کارشناسان میگویند گسلهای سهگانه، جهش احتمالی قیمت مسکن، آلودگی هوا و تراکم به عنوان خطرات سنتی و فرونشست زمین به عنوان خطر نوین، کلانشهر تهران را در معرض تهدید قرار داده است.
به گزارش ایسنا، وقوع سه حادثه در فاصله زمانی کمتر از سه ماه در شهر تهران؛ انفجار در شهران به علت فرونشست زمین و نشت گاز (۲۸ خرداد)، فرونشست زمین در خیابان پیامبر (ص) (۱۱ شهریور) و انفجار تاسیسات برق در محله ستارخان (۱۴ شهریور) آن هم در یک موقعیت جغرافیایی خاص (شمال غرب) آژیر خطر را برای پایتختنشینان به صدا درآورد. با این حال بعد از گذشت فقط چند روز از آخرین حادثه و یک دوره کوتاه غلیان هیجانات و احساسات، اوضاع عادی شده است. انگار برای کسی مهم نیست که «چنارستان» حالا بجز خطر زلزله مقام اول جهان را در فرونشست زمین به خود اختصاص داده است.
با اینکه تونل مترو میتواند در دسترسترین متهم دو حادثه از سه حادثه اخیر باشد، به نظر میرسد واکاوی علل حادثه به سرنخ خطرات گستردهتر و پایدارتری میرسد؛ یکی از این سرنخها سست شدن خاک تهران است. خشکسالی و برداشت نامتعارف آب از چاههای غیرمجاز، علاوه بر خشک شدن دیگر چاهها و مشکل در تامین آب شرب باعث فرونشست زمین در دشت ورامین و دشت تهران، کرج و شهریار شده است، مناطقی که تا پیش از این قطب کشاورزی در منطقه به حساب میآمدند. به دلیل نابودی آبخوانها دشت ورامین با وسعتی بالغ بر ۷۰۰ کیلومتر مربع، در سه ناحیه فرونشست زمین داشته که با توجه به نزدیک بودن راهآهن تهران - مشهد به این اراضی این تاسیسات در معرض خطر هستند. علاوه بر این، با ادامه روند فرونشستها تخریب مناطق مسکونی، تاسیسات شهری و خطرات جانی و مالی را در پیش خواهیم داشت.
در حالی که هنوز علت حادثه شهران که ۲۸ خردادماه سال جاری روی داد و در آن ریزش و نشست زمین باعث ترکیدگی لوله گاز و انفجار شد، بهصورت کامل مشخص نشده است؛ ظرف کمتر از سه ماه دومین حادثه با ظاهری مشابه بازهم در غرب تهران اتفاق افتاد. مدیران شهرداری تهران در اولین دقایق بروز حادثه ظهر پنجشنبه درباره علت وقوع حادثه اعلام کردند که نشت آب ناشی از خطوط اصلی قدیمی و فرسوده علت حادثه بوده است و نشست زمین در خیابان پیامبر ربطی به حفاری تونل مترو ندارد. اما پرورش مدیرعامل آبفای تهران چنین نظری ندارد و می گوید به طور قطع میتوان گفت که این موضوع هیچ ارتباطی با مسئله آب نداشته و دو لوله ۵۰۰ و ۱۵۰ میلیمتری این منطقه کاملاً سالم هستند.
حادثه خیابان شهران نیز در بالای سر تونل در دست احداث برای خط شش مترو رخ داد. تحقیقات در مورد علت وقوع حادثه شهران که در ساعات اولیه بامداد روز جمعه ۲۸ خردادماه سال جاری با صدای انفجار لوله گاز همراه شده بود، چند ماه ادامه داشت تا اینکه معاون وزیر کشور و رئیس سازمان مدیریت بحران چند روز قبل از حادثه نشست زمین در خیابان پیامبر با استناد به نتایج بهدست آمده از سوی گروههای تحقیقاتی مختلف درباره علت بروز حادثه شهران، مترو تهران را عامل اصلی وقوع حادثه و در نهایت ترکیدگی لوله گاز معرفی کرد. اسماعیل نجار با اشاره به اینکه بافت خاک در محدوده خیابان شهران از چسبندگی کافی برخوردار نبوده و حفر تونل مترو باعث فروریزش خاک شده گفت: همین امر نیز سبب فشار به لوله گاز، آب و کابلهای انتقال برق شده و در نهایت منجر به گسستگی در این خطوط و حریق شده است. او درباره ادعای مدیریت شهری مبنی بر وجود مغار در محدوده منطقه شهران تاکید کرده بود اگر هم وجود مغار عامل اصلی ریزش خیابان در محدوده شهران باشد سوال اینجاست که چرا پیش از آغاز عملیات حفاری مترو، این مغار شناسایی نشده است.
دقیقا سه روز بعد از حادثه خیابان پیامبر (ص)، مرکز توزیع برق ستارخان طرشت دچار حادثه و برق این منطقه قطع شد که به گفته مدیر عامل شرکت برق منطقهای تهران علت اصلی این حادثه برخورد بیل مکانیکی شهرداری با کابل برق فشارقوی بوده است. با این که حادثه ۱۴ شهریور به فرونشست زمین ارتباطی نداشت، ریسک خطرپذیری زندگی در شهر تهران را نمایان کرد و یک بار دیگر بر عدم امنیت زیرساختها صحه گذاشت. پس از آنهم که حادثه ریزش تونل مترو در کیانشهر بر این ریسک افزود.
تهدید دیگر که زیر پای تهران خودنمایی میکند قرار داشتن چهار گسل شمال، مشاء، ری و پیشوا در پهنه شهر تهران است که فقط فعال شدن یکی از آنها برای وقوع هر فاجعهای در تهران کافی است. مثلا گسل شمال تهران، از ناحیه شهری کل مناطق شمالی شهر تهران و در ادامه، از پهنه مسکونی جنوب شهر کرج عبور میکند و هماکنون بخشهایی از منازل مسکونی رو یا در فرادیواره این گسل ساخته شده یا در مناطق ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۲۱ و ۲۲ شهرداری تهران در حال ساخت است، همچنین نزدیکی گسل مشاء به ناحیه شمال و شمالشرقی تهران و عبور آن از حدود ۳۶کیلومتری شمالشرق این شهر در تلاقی با گسل شمال تهران در محل روستای کلان و در نهایت وجود گسلهای ایوانکی، شمال و جنوب ری و کهریزک و خطوارههای مهم ساختاری در ناحیه جنوب و جنوبغربی تهران، مشخص میکند که پهنه شهری کنونی در معرض گسیختگی مستقیم گسلش زمینلرزهای واقع بوده یا در نزدیکی پهنههای لرزهزا قرار دارند. از سوی دیگر ساختوساز در حریم گسلهای فعال در محدوده شهری کرج بزرگ، مارلیک، ماهدشت نیز در حال انجام است.
با وجود چنین خطراتی و اذعان معاون وزیر راه و شهرسازی مبنی بر اینکه زیستپذیریدر تهران به شدت پایین است، بافتهای فرسوده، ناکارآمد و حتی بافتهای جدید شهر تهران به شدت در برابر حوادث آسیبپذیر هستند؛ تا جایی که یک کارشناس ایمنی ساختمان میگوید: حوزه بافت فرسوده یکی از دغدغههای شهر تهران است اما واقعیت این است که تابآوری ساختمانهای جدیدالاحداث هم اصلا خوب نیست و به جرأت میتوان گفت عمر ساختمانهای جدید به ۳۰ سال هم نخواهد رسید؛ در حالی که متوسط عمر استفاده از ساختمان در جهان ۹۰ سال است.
جواد نوفرستی، ایجاد مدیریت واحد شهری را ضروری میداند و معتقد است: در حال حاضر شاهد کمترین هماهنگی بین دستگاههای خدماترسان همچون شهردرای، اداره برق، گاز، آب، مخابرات و غیره با یکدیگر هستیم. مثلا شهرداری، خیابانی را آسفالت میکند و در عرض کمتر از یک ماه دستگاههای دیگر برای ایجاد خدمات آب، برق و گاز و موارد اینچنینی، آسفالت را تخریب میکنند؛ زیرا هیچگونه هماهنگی بین این دستگاهها وجود ندارد.
در این شرایط که دستگاه ها حاضر نیستند در سادهترین خدمات با یکدیگر هماهنگ باشند، ایجاد مدیریت واحد کمی خوشبینانه به نظر میرسد. بعد از حادثه شهران، دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری نامهای به وزیر کشور و دبیر هیات دولت ارسال کرد که تمهیدات ۱۲ گانه ای برای جلوگیری از بحرانهای مشابه را نشان میداد؛ با این حال در این نامه بر ایجاد وحدت رویه در مدیریت کلانشهر تهران اشاره چندانی نشد.
یکی از مهمترین مولفههای اثرگذار بر ایجاد ارزش افزوده در محلههای یک شهر، امنیت است. اما با وجودی که شهر تهران حداقل از جنبهی زیرساختی نمره قابل قبولی در این زمینه ندارد، قیمت مسکن در این کلانشهر با کلانشهرهای مشابه برابری میکند و حتی از بسیاری شهرها در کشورهای منطقه بالاتر است.
رییس انجمن انبوهسازان تهران در واکاوی علت این مساله، تجمیع امکانات، اشتغال و منابع در پایتخت را دلیل این مساله میداند. حسن محتشم در گفتوگو با ایسنا یادآور میشود: قبل از انقلاب جمعیت شهرنشین کل کشور حدود ۳۰ درصد بود و الان به بیش از ۷۰ درصد رسیده است. جمعیت تهران نیز در شب ۸ میلیون نفر و در روز ۱۳ میلیون نفر است. این افزایش جمعیت که از مهاجرت بیرویه از شهرهای کوچک و روستاها به تهران نشأت گرفته، متراکم شدن بیش از ظرفیت تهران را منجر شده است.
وی افزود: ترافیک، آلودگی هوا و برداشت بیرویه از منابع آبی، زیستپذیری تهران را به شدت پایین آورده و اگر دولت در شهرهای کوچک و کم جمعیت امکانات کار ایجاد نکند جمعیت تهران روز به روز بیشتر و وضعیت زندگی در تهران که در خشکی محصور است و منابع آبی بسیار ناچیزی دارد بحرانیتر میشود. از سوی دیگر انباشت تقاضای مسکن در آینده نزدیک باعث جهش مجدد قیمت مسکن خواهد شد.
تهران تا چه اندازه دیگر ظرفیت پذیرش جمعیت دارد؟ این سوالی است که رییس انجمن انبوهسازان تهران در پاسخ به آن میگوید: تهران دیگر گنجایش ندارد و به همین دلیل نباید خانهسازی جدید در این شهر انجام شود. البته ساختمانهای فرسوده باید نوسازی صورت گیرد اما تراکمفروشی بلای جان تهران شده است. هرچقدر به تهران ارتفاع و طبقات تشویقی بدهیم باز هم جمعیت جذب میشود اما شهرداری که تراکمفروشی را به عنوان منبع درآمد خود نگاه میکند باید این رویه را کنار بگذارد.
به گفته محتشم، تهران از حالت مسکونی به حالت تجاری تغییر ماهیت داده است. در این میان حقوق شهروندی از بین میرود؛ زیراشهرداری میخواهد هزینههای خود را از طریق فروش پروانههای ساختمانی تامین کند. دیگر در تهران کمتر محلهای را میتوان یافت که محل صرف برای سکونت باشد بلکه پایتخت به یک شهر کاملا تجاری تبدیل شده و آرامش زندگی شهروندی دارد کمرنگ میشود.