روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله ای که در شماره شنبه 30مرداد منتشر شده است، آورد: رشد تولید ملی و اتکا به سطح قابل قبولی از ظرفیت های درون زا، از رویاهای دیرینه جامعه ایرانی است.
در ادامه این مطلب که به قلم داریوش عباسی انتشار یافته است، می خوانیم: در روند شکل گیری دولت – ملت های مدرن و در شرایطی که بازار ایران در در مواجهه با ملل توسعه یافته غرب، تبدیل به بازار مکاره ای برای محصولات فرنگی می شد، نخستین بار این امیرکبیر بود که سعی کرد شرایط را تا حد امکان تغییر دهد. تاسیس دارالفنون، اعزام محصلان و دانش آموختگان برای سفر به اروپا با هدف کسب دانش و معارف مدرن و نیز اعزام صنعتگرانی به روسیه تزاری،گامهای ارزشمند این مرد افتخارآفرین تاریخ ایران است که هرگز از یادها و خاطره ها نخواهد رفت.
در آن دوران، تقاضای خرید سماور در ایران بالا بود. در اغلب خانه های شهری و روستایی. سماوری برپا بود و امیرکبیر برای اینکه این محصول صرفا جنبه وارداتی و برون رفت سرمایه را به دنبال نداشته باشد، صنعتگر ماهری را برای تکمیل مهارت به روسیه فرستاد و پس از بازگشت وی،از اوحمایت کرد تا اولین کارگاه تولید سماور را در ایران راه اندازی و به تقویت هرچه بیشتر تولید ملی در کشور کمک کند. عزل و فتنه از بین بردن امیرکبیر در حمام فین کاشان اما شرایط را برای آن صنعتگر به گونه ای رقم زد که مرحوم محمد علی فروغی از خاطرات پدرش در مورد آن صنعتگر چنین نقل می کند که پس از شهادت امیر، ماموران دولتی برای مطالبه سرمایه ای که در اختیار او نهاده شده بود به کارگاهش رفتند و او چون سرمایه را صرف هزینه های راه اندازی و تامین مواد اولیه کرده بود، نتوانست همه وجه را بازگرداند. دست آخر ماموران او را در ملاء عام شلاق زدند تا شاید مردم از روی دلسوزی به او کمک کنند و دین صنعتگر ایرانی پرداخت شود. او زیر شلاقها و کتکهای بی امانی که بر او رفت، نابینا شد و باقی عمر را به گدایی نشست. این، پایان تلخ رویایی بود که امیر سودای آن را در سر داشت.
بیش از 160 سال پس از این رخداد پر رنج و اکنون در دوره ای که ایران از منابع انسانی. استعداد های طبیعی، وسعت جغرافیایی و نیز موقعیت راهبردی ارزنده ای برخوردار است، هنوز هم بر سر آن رویا هستیم؛ رویایی که می توانست خیلی زودتر محقق شود و ما را در مسیر تعامل و تجارت با جهان از ترازی مثبت برخوردار سازد. در آن روزها که ما نیز برای تولیدمحوری گام های نخست را برداشتیم، به جز آمریکای شمالی و بخشی از اروپای غربی، تجربه ای موفق در حوزه رشد و تولید در جهان وجود نداشت. در این زمینه، نه از ژاپن خبری بود و نه از کره جنوبی و نه از مدعیانی که امروزه در جهان، در زمره اقتصادهای مولد و صادرات محورند. البته از حق نباید گذشت که در سالهای پیش و پس از انقلاب، دلسوزانی در بخش خصوصی توانستند اقدامات ارزنده ای در زمینه تولید انجام دهند و از اتکای کشور به سیل بی امان واردات بکاهند. با این وجود و در قیاس با بسیاری از کشورهایی که بعدها پای در این وادی نهادند، ما همچنان فاصله زیادی داریم.
این روزها و در آستانه هفته دولت و در شرایطی که سیاستمداران و سیاستگذاران کلان کشور از جمله رهبری نظام، ریاست جمهوری، قوه قضاییه، مجلس، اتاقهای بازرگانی و فعالان تولید و صنعت، از لزوم حمایت هر چه بیشتر از تولید ملی، کاهش واردات و مبارزه بی امان با پدیده شوم قاچاق میگویند؛ یادآوری این نکته ضروری است که بدانیم بخش قابل توجهی از ظرفیت تولید در کشور، به دلیل قوانین زائد، دیوانسالاری حداکثری، موازی کاری ها، مشکلات بانکی، تامین مالی و ده ها مشکل دیگر در معرض تهدید جدی است. بنظر می رسد باید پس از اتفاق مبارک اجماع ملی بر مساله دفاع از تولید داخلی، وارد فازهای عملی حمایت از تولید شویم و مردان بزرگ و بی ادعای تولید را جانانه حمایت کنیم. نگذاریم بار دیگر اراده ملی حمایت از تولید داخلی و اقتصاد بهره ور، مولد و غیر وابسته به نفت. با عدم دستیابی به سازوکارهای کیفی، کمی ،عملی و شفاف، به سرنوشت تاسف بار آن صنعتگر سماورساز دچار شود.
*منبع: روزنامه دنیای اقتصاد