سرمایه انسانی نباشد، هیچ سرمایه ملی به ثروت و داشته بشری تبدیل نمی‌شود. سرمایه‌های انسانی، خود مراتبی دارند. گاهی در میان سرمایه‌های انسانی، نخبگان برجسته‌ای خلق می‌شوند که می‌توانند ملتی را جلو بیندازند. در همه عرصه‌ها این تک ستارگان، گهگاه خلق می‌شوند. از فیزیک و ریاضی و هنر تا طب و ادبیات و سیاست.

این انسان‌ها، در واقع بزرگترین داشته‌های یک ملت‌اند. این سرمایه‌ها، به دشواری خلق می‌شوند اما ممکن است به آسانی از دست بروند یا فضا و مجال ظهور و اثرگذاری و پیش راندن جامعه را نیابند. فضایی که سرمایه‌ها را از بین ببرد یا زایل کند، بزرگترین خطر برای پیشرفت یک جامعه است. باید به نسل جدید بیاموزانیم که قدر سرمایه‌های بزرگ ملی را بدانند. شاید صدها سال طول بکشد که آنها تکرار شوند. شاید آن موقع دیر باشد ...

*منبع: روزنامه اطلاعات، 25 .10. 1395
برچسب ها: سرمایه ملی ، زمین
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: