روزنامه ایران در صفحه سیاسی در گفت و گو با حسین ملاعبداللهی به بررسی سفر دوره ایی وزیر امور خارجه کشور به کشورهای آفریقایی و زمینه سازی برای توسعه مرادوات اقتصادی با آنها پرداخت و نوشت: محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه در سه سال گذشته دو سفر دوره ای به کشورهای آفریقایی را در دستور کار خود قرار داد.
در ادامه این گفت و گو که در شماره سه شنبه 23 شهریور 1395 خورشیدی با مدیر کل آفریقای وزارت امور خارجه به قلم مهراوه خوارزمی انتشار یافت، می خوانیم:
** آفریقای قرن بیست و یکم در مقایسه با آفریقای قرن بیستم چه تفاوت های کرده است؟
آفریقای قرن بیست و یکم تغییرات بنیادینی را در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تجربه کرده است. در حوزه سیاسی باید گفت دوران استعمار در این کشورها به سر آمده است. امروز هیچ یک از کشورهای آفریقایی مستعمره نیستند. دوران کودتا و دولت هایی که از طریق کودتا بر سر کار می آمدند نیز در این قاره سپری شده است. عمده رهبران امروز آفریقا کسانی هستند که از طریق روندهای دموکراتیک و انتخابات بر سر کار آمده اند. امروز اکثر این رهبران خود را ملزم به رعایت ساختارهای دموکراتیک برای رسیدن و یا ماندن در قدرت می دانند.
حتی آن دسته معدود از رهبرانی که مایل به ماندن طولانی تر در قدرت هستند و برای واگذاری قدرت مقاومت می کنند، تلاش می کنند نه از طریق زور و یا انجام کودتا، بلکه با استفاده از ساز و کارهای قانونی، شرایط را به گونه ای تغییر دهند تا دوره ماندن خود در قدرت را طولانی تر کنند. نکته مهم این است که حتی این گروه از رهبران نیز پذیرفته اند که برای ماندن بیشتر در قدرت استفاده از ساز و کارهای قانونی و روندهای دموکراتیک بر زور و انجام کودتا ارجح است. از نظر سیاسی چنین تغییری در رفتار رهبران این قاره تحولی بسیار مهم و قابل توجه است.
تفاوت قابل توجه دیگر این است که بر خلاف دوره جنگ سرد که اغلب رهبران آفریقا، رهبران ایدئولوژیک بودند، رهبران کنونی عمدتاً رهبران غیر ایدئولوژیک و تکنوکرات هایی هستند که نسبت بین کشور خود و محیط پیرامون شان را بر اساس معادله سود و زیان تعریف می کنند و مناسبات خارجی کشور های خود را براساس چنین منطقی تدوین و اجرا می کنند. از این رو جهت گیری های آنان در حوزه روابط خارجی بیش از آنکه منطق ایدئولوژیک داشته باشد، بر منطق اقتصادی و بر معادله سود و زیان استوار است. طی سال های گذشته برخی از کشورهای قاره آفریقا رشد اقتصادی بیشتر از متوسط نرخ رشد اقتصادی جهانی را تجربه کرده اند. مجموعاً آنچه در آفریقا اتفاق افتاده، چشمگیر و قابل توجه است. به همین دلیل قاره آفریقا را «قاره فرصت ها» و قرن بیست و یکم را «قرن آفریقا» توصیف کرده اند.
رهبران کشورهای آفریقایی در چارچوب اتحادیه آفریقا و سازمان های منطقه ای متعددی که تشکیل داده اند، توانسته اند برای ایجاد همگرایی که از ضرورت های واقعی توسعه در سطوح ملی و منطقه ای است، گام های مهمی بردارند.
در اجلاس اخیر سران اتحادیه آفریقا که در کیگالی پایتخت رواندا برگزار شد، برای اولین بار از گذرنامه آفریقایی رونمایی شد.
صدور گذرنامه آفریقایی به معنای آن است که در آینده اتباع هر یک از ٥٥ کشور آفریقا خواهند توانست آزادانه و بدون نیاز به اخذ روادید به کشورهای دیگر قاره سفر کنند. موضوع پول واحد آفریقایی و تأسیس بازار مشترک آفریقایی از موضوعاتی است که در دستور کار رهبران آفریقا قرار دارد. تأسیس سازمان های متعدد منطقه ای برای همکاری مشترک در حوزه های امنیتی، سیاسی، اقتصادی و پولی از اقدامات مهم رهبران آفریقایی برای ارتقای سطح همکاری های جمعی است. رهبران آفریقایی در چارچوب اتحادیه آفریقا توانسته اند برنامه 50 ساله توسعه اقتصادی مشترک تحت عنوان برنامه ٢٠٦٣ را تدوین کنند.
امروز آفریقا در تلاش است تا در حوزه مسائل بین المللی نیز ایفای نقش کند و به همین دلیل خواستار تغییر در ساختار شورای امنیت سازمان ملل است و مدعی عضویت دائم در این شورا است. اینها نشانه های مهمی در روند توسعه و بلوغ سیاسی است. مجموعه ای از این نوع تحولات مثبت در این قاره اتفاق افتاده که به دلیل عدم اطلاع رسانی درست و عدم تعاملات فعال بین این کشورها با جمهوری اسلامی ایران و بالعکس، بدرستی به جامعه ما منتقل نشده است و از این رو شناخت ما نسبت به کشورهای این قاره و تحولات آن شناختی ناقص و غیر روزآمد است.
به همین دلیل، ظرفیت ها و نیاز های جوامع آفریقایی که مجموعه هایی در حال توسعه هستند، به درستی برای فعالان اقتصادی کشور شناخته شده نیست و همین عدم شناخت موجب شده تا انگیزه و علاقه لازم برای کار با کشورهای آفریقایی رشد نکند و ضعیف باقی بماند.
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه در سه سال گذشته دو سفر دوره ای به کشورهای آفریقایی را در دستور کار خود قرار داد. کنیا، اوگاندا، تانزانیا، زنگبار و بروندی در شرق آفریقا کشورهایی بودند که در سال 93 و پیش از توافق هسته ای مقصد ظریف قرار گرفتند.
دور دوم نیز اوایل مرداد ماه سال جاری با سفر به چهار کشور نیجریه، غنا، گینه کوناکری و مالی در غرب آفریقا انجام شد؛ سفری که همچون دیگر سفرهای رئیس دستگاه دیپلماسی کشور بیش از هر چیز بر محور حمایت و زمینه سازی برای توسعه مراودات اقتصادی متمرکز بود.
با وجود این واقعیت حضور ایران در بازار کشورهای آفریقایی و حجم مراودات اقتصادی کمتر از یک میلیارد دلاری ایران با کل قاره آفریقا نشان دهنده آن است که بخش های اقتصادی خصوصی و حتی دولتی ایران در سال های گذشته چندان نسبت به بهره گیری از فرصت حضور در قاره آفریقا رغبت و تمایل نداشته اند. به بهانه پیگیری چرایی این واقعیت با حسین ملاعبداللهی مدیرکل آفریقای وزارت امور خارجه درباره تصویر ذهنی متقابل ایران و آفریقا و سیاستگذاری جمهوری اسلامی ایران برای قاره ای که به گفته وی در قرن بیست و یکم قاره فرصت ها نام گرفته است، گفت و گو کردیم که می خوانید.
** در سیاست های تبیینی جمهوری اسلامی ایران، قاره آفریقا به عنوان قاره ای که یک چهارم واحدهای سیاسی جهان را تشکیل می دهد، حائز اهمیت ویژه است. اما اجرای این سیاست های تبیینی در عمل، با مشکلاتی روبه رو بوده است. حتی گاهی اقدامات دولت ها برای توسعه روابط با کشورهای آفریقایی در حوزه های مختلف چندان با اقبال جامعه ایرانی روبه رو نبوده است که نمود آن را می توان در طنزهای سیاسی مربوطه مشاهده کرد. منشأ این نوع نگاه به رابطه ایران و کشورهای آفریقایی و دلایل اجرایی نشدن سیاست های تبیینی نظام درباره این رابطه چیست؟
اینکه چرا اقدامات دولت ها در مقاطع مختلف برای توسعه روابط با آفریقا از سوی جامعه ایرانی چندان مورد استقبال قرار نگرفته و برای آن اقدامات، طنزپردازی هایی شده است، معلول علت هایی است که به برخی از آنها می توان اشاره کرد. از جمله دلایل این وضعیت، شناخت ناقص جامعه ایران نسبت به کشورهای آفریقایی است. شناخت جامعه ایران نسبت به آفریقا با واقعیت های روز و عینی موجود در این قاره منطبق نیست. تصویر موجود از آفریقا در اذهان عمومی ما ایرانیان، تصویری غیر روزآمد و قدیمی است.
افکار عمومی ما آفریقا را منطقه ای می داند که برای مدت های طولانی از سوی قدرت های استعماری غارت شده است و منابع و ذخایر آن به یغما رفته و از چرخه توسعه به صورت ظالمانه ای باز مانده است.
چنین منطقه ای نه محلی امن برای گردشگری محسوب می شود و نه محلی مناسب برای مبادلات تجاری یا مراودات فرهنگی به حساب می آید. منطقه ای از نظر جغرافیایی دور و بدون دسترسی آسان. از این رو هر نوع ایجاد رابطه با چنین منطقه پر خطر و بی ثباتی، فاقد توجیه است. به همین دلیل امکان تنظیم هر نوع رابطه کوتاه یا بلندمدت و برنامه ریزی شده با این منطقه ناممکن، غیراقتصادی و غیر عقلانی تصور می شود که حتی ارزش امتحان کردن نیز ندارد.
** باید پرسید چرا چنین تصویر منفی و غیرواقعی در مورد قاره آفریقا در اذهان ما ایرانیان شکل گرفته است؟
در حقیقت بخشی از این تصویر قدیمی و غیرواقعی برگرفته از واقعیت هایی است که به صورت تاریخی، از گذشته های دور در این قاره وجود داشته است. حضور طولانی مدت قدرت های استعمارگر، غارت منابع کشورهای این قاره و عقب نگه داشته شدن از چرخه توسعه، واقعیت های غیرقابل انکاری است که در شکل گیری این تصویر ذهنی منفی نزد ایرانیان نقش و سهم داشته است.
بخشی دیگر از این تصویر ذهنی ما، ناشی از انعکاس نیافتن دقیق و مستمر تحولات و پیشرفت هایی است که طی دهه های گذشته، بویژه در دهه اخیر در اکثر کشورهای آفریقایی اتفاق افتاده است و شرایط آنها را نسبت به گذشته دگرگون کرده است.
عدم اطلاع رسانی و نبود تعاملات گسترده و فعال در حوزه های مختلف همکاری با کشورهای این قاره از جمله در زمینه های گردشگری، مبادله استاد و دانشجو، مبادلات علمی و فرهنگی و مبادلات اقتصادی، موجب شده تحولات گسترده مربوط به توسعه در این کشورها از دید جامعه ایرانی پنهان بماند و شکاف نسبتاً عمیقی بین واقعیت های موجود در آفریقا و تصویر ذهنی ما از آنها به وجود آید.
همین شناخت محدود و ناقص، خود به عاملی برای کاهش توجهات و علایق ما ایرانیان نسبت به کشورهای آفریقایی تبدیل شده است و این دو عامل ( بی اطلاعی و بی علاقگی) مستمراً در یک چرخه فزاینده یکدیگر را تشدید کرده اند. بی تردید رسانه ها می توانستند نقش مؤثری برای شکستن این چرخه فزاینده ایفا کنند. همچنان که در شرایط کنونی نیز قادرند با ایفای نقش فعال در اطلاع رسانی، به تدریج ازشکاف موجود بکاهند و افکار عمومی کشور را نسبت به واقعیت های کنونی این کشورها آگاه کنند.
** آیا تصویر ذهنی مردم کشورهای آفریقایی نسبت به جمهوری اسلامی ایران نیز غیرواقعی و ناقص است؟ اصولاً شناخت آنان نسبت به ما تا چه حد دقیق و منطبق با واقعیت های کشور ماست؟
متأسفانه باید اذعان کرد که شرایط نسبتاً مشابهی از نظر تصویر ذهنی کشورها و جوامع آفریقایی نسبت به ما وجود دارد. شناخت آنان نیز از ایران، شناختی ناقص و غیرواقعی و غیر روزآمد است.
این وضعیت نیز معلول عوامل مختلفی است که به برخی از آنها از قبیل نبودن تعاملات و همکاری های فعال اقتصادی، علمی، فرهنگی و گردشگری، اشاره شد. در واقع همان دلایلی که موجب شده تا تصویر ما از آنان ناقص و غیرواقعی باشد، برای تصویر ذهنی آنان از ما نیز نقش مشابهی را ایفا کرده است.
عامل دیگری که این تصویر غیرواقعی از جمهوری اسلامی در اذهان افکار عمومی آفریقا را شکل داده اند مربوط به آن بخش از تبلیغات رسانه ای غرب علیه کشورمان طی سال های متمادی گذشته است که بر محور ایران هراسی انجام شده است.
متأسفانه دامن زدن به پدیده ایران هراسی و همچنین آثار تحریم ها، آثار منفی خود را در تصویر ذهنی جوامع آفریقایی نسبت به کشورمان بر جای گذاشته است. اما اگر تأثیر مجموعه عوامل یاد شده را در ساخت تصویر ذهنی جوامع آفریقایی نسبت به جمهوری اسلامی ایران لحاظ کنیم، خواهیم دید که تصویر آنان از جمهوری اسلامی ایران به مراتب غیر واقعی تر و کج و معوج تر از تصویری است که ما از جوامع آفریقایی داریم.
** فضای پسابرجام تا چه حد در تغییر این ذهنیت در میان کشورهای آفریقایی اثرگذار بود؟
پروژه ایران هراسی آثار منفی خود را در همه کشورها نسبت به جمهوری اسلامی ایران بر جای گذاشته است و کشورهای آفریقایی در این زمینه استثنا نبودند. خوشبختانه توافق هسته ای و اجرای برجام این فضا را شکست و تصویر متفاوت و تازه ای از ایران به کشورهای دنیا ارائه داد و به همین دلیل گشایش ها و فرصت های بسیار زیادی در مناسبات خارجی کشور به وجود آورد. در حقیقت یکی از آثار و برکات بسیار مهم توافق هسته ای و اجرای برجام بی اثر شدن پدیده ایران هراسی و فرو ریختن تصوراتی بود که به خاطر اجرای پروژه ایران هراسی نزد مردم و دولت های دیگر کشورها علیه کشورمان شکل گرفته بود.
** چنانکه گفتید پس از برجام شاهد تغییر معنا داری در مراودات سیاسی و اقتصادی ایران با کشورهای دیگر بودیم. نتیجه عملی برجام در تعاملات ایران و کشورهای آفریقایی چه بوده است؟
تحریم های غرب علیه جمهوری اسلامی ایران و محدودیت های وضع شده ناشی از آنها به تعاملات اقتصادی این کشورها با جمهوری اسلامی ایران آسیب وارد کرده بود. نگرانی دولت ها و شرکت های آفریقایی در دوره تحریم ها، احتمال اعمال فشار های سیاسی و همچنین اعمال جریمه های مالی از سوی قدرت های بزرگ، علیه آنان به دلیل تعامل اقتصادی با تهران، سبب شده بود تا این کشورها در مسیر تعامل اقتصادی با کشورمان مسیر حزم و احتیاط و یا صبر و انتظار را پیشه کنند.
اما پس از برجام این سیاست کنار گذاشته شد و علاقه به توسعه همکاری ها به صورت چشمگیری در رفتار و مواضع سیاسی کشورهای مختلف از جمله کشورهای آفریقایی مشاهده شد. بعد از برجام شاهد سفرهای مهمی از سوی رهبران و مقامات آفریقایی به تهران بودیم، آقای زوما رئیس جمهوری آفریقای جنوبی با یک هیأت بسیار گسترده متشکل از تعدادی از وزیران کابینه و تعداد قابل توجهی از تجار آن کشور برای اولین بار پس از بیست و دو سال به جمهوری اسلامی ایران سفر کرد. برگزاری دوازدهمین نشست کمیسیون مشترک با آفریقای جنوبی، سفر آقای راما فوزا معاون رئیس جمهوری به تهران، سفرهای متعدد وزیر خارجه آن کشور به تهران، سفر رئیس جمهوری غنا به تهران برای اولین بار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سفر آقای بوهاری رئیس جمهوری نیجریه به همراه تنی چند از وزیران کابینه ایشان به تهران وسفرهای متعدد دیگری در سطوح مختلف از سوی مقامات و مسئولان کشورهای آفریقایی به تهران انجام شده است.
همه این تحرکات و فعالیت ها حاکی از آن است که ما وارد فضای کاملاً متفاوتی شده ایم. فضایی که قابل مقایسه با گذشته نیست و کشورها احساس می کنند در شرایط جدید می توانند فارغ از محدودیت ها و نگرانی های گذشته به توسعه و تحکیم روابط دو جانبه خود با تهران بپردازند.
نقش رسانه های نوشتاری، صوتی و تصویری در انعکاس این تحولات و رویدادها و اطلاع رسانی در مورد فرصت ها و واقعیت های به وجودآمده کنونی نقشی تعیین کننده و مهم است. چنانچه نتوان بموقع و سریع بر این مشکل فایق آمد، فاصله های ایجاد شده قبلی باقی خواهند ماند و فرصت های بسیار ارزشمند و متعدد به وجود آمده کنونی، از دست خواهند رفت.
** یک بار دیگر به نقش رسانه ها اشاره کردید. این در حالی است که رسانه ملی به عنوان فراگیرترین و تأثیر گذارترین رسانه کشور در تمام سال های گذشته، اخبار دست چندم و آن هم صرفاً خبرهای منفی آفریقا را پوشش داده است. نمی دانم که ارتباط بین وزارت خارجه با سیاستگذاری رسانه ملی به لحاظ سازمانی چطور شکل می گیرد اما سؤال این است که چرا در تمام این سال ها تلاش نشده تا این نوع خبر رسانی و نگاه به آفریقا اصلاح شود؟
اینکه چرا چنین مشکلی به وجود آمده معلول علت های مختلفی است که در حوصله این بحث نمی گنجد. اما واقعیت این است که چنین مشکلی وجود داشته و کمابیش وجود دارد.
تا وقتی تصویر ذهنی که برای مخاطبان از آفریقا ساخته می شود، همان تصویر ترسناک گذشته است، انگیزه ای برای سفر به آفریقا یا انجام تجارت و تعاملات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با کشورهای این قاره ایجاد نمی شود و تا وقتی نگاه جوامع آفریقایی نسبت به کشورمان با همین ابهامات و مشکلات روبرو است، امکان افزایش تعاملات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تجاری بین ما و آنان وجود نخواهد داشت. صدا و سیما و سایر رسانه های ما درباره پوشش اخبار آفریقا نیازمند رویکردی متفاوت و جدید هستند. حضور نمایندگان رسانه های صوتی، تصویری و نوشتاری در کشورهای آفریقایی و مبادله متقابل هیأت هایی از رسانه های مختلف بین کشورمان با کشورهای آفریقایی برای به روز کردن تصویر ذهنی طرفین از یکدیگر بسیار کارساز و مؤثر است. به طور طبیعی همکاری متقابل و نزدیک بین رسانه ها با وزارت امورخارجه تسهیل و تسریع کننده روند مورد اشاره است که امیدواریم شکلی فعال تر از گذشته به خود بگیرد.
برگردیم به نگاه ایران نسبت به آفریقا که ریشه هایش را شما فرمودید. ما در دولت های مختلف رویکردهای متفاوتی را نسبت به آفریقا اتخاذ کرده ایم، هم از نظر توسعه روابط و هم از باب تمرکزی که روی مناطق مختلف آفریقا داشتیم. گاهی شمال و جنوب آفریقا اهمیت پیدا کرد، گاهی اوقات شرق و گاهی غرب آفریقا.
** نگاه سیاست خارجی دولت یازدهم به آفریقا چیست؟ کدام بخش اولویت دارد؟
طبیعی است که شاید نشود روی تمام 54 کشور آفریقایی تمرکز کرد.
راهبرد کلان سیاست خارجی کشور بر مبنای اصول بنیادین مندرج در قانون اساسی، طراحی و تدوین شده است. رویکرد دولت ها در سیاست خارجی کشور در هر مقطع تاریخی با تکیه بر این اصول و با توجه به رهنمود های رهبر معظم انقلاب، برنامه های توسعه پنج ساله و برنامه چشم انداز بیست ساله و همچنین مقتضیات هر مقطع تاریخی و امکانات و منابع موجود در هر دوره شکل داده شده است.
توسعه روابط با آفریقا همواره بخشی از اصول ثابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده، هست و خواهد بود. راهبرد کلان جمهوری اسلامی ایران در رابطه با آفریقا همواره مبتنی بر همکاری نزدیک در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوده است. اما رویکرد های اجرایی در هر مقطعی متناسب با اولویت های ایجاد شده ناشی از مقتضیات و ضرورت های خاص آن دوره تعریف و اجرا شده است. این مسأله امری طبیعی برای همه کشورهاست. زیرا منابع، امکانات و ظرفیت های موجود برای اولویت بندی اهداف و اجرای سیاست خارجی در هر کشوری محدود و مشخص است.
در شرایطی که برخی موضوعات به لحاظ اهمیت و حیاتی بودن ماهیت خود، به صورت اجتناب ناپذیر به مسأله اول و درجه یک سیاست خارجی کشور تبدیل می شوند، اولویت سایر موضوعات را تحت تأثیر قرار می دهند و به ردیف های دست دوم و سوم اولویت ها منتقل می کنند.
مسأله جنگ تحمیلی و مذاکرات هسته ای برای سیاست خارجی کشور ما چنین ماهیتی داشتند. این گونه تغییر اولویت ها، ماهیتی تحمیلی دارند و اجتناب ناپذیرند و در عین حال برای همه کشورها امری قابل فهم و پذیرفته شده اند.
منابع و ظرفیت ها، ظرفیت های محدود و مشخصی است. وقتی دولت به دلیل بروز مسائل حیاتی و مهم ناچار می شود 60 درصد تا 70 درصد ظرفیت تخصیص داده شده برای اداره سیاست خارجی کشور را معطوف به مدیریت آن مسأله حیاتی و با اولویت ویژه اختصاص دهد، به ناچار آن 30 تا 40 درصد ظرفیت باقیمانده بین سایر اولویت ها باید توزیع شود. طبیعی است در چنین شرایطی توجه از بخش های دیگر کاسته می شود.
علت عمده این فراز و فرودها در رویکردها و اجرای آنها طی سه دهه گذشته را باید در ارتباط با آثار ناشی از ظهور شرایط ویژه مثل جنگ تحمیلی و بحران هسته ای برای سیاست خارجی کشور جست و جو کرد. اگرچه این مسأله تنها دلیل نیست اما یکی از دلایل مهم تلقی می شود. بی تردید عوامل دیگری در این فراز و فرودها نقش داشته اند و چنانچه علت های واقعی آنها شناسایی و رفع نشوند، وضعیت های گذشته باز هم می توانند تکرار شوند.
اما با وجود همه این مشکلات، در مجموع وضعیت روابط با آفریقا در شرایط کنونی وضعیتی خاص و قابل توجه است. زیرا تفاهم هسته ای موجب شده که فضای ایران هراسی و در نتیجه ملاحظات و احتیاط هایی که کشورها در توسعه روابط با ایران داشتند از بین برود.
از سوی دیگر ایران بعد از برجام مصمم تر، قوی تر و با اشتیاق بیشتر به همکاری و توسعه روابط با آفریقا می نگرد. خوشبختانه وضعیت مشابهی در میان کشورهای آفریقایی برای توسعه روابط با جمهوری اسلامی ایران به وجود آمده است. دولت یازدهم طی سه سال اول مسئولیتش، عمده توجه خود را به حل و فصل مسأله هسته ای کشور معطوف کرد، خوشبختانه این تلاش، در سایر حوزه های سیاست خارجی از جمله در حوزه روابط با آفریقا، آثار مثبت خود را به وجود آورده است. اکنون با فضای مثبت به وجود آمده با فراغ بال بیشتر و در فضای مثبت تری می توان توسعه و تحکیم روابط با آفریقا را پیگیری و اجرا کرد. نکته بسیار مهم درخصوص شرایط جدید این است که علاقه به توسعه و تحکیم روابط با کشورهای آفریقایی امروز به خلاف گذشته، یک علاقه یک سویه نیست بلکه علاقه ای دوطرفه است.
لازمه انجام همکاری دو جانبه بین دو واحد مستقل سیاسی، وجود علاقه دوسویه نسبت به آن است. امری که در گذشته وجود نداشت و یا ضعیف بود. وجه ممیزه شرایط جدید، شکل گیری این علاقه به صورت دوجانبه بین تهران و پایتخت های کشورهای آفریقایی است.
دولت یازدهم، ستاد اقتصادی آفریقا به ریاست معاون اول رئیس جمهوری که در دولت گذشته تعطیل شده بود را احیا کرد . این ستاد با استفاده از جایگاه ویژه خود می تواند از ظرفیت های به وجود آمده برای توسعه و تحکیم روابط با آفریقا استفاده کند و وقفه ای که درگذشته در روابط ما با آفریقا پیش آمده بود را جبران کند. نکته بسیار مهم درک عمیق این واقعیت است که فرصت های به وجود آمده دائمی و همیشگی نیستند، چنانچه نتوان بدرستی و به سرعت از این فرصت ها استفاده کرد، به دلیل ویژگی ناپایداری که چنین فرصت هایی دارند، بسرعت ناپدید می شوند و از دست خواهند رفت.
** آیا باید منتظرتغییر چشمگیر و معناداری در سیاست خارجی دولت یازدهم نسبت به آفریقا در یک سال باقی مانده از عمر دولت باشیم؟
چنانچه بتوانیم ظرفیت های لازم برای بهره برداری از فرصت های شکل گرفته کنونی را بموقع تمهید کنیم و این فرصت ها را به دستاورد برای کشور تبدیل کنیم طبیعتاً تغییرات محسوس و معناداری در تعاملات و مناسبات کشورمان با کشورهای آفریقایی اتفاق خواهد افتاد. اما چنانچه این کار صورت نگیرد، فرصت ها از بین خواهند رفت و احیای آن کار ساده ای نیست و وضعیت روابط نمی تواند تغییرات معنا دار و متفاوتی را تجربه کند.
*منبع: روزنامه ایران