روزنامه اطلاعات در گزارشی نوشت: تخلیه یک سوم روستاها و آبادیهای کشور که در دهههای اخیر سرعت بیشتری پیدا کرده، نگرانیهایی را به وجود آورده است. استقرار 11 میلیون نفر حاشیهنشین در کلانشهرها یکی از پیامدهای این مهاجرتها است که به نوبه خود، عوارض بسیاری را به شهرها و دولت تحمیل میکند.
محمد داودبیگی در بخش نخست این گزارش آورد: حاشیهنشینی در شهرها مانند دیگر پدیدههای اجتماعی، عوارض و مشکلاتی برای جامعه به همراه دارد و از دست رفتن اقتصاد مولد در روستاها، بروز فقر فرهنگی و روانی در افراد حاشیهنشین به دلیل دست نیافتن آنها به شغل و درآمد کافی و سطح سواد پایین و ایجاد عوارض و مشکلاتی از قبیل اعتیاد، طلاق، جرم و جنایت و همچنین شکافهای طبقاتی، از دیگر پیامدهای مهاجرت و حاشیهنشینی است که در نهایت هزینه سنگینی را بر دولت تحمیل میکند. این در حالی است که با حفظ جمعیت در روستاها علاوه بر اینکه قطبهای تولید جامعه حفظ میشود، مناطق مختلف و از جمله مناطق مرزی، از پراکنش کافی جمعیت برخوردار خواهد بود و این امر امنیت کشور را در پی خواهد داشت.
دکتر سیدابوالفضل رضوی ـ معاون توسعه روستایی و مناطق محروم رئیسجمهوری در این باره میگوید: متأسفانه تعریف روستا از منظر همه مقامات کشور و دستگاهها خیلی یکسان نیست و حتی آمارهای این حوزه هم مختلف است، اما آمار و تعاریف ما مطابق و مندرج با قانون و مرکز آمار ایران است.
به گفته دکتر رضوی، در قانون به سکونتگاههایی که بیش از 20 خانوار یا 100 نفر جمعیت مستقر داشته باشند، «روستا» گفته میشود و کمتر از آن آبادی به شمار میآید. البته از نظر او به هر نقطهای که غیر از شهر باشد و در آن مجموعه تولید، فرهنگ، آداب، رسوم و میراث ارزشی وجود داشته باشد، روستا میگویند.
وی میافزاید: از سال 1335 تا 1390 و مطابق با آخرین سرشماری، حدود 33 هزار روستا و آبادی در کشور خالی از سکنه شدهاند و نزدیک به 62 هزار روستا و آبادی دارای سکنه هم وجود دارد که از میان آنها 38 هزار و اندی روستا و مابقی آبادی هستند.
**ایجاد اشتغال برای روستائیان
معاون رئیسجمهوری در پاسخ به این سؤال که چه عواملی بر تخلیه یک سوم از روستاهای کشور و مهاجرت آنها به شهرها و کلانشهرها تأثیرگذار بوده است، میگوید: مهاجرت ریشه تاریخی دارد. متأسفانه قبل از پیروزی انقلاب در نگاه تصمیمگیران، طبقات ضعیف اقتصادی و علمی در همان ضعف نگه داشته میشدند و برای روستاها و عشایر کمتر امکانات تحصیلی، ارتباطی و عمرانی وجود داشت. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جهادسازندگی خدمات بسیار ارزندهای را در سرلوحه کار خودش قرار داد که جادهسازی، لولهکشی آب شرب، بهسازی روستاها، گازرسانی و مدرسهسازی از جمله این اقدامات بود.
با وجودی که برنامه، برای اداره بهتر، راحتتر، سریعتر، افزایش توان اقتصادی، فرهنگی، دفاعی و سیاسی مردم است، اما برنامههای اجرا شده در حدی نبود که افزایش رفاه اجتماعی و اقتصادی در روستاها را در پی داشته باشد. برنامهها به گونهای بود که افزایش توان دفاعی و سیاسی کشور را به همراه داشت، اما رشد اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی را ایجاد نکرد که نتیجه آن، عدم افزایش توان اقتصادی و آسیب دیدن بنیان فرهنگی و اجتماعی جامعه روستایی بوده است.
در واقع در این میان، از نکته اساسی و حیاتی امرارمعاش و ایجاد اشتغال برای روستائیان غفلت شد و شرایط مورد رضایت نسل جوان روستاها قرار نگرفت. نتیجه اینکه نسل جوان روستایی و عشایری به دلیل نبود ارضای روحی از امکانات، خود و بزرگانشان را به مهاجرت واداشت.
معاون رئیسجمهوری با بیان اینکه تبعیض در ارائه خدمات به روستائیان و شهرنشینان یکی از مواردی بوده که به این معضل دامن زده است، خاطرنشان میکند: متأسفانه این کاستی همچنان وجود دارد و تبعیض در ارائه خدمات میان مراکز تراکم پرجمعیتی با تراکم کمجمعیتی را همچنان شاهدیم که با نظام عدالتی که از آن بحث میشود، مغایرت دارد.
دکتر رضوی با بیان اینکه متأسفانه در اجرای طرحها به مراکز پرجمعیت بیشتر توجه میشد تا برگشت سود پروژهها تضمین شود، تصریح میکند: بنابراین فقدان اشتغال و درآمد پایدار و تبعیض در ارائه خدمات میان مراکز جمعیتی کشور، از جمله آسیبهای وارده به روستاها بوده است. همچنین عدم استقرار بعضی امکانات از جمله تلفنهای ثابت و همراه و ایجاد جاذبههای بیمورد که به شهرنشینان ارائه میشده، به مهاجرت عشایر و روستائیان از محل اولیه زندگیشان دامن زده است.
**برنامهریزیهای غیرعلمی
معاون رئیسجمهوری در پاسخ به این سؤال گزارشگر روزنامه اطلاعات که چه عواملی به عقبافتادگی توسعه روستاها دامن زده است، خاطرنشان میسازد: غفلت از ایجاد اشتغال خوب، فقدان تولید ثروتهای مطلوب به عنوان مانعی برای رسیدن به نرخ رشد اقتصادی مطلوب و نظام برنامهریزی غیرعلمی و غیرعادلانه از جمله مهمترین عوامل عقبافتادگی روستاها بوده است که متأسفانه هنوز هم ادامه دارد.
مثلاً 52 درصد سرزمین حاصلخیز کشور در حالی در اختیار روستائیان است که به این بخش توجه ویژه نشده است، حال آنکه مباحث امنیتی ایجاب میکرد که به روستاهای مرزی توجه ویژه میشد.
قصور دیگر، نگاه برنامهریزان به شهر و برنامهریزی شهرگرا و مرکزگرا بوده که اغلب به مراکز اصلی تولید توجه شده است. فقدان تشکل برای اینکه صدای روستائیان را به دولتمردان برساند و عدم ارائه آموزشهای لازم به روستائیان و عشایر، دیگر مواردی است که به این معضل دامن زده است. در واقع دستگاههایی که باید به صورت جدی به آموزش روستائیان و عشایر میپرداختند، از کیفیت پایین برخوردار بودند. مثلاً آموزش و پرورش هیچگونه دقت و نظارتی بر کیفیت آموزش روستائیان نداشت، یا بعضی مراکز مانند فنی و حرفهایها بیشتر در شهرها مستقر شدند و در روستاها فعالیتهای گسترده نداشتند. حتی سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی در این بخش بسیار ضعیف ظاهر شد. از سویی روستاها نیروهای کاری خوبی داشتند که باید به آنها آموزش تجارت و بازرگانی داده میشد.
سازمان تعاون روستایی هم که باید خریدار محصول و بیمهگر محصولات روستائیان باشد، کمتر تلاش کرد و برنامه جامعی نداشت و هنوز هم همینگونه است و بیشتر در حد حرف ظاهر میشود. از طرفی کشاورزی و صنایع تکمیلی در یکجا متمرکز نشد که این امر یکپارچگی تولید را بر هم ریخت و مثلاً در روستا گوجهفرنگی تولید شد، اما کارخانه رب آن را در شهرها ساختند!
رضوی در مورد تأثیر خشکسالی بر اقتصاد روستاها معتقد است که اگر برای این پدیده مشاغل جایگزین در روستاها تعریف شود، تأثیری
بر اوضاع آنها نخواهد داشت، اما در غیر این صورت کاملاً تأثیرگذار خواهد بود.
**لزوم انتقال آب به روستاها
معاون توسعه روستایی و مناطق محروم رئیسجمهوری در پاسخ به این سؤال که بخشی از مناطق کشور دیگر آبی ندارد که مثلاً بخواهیم با اصلاح شیوههای سنتی کشاورزی، در مصرف آن صرفهجویی و استقرار سکنه را امکانپذیر کنیم، میگوید: اکنون آب شهرهای تهران، اصفهان یا کاشان از کجا تأمین میشود؟ آنها هم با فرایند انتقال صاحب آب شدهاند و در فعالیت و استمرار زندگی به سر میبرند، بنابراین همین کار را باید برای روستاها هم انجام داد.
معتقدم که انتقال و تأمین آب برای روستاها یک وظیفه دینی، حکومتی، اقتصادی، امنیتی و سیاسی برای کشور است و چارهای به جز آبرسانی نداریم تا امکان سکونت برای تداوم سکونت روستائیان، فراهم شود.
معاون رئیسجمهوری در پاسخ به این سؤال که آبرسانی صدها و هزاران کیلومتری به روستاهایی با چند خانوار منطقی به نظر نمیرسد، میگوید: اگر این روستاها نباشند و مرزها و خاک کشور مورد تهدید قرار بگیرند، آیا آن موقع آبرسانی منطقی است یا خیر؟ اگر امکانات را به روستاها نبریم و روستاها تخلیه شوند، مساحت کشور کم خواهد شد. تازه این کمترین عوارض خواهد بود. مثلاً در یک منطقه وسیع از کشور که تخلیه شده است، اگر هواپیمای بیگانه بنشیند و نیرو تخلیه کند، چه کاری میتوانیم بکنیم؟! بنابراین استمرار سکونت و حیات در روستاها بسیار حائز اهمیت است.
وی تصریح میکند: با هر تحلیلی که نگاه کنیم، هیچ چارهای نداریم به جز آن که به روستاها آبرسانی کنیم و نگذاریم در اولویت اول روستاهای مرزی و سپس روستاهای داخل کشور، تخلیه شوند. فرض کنید یک هواپیمای بیگانه در نقطهای از کشور که خالی از سکنه شده است، فرود آید و نیرو پیاده کند، چه کار میخواهیم بکنیم؟ بنابراین به 2 دلیل امنیتی و نگاه اجتماعی ـ فرهنگی ناگزیر از آبرسانی و تثبیت استقرار ساکنان روستاها و آبادیها هستیم و در همین رابطه اقدام بزرگی را با هماهنگی سازمانهای مردم نهاد، برای تهیه دائرهالمعارف روستایی در دست انجام داریم.
**رشد بیابانزایی در کشور
دکتر رضوی در پاسخ به این سؤال که چرا کشور در دهههای اخیر راهبرد و استراتژیی به جز توسعه کشاورزی و صنایع مضری مانند سیمان و فولاد نداشته است، میگوید: متأسفانه برنامه منسجم توسعه 20 ساله که هر دولت و مجلسی آن را از هم نپاشد، نداشتهایم و این گفته شما کاملاً درست است. البته مواردی را هم داریم که نباید داشته باشیم.
مثلاً رئیس دولتهای نهم و دهم گفت که برنامههای دولت و مجلس قبل را پاره میکنیم، چون مبانی آن آمریکایی است! یا سفرهای استانی میرفت و میگفت که اجرای 1000 پروژه در این سفرها تصویب شده است. سؤال من این است در کشوری که برنامهریزی دارد، در سفرهای استانی مقاماتش چه تعداد پروژه باید تصویب شود؟ آیا برنامه وجود داشته یا قرار بوده برنامههای مصوب مقامات بیاید برنامه شود، مشکل در همین اینجاست.
از طرفی به دلیل خشکسالیهای پی در پی، بیابانزایی در کشور رو به رشد است. به عنوان مثال در منطقه «قلعهگنج» واقع در جنوب کرمان تا 4 سال پیش سطح آبهای زیرزمینی 20 تا 30 متر بود، اما امروز به 13 تا 14 متر افت کرده است که این امر نیازمند برنامهریزی برای استفاده بهینه از این نعمت بزرگ الهی است و در غیر این صورت به مشکل برخواهیم خورد.
معاون رئیسجمهوری میافزاید: بنابراین باید در مورد توسعه روستایی تعریف کاملی از آن داشته باشیم که مهمترین شاخصه آن، درونزایی است. یعنی برای توسعه خود مردم باید پای کار بیایند و دولتمردان از بیشتر شدن اختیاراتشان خودداری کنند. مادامی که دولتمردان دنبال گسترش حوزه اختیاراتشان باشند، توسعه امکانپذیر نیست.
وی میافزاید: در این رابطه برنامهریزی کردهایم تا مردم به میدان بیایند و ما به آنها تسهیلات و مشاوره بدهیم. همچنین در نظر داریم با کوتاه کردن فرایندها، کار در یک مرکز مثلاً استانداری یا فرمانداری انجام شود و به همین دلیل معتقدم باید امور را به مرم واگذار کنیم تا فعالیتها اثرگذارتر شود.
متأسفانه بعضی از وزارتخانهها به دنبال توسعه هستند، اما مسئولان آن هیچگاه از خودشان نمیپرسند که در همین حوزههایی که در اختیار داشتهایم، چه قدر موفق بودهایم؟
**حاشیههای ناامن غذایی
معاون توسعه روستایی و مناطق محروم رئیسجمهوری با اشاره به نتایج یک تحقیق میگوید: در این تحقیق آمده است که در دهک اول یک خانواده روستایی یک کیلو و 600 گرم گوشت در سال بیشتر نمیتوانند مصرف کنند. همچنین 9 دهک جامعه خانوارهای روستایی در حاشیه ناامن غذایی قرار دارند و این در حالی است که 90 درصد گندم کشور و بالغ بر 50 درصد میوههای درختی در روستاها تولید میشود.
دکتر رضوی یکی از دلایل توسعه نیافتگی روستاهای کشور را تمسک به علوم تقلیدی و مدرکگرا میداند و میگوید: متأسفانه به سراغ علوم کاربردی نرفتهایم، در حالی که علوم در کشورهای توسعه یافته کاربردی است.
معاون رئیسجمهوری با بیان اینکه امروز افزون بر 70 درصد جامعه روستایی از نعمت گاز و بیش از 78 درصد از نعمت جادههای آسفالته برخوردارند، تصریح میکند: حال این سؤال مطرح است که چرا با این شرایط روبرو هستیم و اگر همین روال ادامه یابد و به روستاها بیتوجهی شود، آیا رسیدن به توسعه و نرخ رشد اقتصادی 8 درصدی تحقق مییابد؟
**توسعه ملی بدون توسعه روستایی
دکتر رضوی خاطرنشان میکند: اگر توسعه روستایی در کشور اتفاق نیفتد، تحقق توسعه ملی محال است. باید توسعه از روستاها آغاز شود تا کشور هم به توسعه برسد.
به عقیده من توسعه فرایندی است مستمر، موزون، متوازن، مشارکتطلب، جمعگرا و درونزا و برونگرا. حتی خداوند متعال هم در قرآن فرموده است تا ملتی و قومی وضع خودشان را تغییر ندهند، اوضاع آنها تغییر نخواهد کرد. یعنی توسعه باید از درون اتفاق بیفتد و آنگاه خدا به آن برکت میدهد و کمک میکند.
**تغییر بافت روستاها
به گفته کارشناسان، روستاهای کشوردر سایه نبود راهبرد و استراتژی نه فقط برای ساکنان آن غیرقابل سکونت میشود، بلکه به دلیل ساخت و سازهای بدون هویت در سالهای اخیر و از دست رفتن چهره روستایی، میرود تا برای گردشگران هم جذابیتهای خود را از دست بدهد و به این شکل مخاطرات روستایی رو به فزونی میگیرد.
معاون رئیسجمهوری در پاسخ به این سؤال که چرا اجازه میدهند بافت روستاها تغییر شکل یابد و از جمله ساختمانسازیها از شکل طبیعی خارج شود و به مانند ساختمانهای شهری تغییر هویت دهند، میگوید: این انتقاد کاملاً به جاست، زیرا روستاها زمانی رونق پیدا میکنند که بافتشان حفظ شود و به بافت شهری تغییر شکل ندهند، اگر چنین اتفاقی بیفتد، دیگر جذابیتی برای آنها باقی نمیماند. روستا باید طبیعی باشد و این مهمترین شاخصه آن است.
روستائیان نباید به دنبال ساخت خانههای سنگی و استفاده از مصالح موزاییک و آجر باشند و خانهها باید مقاوم،اما با مصالح خشت و گل ساخته شوند.
خوشبختانه در 2 سال گذشته در شورای همافزایی، همکاران ما در بنیاد مسکن این موضوع را پذیرفتند و داریم به آن عمل میکنیم تا این موضوع در ساخت و سازها رعایت شود. همچنین سند توسعه روستایی را با 3000 نفرساعت تهیه کردهایم و در صورت تصویب مجلس، آن را در برنامه ششم ابلاغ میکنیم که این مخاطره را رفع خواهد کرد.
البته دولت یازدهم به مسائل و مشکلات روستاها توجه دارد و برای اولین بار با روستاییان و عشایر گفتمان صورت گرفته و به یک فرهنگ تبدیل شده است.
در این دولت همچنین با آسیبشناسی مشکلات روستائیان، که مهمترین آنها اقتصادی و ایجاد اشتغال برای نسل تحصیلکرده است توجه جدی شده و دولت برای اینها وامهایی با کارمزد پایین در نظر گرفته و برای تکتک روستاها، برنامهریزی شده است.
به گفته وی، رئیسجمهوری 2 توجه ویژه به روستانشینان مرزی داشتهاند و گفتهاند که آنان علاوه بر اینکه روستایی و سربازان جبهه تولید هستند، سربازان و نگهبانان مرزهای کشورند، مورد بعدی هم توجه ویژه به آموزش و ادامه تحصیل فرزندان روستایی و عشایری بوده است.
منبع: روزنامه اطلاعات، 1395.10.6