کد خبر: ۸۶۷۷۵
تاریخ انتشار: ۱۸:۵۸ - ۲۶ آبان ۱۳۹۵ - 16 November 2016
سرشماری 95 محفلی شد تا اینبار یک خبرنگار مورد سوال قرار گیرد، هر چند بعد از ارائه اطلاعات خانوار من هم با مامور نامعروف سرشماری مصاحبه انجام دادم.
سرشماری 95 محفلی شد تا اینبار یک خبرنگار مورد سوال قرار گیرد، هر چند بعد از ارائه اطلاعات خانوار من هم با مامور نامعروف سرشماری مصاحبه انجام دادم.

به گزارش میزان، سوم مهرماه سالجاری بود که اولین سرشماری اینترنتی ایران کلید خورد در روزهای اول شرایط سایت با اختلال همراه بود که در نهایت زمانی که ثبت نام اینترنتی صورت می‌گرفت، کد آماری 12 رقمی از سوی سیستم ارائه می‌شد که در کنار این کد آماری اعلام می‌شد تا این کد را به مامور سرشماری ارائه کنید.

با گذر از این مرحله همواره در انتظار آن بودم تا مسئول سرشماری به در منزل بیاید و کد آماری 12 رقمی را به آن ارائه کنم، با آنکه بیش از 25 روز از سرشماری حضوری می‌گذشت نه ماموری به منزل مراجعه کرده بود و نه ردی از نامه غیبت خانوار به در خانه چسبانده شده بود.

شب گذشته در حالی که پای سفره شام نشسته بودم، زنگ خانه به یکباره به صدا درآمد، در ابتدا برایم جای تعجب داشت که ساعت 20:30 شب چه کسی مهمان خانه ما شده است.

پشت آیفون صدای مهربان و مودبی در پاسخ به این سوال که کسیت؟ گفت: مامور سرشماری.
یک لحظه به خود آمدم که سرشماری حضوری انجام نداده‌ام، اما در دلم شک کردم که نکند، مامور قلابی باشد، با این شک و شبه به در منزل رفتم، جوانی آراسته و خوشرو با تبلتی معمولی و قلم به دست در انتظار من بود تا اطلاعات آماری خود را به آن تحویل دهم.

این جوان که به نظر می رسید متولد دهه 60 باشد، جلیقه خاکستری رنگ مرکز ملی آمار ایران را به تن داشت بعد از سلام و علیک گرم، با طنازی خاص به خود گفت: چندباری به در منزل آمده‌ام اما کسی خانه نبود، همان لحظه بود که ناخودآگاه به آن گفتم نامه غایبی دریافت نکرده‌ام.

بعد از رد و بدل اینگونه صحبت‌ها او پرسید که آیا کد آماری دارید که به دلیل حجم زیاد پیامک‌های دریافتی از آن خواستم تا شماره مرکز ارسال پیامک آماری را به من اعلام کند.

این جوان آرام که به دیوار خانه تکیه داده بود، شماره پیامک مرکزی ملی آمار را 300000 اعلام کرد که با گشتی در تلفن همراه خود، کد آماری را به آن اعلام و او کد را در تبلت کوچک اما قطور خود ثبت کرد.

با نمایش اطلاعات فردی در تبلت از من خداحافظی کرد.

 زمانی که داخل منزل آمدم  یادم افتاد که خبرنگار اقتصادی هستم، خبرنگاری که نباید یک سوژه به روز و باد آورده را از دست بدهد.

به سرعت به در منزل رفتم و به دلیل آنکه در انتظار همسایه طبقه چهارم ساختمان برای سرشماری بود همچنان در جلوی ساختمان بود، تا در را باز کردم این جوان خوشرو فکر کرد که همسایه طبقه چهارم در را برای آن باز کرده و سلام کرد، تا چهره من را دید تعجب کرد و برخلاف روال همیشه که این جوان از افراد سوال می‌پرسد، من برای آن توضیح دادم که خبرنگار اقتصادی خبرگزاری میزان، هستم.

او با شنیدن نام میزان به دنبال آن بود که بداند خبرگزاری در محل ساختمان قوه قضائیه قرار دارد یا در محل دیگر که آدرس خبرگزاری را به او گفتم.

زمانی که آمدم از او سوال بپرسم همسایه طبقه چهارم به در منزل آمد و نتوانستم با یکدیگر صحبت کنیم، مسئول سرشماری از همسایه طبقه چهارم آقای اتابک در رابطه با وضعیت شغلی، بیمه، کد ملی، نام و نام خانوادگی سوالاتی را پرسید که آقای اتابک با وجود آنکه سنی کمتر از 30 سال دارد با نگرانی و اضطراب که قرار است با پرسیدن این سوالات چه اتفاقی رخ دهد، جواب مسئول سرشماری را می‌دهد.

زمانی که کار سرشماری ساختمان ما تمام شد، مسئول سرشماری گفت دیگر خسته شده‌ام، کار دیگر تمام شده، تبلت خود را که به نظر می‌آید تبلت به روزی نیست و تنها همین کار سرشماری را می‌تواند انجام دهد را در کیف مشکی خود گذاشت و جلیقه خاکستری رنگ را از تن خود درآورد.

موتور قرمز رنگی در کنار در خانه بود که از همان لحظه اول که چشمم به آن افتاد حدس زدم این موتور سیکلت برای مامور سرشماری است، "با عذر خواهی و اعلام آن که دیگر نمی‌توان بروی پا بایستم" بروی موتور قرمز رنگ خود نشست.

کمی با او شوخی کردم حالش سر جا بیاید تا بتواند راحت به سوالات پاسخ دهد، در ابتدا نام او را پرسیدم تا کمی با یکدیگر راحت شویم، او نام خود را مصطفی اعلام کرد.

مصطفی متولد 65 است و در حال حاضر بروی پایان نامه ارشد خود کار می کند، مصطفی گفت که به هر مسئول سرشماری سه حوزه را داده‌اند تا کار سرشماری آن‌ها را انجام دهد، او تاکید کرد که حداقل در این سه حوزه باید 1200 خانوار را سرشماری کرد که شاید برای هر مسئول سرشماری تعداد خانوار تا حدودی تغییر کند.

او به غیبت افراد در منازل خودشان اشاره کرد و گفت حدود 300 غایب در سه حوزه داشتم که امروز توانستم نیمی از آن‌ها را حضوری سرشماری کنم که البته حدود 50 غایب به صورت تلفنی سرشماری خود را انجام داده‌اند.

درباره ساعت کاری سرشماری از آن پرسیدم که مصطفی گفت ساعت کاری خاصی وجود ندارد اما به دلیل آنکه دانشجو هستم ازساعت 10 تا 21 کار سرشماری را انجام می‌دهم.

او از چگونگی استخدام در سرشماری گفت و بیان کرد که در شهریورماه بود که با اطلاع از سوی برادر کوچکترم به صورت اینترنتی برای سرشماری ثبت نام کردم و بعد از جند روزی تماس گرفتن تا مدارکی همچون عکس، کپی کارت ملی و کپی مدرک تحصیلی را برای آن‌ها ببرم.

با تائید مدارک دو هفته کلاس برگزار شد که یک کتاب قطور در آن آموزش داده می‌شد.

زمانی که به موضوع کتاب رسید با لبخند خاص به خود گفت "خداروشکر که در کلاس‌ها شرکت نکردم و تنها دو جلسه سر کلاس حاضر شدم."

از او در رابطه با حقوق این کار پرسیدم که گفت برای این یک ماه که البته من در 15 روز کار را جمع کردم قرار است 2 میلیون و 500 هزار تومان پرداخت کنند، که به تعداد ثبت نام نشده‌ها و غایبان سرشماری مبلغی کم می‌کنند.

یک لحظه دو تا چهارتا کرد که چند غایب دارد و با حساب خود شاید 100 هزار تا  200 هزار تومان از حقوق آن کم شود.

در این میان یاد آن افتادم که سرشماری حضوری من که کد آماری داشتم تنها 30 ثانیه زمان برد اما سرشماری آقای اتابک همسایه طبقه چهارم ساختمان 10 دقیقه زمان برد.

از همین رو از آن سوال کردم که چند درصد از افرادی که آن‌ها را سرشماری کردی کد آماری داشتند، با کمی مکث اول به این نکته اشاره کرد که شهرستانی‌ها مشارکت بهتری در طرح سرشماری اینترنتی داشتند و ادامه داد که حدود 35 تا 40 درصد افرادی که به در منازل آن‌ها مراجعه کردم کد آماری داشتند.

نگذاشت حرفی بزنم سریع به من گفت، زمانی که مردم از سرعت پایین اینترنت گلایه دارند اما مشارکت خوبی در چنین طرح‌هایی با بستر اینترنت ندارند، این نکته را به دولتمردان القا می‌کنند که افراد تنها از اینترنت برای سرگرمی استفاده می‌کنند و تعداد معدودی از اینترنت استفاده کاری دارند.

این گفته مصطفی من را در فکر فرو برد، تا حدودی حرف درست و منطقی می‌زد، یک لحظه حرف دیگر مصطفی در رابطه با رفتار افراد مرا تکان داد، حرفی که آن را به چشمان خود در زمان سرشماری اقای اتابک دیده بودم.

مصطفی گفت، مردم با ترس اطلاعات خود را به من می‌دادند و تا حدودی حق دارند و مهم ترین سوال آن‌ها این بود که آیا می‌خواهند یارانه ما را قطع کنند، اما اینبار نگذاشتم مصطفی حرف جدیدی بزند و از او پرسیدم که چرا در این سرشماری اگر فردی را دانشجو اعلام می‌کنی نمی‌توانی برای آن شغل خانه داری را انتخاب کنی، مصطفی خنده تلخی تحویلم داد و گفت، تمام این‌ها شغل به حساب می‌آید و اگر کسی دانشجو باشد در انتخابات سال آینده آمار شاغل را افزایش می‌دهد که تماما باب تبلیغی دارد.

با خستگی تمام از من عذرخواهی کرد تا راه خانه را در پیش بگیرد اما از او سوال کردم که چه زمانی حق الزحمه شما را واریز خواهند کرد، که گفت قرار است 20 روز بعد از پایان سرشماری این مبلغ را واریز کنند.

با مصطفی خداحافظی کردم به خانه آمدم و به این فکر می‌کردم که چرا مردم با وجود استفاده بسیار از اینترنت مشارکت کمی در سرشماری اینترنتی داشته‌اند و از سوی دیگر چرا یارانه 45 هزار و 500 تومان آنقدر برای مردم اهمیت دارد.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: