اتاق تهران به تازگی کتابی را منتشر کرده که در آن نوبلیستهای اقتصاد به پیشبینی آینده اقتصاد جهان پرداخته اند.
ملانی کمت یکی از مشهورترین استادان علوم سیاسی دانشگاه هاروارد در زمینه مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا پس از چند سال، بار دیگر تدریس «سیاست تطبیقی خاورمیانه» را از سر گرفته است با این تفاوت که اکنون دو جلسه از کلاس به این موضوع اختصاص یافته که چرا متخصصان مسائل سیاسی خاورمیانه در پیشبینی آنچه غربیها از آن به عنوان «بهار عربی» یاد میکنند، ناکام ماندند. او میگوید حتی زمانی که تصاویر مربوط به نخستین تظاهرات در تونس را از تلویزیون مشاهده میکرده نیز بهسختی میتوانسته وقوع چنین ناآرامیهایی را تحت حکومت استبدادی بنعلی باور کند.
اوضاع در دیگر شاخههای علوم اجتماعی نیز چندان بهتر نیست: اقتصاددانان هنوز هم به خاطر ناکامی در پیشبینی بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ به کمکاری و کمبود دانش متهم میشوند. حتی زمانی که اقتصاددانان پیشبینیهایی را ارائه میکنند هم آن را تا حد امکان به اما و اگر مزین میکنند، برای مثال کنث روگاف استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد که یکی از مهمترین چهرههای علمی امور مالی بینالملل محسوب میشود، میگوید هرچند میتوان پیشبینی کرد اقتصادهایی که نرخ برابری پول خود با دلار را ثابت نگه میدارند (مانند عربستان) بالاخره مجبور میشوند که این نرخ ثابت را کنار بگذارند، اما بهسختی میتوان گفت که این تغییر ناگهانی در ارزش پول چه زمانی رخ خواهد داد.
با این حال، ایگناسیو پالاسیوس هوئرتا، استاد اقتصاد و مدیریت در مدرسه اقتصادی لندن همچنان اعتقاد دارد که اقتصاددانان، به واسطه نظریههای علمی و آزمونهای عملی، همچنان بهترین افراد برای پیشبینی آینده هستند. به همین خاطر او در کتاب «صد سال دگر...» سراغ 10 تن از برترین اقتصاددانان جهان رفته و از آنها خواسته پیشبینی کنند که طی 100 سال آینده، یعنی تا سال ۲۱۱۴، اقتصاد جهان چه تحولات و روندهایی را تجربه خواهد کرد.
کتاب، که یکی از منابع الهام نگارش آن مقاله احتمالهای اقتصادی برای نوادگان ما نوشته جان مینارد کینز، بوده است با این خطر مواجه بود که به مجموعهای از ایدههای کلی در مورد آیندهای ناشناخته تبدیل شود اما به دو دلیل این اتفاق رخ نداده است: نخست اینکه فهرست نویسندگان کتاب، اقتصاددانانی را دربر میگیرد که هرکدام در شاخهای از اقتصاد که در آن مشغول به تحقیق هستند از بهترینها محسوب میشوند و کتابهایی که برخی از آنها بهتنهایی منتشر کردهاند نیز با استقبال قابل توجهی مواجه شده است. در زمان نگارش کتاب یعنی در سال ۲۰۱۴، در میان 10 نویسنده کتاب سه نفر جایزه نوبل اقتصاد را در کارنامه داشتند و گردآورنده کتاب نیز پیشبینی کرد که برخی دیگر از آنها نیز در آینده نوبل اقتصاد را به دست بیاورند. پیشبینیای که خیلی زود محقق شد چرا که نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۵ به آنگوس دیتون، یکی از نویسندگان کتاب، تعلق گرفت. حتی در میان نویسندگانی که تاکنون از جایزه نوبل بیبهره بودند نیز میتوان چهرههایی را یافت، مانند دارن عجماوغلو، که به اعتبار کتاب میافزایند. البته کتاب بیتردید ارزش بیشتری مییافت اگر کنث ارو و گری بکرهم در جمع نویسندگان آن حضور میداشتند اما ایندو اقتصاددان بهرغم توافق اولیه به خاطر مشکلات جسمانی نتوانستد مقالات خود را برای چاپ عرضه کنند. عامل دیگری که به جذابیت کتاب افزوده، دامنه وسیع موضوعاتی است که در آن مورد بررسی قرار گرفتهاند. از رشد اقتصادی و آینده اقتصادهای نوظهور مانند چین و هند گرفته تا چرخه بیپایان بحران و بهبود، اثرات پیشرفت تکنولوژی، تحول در نحوه کارکردن و دستمزدها، نابرابری، بازارهای مالی و حتی مسائلی مانند افراطگرایی سیاسی، آزادیهای اجتماعی و حتی تغییرات اقلیمی همگی مواردی هستند که در کتاب به آنها پرداخته شده است.
به همین خاطر شاید کتاب به اندازه فیلمهای علمی ـ تخیلی که در مورد آینده ساخته میشوند جذابیت نداشته باشد اما این بینش را به خواننده میدهد که بسیاری از موضوعات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی چگونه در وضعیت فعلی قرار گرفتهاند و در آینده احتمالا چه روندی را طی خواهند کرد. هر فصل از کتاب به یک اقتصاددان اختصاص یافته که پیشبینیهایش از وضعیت جهان در سال ۲۱۱۴ را ارائه دهد، پیشبینیهایی که در برخی موارد با خوش بینی و گاهی نیز با بدبینی همراهاند.
جهانی که نوادگان ما به ارث خواهند برد
طولانیترین و پرنمودارترین فصل کتاب، نخستین فصل آن است که نوشتن آن را دارن عجماوغلو بر عهده داشته است. عجماوغلو استاد اقتصاد دانشگاه امآیتی است که تحقیقات و نظریات او در مورد نقش نهادها در اقتصاد چند سالی است که نهتنها در محافل دانشگاهی بلکه در میان مخاطبان عام نیز محبوبیت زیادی یافته است. او نخستین فصل کتاب که «جهانی که نوادگان ما به ارث خواهند برد» نام دارد را اینگونه آغاز میکند: «در حالی مینویسم که منتظر تولد دومین پسرم هستم. اگر روندهای مربوط به پدر شدن مانند دهههای اخیر باشند، احتمالا پسرم در دوران چهلسالگی صاحب فرزند خواهد شد و در نتیجه در سال ۲۱۱۳، برخی از نوههای من دوران چهلسالگی یا پنجاهسالگی خود را سپری خواهند کرد. آنها چه جهانی را به ارث خواهند برد؟ نگاهی به سابقه پیشبینیهای علوم اجتماعی نشان میدهد که نمیتوان چندان نسبت به توانایی ما در مورد پیشبینی رویدادهایی که طی ۱۰۰ سال آینده رخ خواهند داد اطمینان داشت. اما پیشبینی آینده اغلب وسیلهای است برای شناخت چالشهای پیش رو و از آنجا که این پیشبینیها تا حدی از تجربههای پیشین نشئت میگیرند، این فرصت را مهیا میکنند که بتوان به وسیله آنها روندهایی را بررسی کرد که دوران ما را شکل دادهاند.»
به همین خاطر عجماوغلو، پیش از آنکه به پیشبینی آینده بپردازد، روندهایی را بررسی میکند که طی یک قرن اخیر در شکلدهی به جامعه بشری موثر بودهاند. توسعه مردمسالاری و افزایش حقوق سیاسی افراد، تحول در تکنولوژی، رشد اقتصادی پیوسته، رشد اقتصادی نامتقارن میان اقتصادهای جهان، تحول در شیوه تولید و دستمزدها، انقلاب در بخش بهداشت و سلامت، محدود نماندن تکنولوژیهای نوین به مرزهای سیاسی و رشد تجارت جهانی، دو جنگ جهانی و سپس چندین دهه نسبتا آرام، روندهای ضدروشنگری مانند فاشیسم در صحنه سیاسی و بالاخره افزایش شدید جمعیت بشر و تاثیر آن بر منابع و محیط زیست مواردی هستند که عجماوغلو آنها را شاخصهای قرن بیستم میداند.
عجماوغلو در نگاه به آینده پیشبینی میکند که روند پیش روی بشر آنطور که پیشتر افرادی مانند فرانسیس فوکویاما ادعا کردهاند نیست و پایان تاریخ یعنی زمانی که لیبرالیسم در کل جامعه بشری گسترش مییابد هنوز فرانرسیده است. عجماوغلو انتظار دارد که رشد اقتصاد چین طی دو تا سه دهه آینده کند شود و سطح درآمد سرانه در چین به جایی در حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد درآمد سرانه آمریکا برسد. به اعتقاد آقای عجماوغلو، این از یک سو خبر بدی است چرا که کند شدن رشد اقتصادی چین احتمالا بر آزادیهای سیاسی در این کشور تاثیر منفی خواهد داشت اما از سوی دیگر نشان خواهد داد که مدلهای رشد مبنی بر ساختار نهادی نهچندان مردمسالار در بلندمدت ناکارآمد خواهند بود. او همچنین از نهادهای فراگیر به عنوان یکی از اصلیترین عواملی نام برده که طی قرن پیش رو در مقابل پسرویهای جامعه بشری در زمینه حقوق بشر مقاومت خواهند کرد.
عجماوغلو به کشورهایی مانند افغانستان و سومالی اشاره میکند که یکی از اصلیترین چالشهای فعلی آنها نه ایجاد نهادهایی فراگیر بلکه ایجاد نهادهایی است که از قدرت کافی برخوردار باشند. عجماوغلو برخلاف برخی از صاحبنظران اعتقاد ندارد که پیشرفت تکنولوژی و دانش بشر در قرن پیش رو کند خواهد شد البته به شرطی که جایگاه نهادهای فراگیر تضعیف نشود.
تاکید چندباره عجماوغلو بر تاثیر نهادها بر متغیرهای اقتصادی و اجتماعی در این کتاب جای تعجبی ندارد چرا که چهره شاخص مکتب نهادگرایی محسوب میشود و کتاب او یعنی «چرا ملتها شکست میخورند» به یکی از پربحثترین کتابهای اقتصادی چندساله اخیر تبدیل شده است. از آنجا که آقای عجماوغلو اعتقاد ندارد که پیشرفت تکنولوژی، که اصلیترین عامل رشد اقتصادی است، قرن سختی را در پیش خواهد داشت در نتیجه نسبت به رشد اقتصادی در دهههای پیش رو نیز خوشبین است هرچند که اعتقاد دارد کند شدن رشد در اقتصادهای پیشرفته میتواند برای اقتصادهای در حال توسعه نیز دردسر ایجاد کند چرا که این اقتصادها در واقع به میزان تقاضا در جهان توسعهیافته وابستهاند.
او همچنین انتظار دارد که همگرایی بیشتری در اقتصادهای جهان در 100 سال پیش رو به چشم بخورد چرا که از یک سو گسترش تکنولوژیهای جدید در سطح جهان و جهانیسازی فرصتهای بیشتری را برای کشورهای نهچندان ثروتمند ایجاد میکند و از سوی دیگر نهادهای فراگیر نیز در جهان سوم رو به گسترشاند. این اقتصاددان همچنین انتظار دارد که با پیشرفت تکنولوژی، اهمیت اشتغال در بخشهایی مانند کشاورزی در بخشهایی از جهان مانند صحرای آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین کاهش یابد و بهجای آن بخش خدمات پررنگتر شود.
او پیشبینی میکند که در اقتصادهای پیشرفته، مشاغلی که نیازمند سطح مهارت متوسط هستند ناپدید و به رباتها منتقل شوند هرچند که لزوما نمیتوان انتظار داشت که این پدیده به افزایش نابرابری دستمزدها بینجامد. بهخصوص که آقای عجماوغلو اعتقاد دارد رشد نابرابری در اقتصاد آمریکا طی سالهای اخیر نیز تنها به خاطر کاهش تقاضا برای نیروی کار با مهارت متوسط و پایین نبوده است بلکه ساختار نهادی آمریکا که از عرضه آموزش کاسته و خروجیاش بیشتر به نفع طبقه ثروتمند بوده است در شکلگیری پدیده نابرابری سهیم بوده است.
او همچنین پیشبینی میکند که وضعیت سلامت بشر طی دهههای پیش رو باز هم بهبود یابد. آقای عجماوغلو امیدوار است که پیشرفت تکنولوژی از یک سو و همچنین راهکارهای سیاسی که همکاری همه کشورهای جهان را شامل شود بتوانند در دهههای پیش رو به کند کردن روند رو به رشد تولید گازهای گلخانه کمک کنند.
عبور از تاریکی به سوی آینده ای روشنتر
آنگوس دیتون، استاد اقتصاد دانشگاه پرینستون و برنده نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۵، نگارش فصل دیگری از کتاب را بر عهده گرفته است. فصلی که با اشاره به مقاله کینز آغاز میشود؛ مقالهای که در اوایل دهه ۱۹۳۰ نوشته و در آن پیشبینی شده بود که اقتصاد جهان 100 سال دیگر چه وضعیتی خواهد داشت.
آقای دیتون مینویسد: «زمانی که کینز آن مقاله را نوشت دوران بسیار سختی بود و دورنمای تاریکی از آینده بشر به چشم میخورد. با این حال کینز به خوانندگانش هشدار داد که نباید کوتاهمدت را با بلندمدت اشتباه بگیرند و به آنها اطمینان داد که اوضاع در بلندمدت بهتر خواهد شد. البته کینز نگران عواملی بود که ممکن است جلوی پیشرفت بشر را بگیرید و به همین خاطر تحقق پیشبینیهایش را مشروط کرد به اینکه جنگ مهمی رخ ندهد و جمعیت جهان نیز به نحو چشمگیری افزایش نیابد. هرچند که جامعه بشری از آن زمان تاکنون هردوی این چالشها را تجربه کرده است با این حال سطح زندگی بشر حتی از آنچه جان مینارد کینز پیشبینی کرده بود نیز بالاتر است.»
آنگوس دیتون مینویسد که امروز نیز بشر دوران نسبتا سختی را سپری میکند که در آن ایالات متحده آمریکا در حال خروج از بزرگترین رکود از دوران کینز تا به حال است، آینده اقتصادهای اروپایی با خطراتی جدی همراه شده و رشد اقتصادی در چین و هند نیز رو به کندی نهاده است. برنده نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۵ انتظار دارد که بهرغم این چالشها، نوادگان او ثروتمندتر و سالمتر از نسلهای پیشین باشند. با این حال او نسبت به برخی تهدیدها در بلندمدت نیز هشدار میدهد که مهمترین آنها تغییرات اقلیمی است. به اعتقاد آنگوس دیتون، همکاری جهانی برای وضع مقرراتی با هدف مبارزه با تغییرات اقلیمی مهمترین راهکار برای بر جای گذاشتن میراثی امن برای نسلهای بعدی است.
کتابی در مورد روندها و نه شوکها
گردآورنده کتاب «صد سال دگر» در مقدمه کتاب میپرسد که وضعیت بشر در قرن بیستم چقدر متفاوت میبود اگر برای مثال آدولف هیتلر در تلاش برای ورود به آکادمی هنرهای زیبای وین ناکام نمیماند. پیشبینی چنین رویدادهای به ظاهر بیاهمیت که ناگهان تاثیری عظیم بر تاریخ میگذارند تقریبا غیرممکن است.
کتاب «صد سال دگر» نیز در واقع قرار نیست به خواننده در مورد چنین شوکهایی هشدار بدهد و یا وقوع جنگها را پیشبینی کند، بلکه این کتاب به روندهایی میپردازد که اقتصاد جهان در مسیر آنها در حال حرکت است و شوکهای خارجی هرچند میتوانند بر این روندها تاثیرگذار باشند اما لزوما نمیتوانند جلوی تحقق آنها را بگیرند، همانطور که جنگ جهانی دوم نیز نتوانست روندهایی را که کینز پیشبینی کرده بود متوقف کند، حتی اگر خود کینز هم تصور میکرد پیشبینیهایش در صورت وقوع جنگی جهانی جامه عمل نخواهند پوشید.