چه اتفاقی در کشور رخ داده که ناگهان، یک جریان دارای سوابق خاص، ردای سخنگویی مردم را بر تن کرده و بار دیگر همانند دولت دوم اصلاحات، شعار «وا معیشتا» سر میدهد؟ بارها گفته شده که این جریان بر اساس خروجی جلسات مستمر هفتگی خود، برای مجموعه رسانهای پرتعداد و متمول مخالف دولت و جریان تحولخواه، دستور کار تعریف کرده و به لطف حضور بسیاری از نیروهای دولت سابق حتی در مدیریتهای ارشد دولت فعلی، تمام زیروبم دستگاه اجرائی را زیر نظر دارد. پس «سوژه» بهراحتی به دست میآید و در سایه مصونیت این جریان سیاسی و رسانهای، دولت یازدهم و اصلاحطلبان باز هم «سیبل» حملات آنها میشوند.
هدف این اقدامات هم مشخص است و آن اینکه پروژهای میانمدت را دنبال میکند. آنان باور نداشتند فردای انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٢، اینگونه «قرعه فال» به نام حسن روحانی زده شود اما شیوه حرکتی جریان اصلاحات سبب شد نیروهای منتسب به جریان اعتدال و اصولگرایان میانهرو نیز به دو ضلع دیگر مثلثی تبدیل شوند که اگر پیش از این هم چنین مسیری را طی کرده بودند شاید در سال ٨٤ هم میشد امکان رویکارآمدن احمدینژاد را ناکام گذاشت. جریان یادشده دوسالواندی وقت داشت تا با ناکارآمد جلوهدادن دولت و تکرار همان مسائل دوران اصلاحات، ماندن چهرههای اصلی خود در مجلس را تضمین کند اما با وجود همه فرازوفرودهای انتخابات مجلس دهم و نبود چهرههای اصلی جریان اصلاحات و اعتدال، اینبار هم مردم مانع عملیاتیشدن تصمیم مخالفان دولت شدند. از آن روز تا به حال، عملیات روانی علیه دولت شدت یافته است.
اینکه دولت یازدهم به چه آسیبهایی مبتلاست و «از کجا میخورد»، نیازمند یک پرونده مفصل و بررسی ابعاد مختلف کاستیهای طبیعی دستگاه اجرائی است و البته در ماههای اخیر، در نشستها و همایشهای مختلف دانشگاهی و جمع نخبگان و حتی لابیهای غیررسمی مسئولان دولت و البته در رسانههای مستقل، دراینباره بحثهای ابتدایی و بعضا عمیقی صورت گرفته است. اما هرچه که هست، جریان خاص مذکور نمیتواند از آن طرفی ببندد.
اگر تا پیش از رویکارآمدن محمود احمدینژاد، این جریان خود را «ناجی» و دارای روحیههای خاص برای حلکردن یکشبه مشکلات مردم، قطع دست مافیا و... معرفی میکرد و از نادیدهگرفتهشدن توسط مدیریت تکنوکرات لب به شکوه میگشود اما حالا دیگر چنین امکانی برای آنها متصور نیست.
آنها کارنامهای از خود بر جای گذاشتهاند که حتما در صورت فراهمشدن فضا برای پرداختن به همه زوایای آن، پاسخگویی در قبال نسل جوان امروز و البته نسل آینده کشور حتما بر دوش آنها خواهد بود. جریان مدعی حل یکشبه مشکلات معیشتی مردم، بعد از پایان دولتی بر سر کار آمده بود که موفقیت در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی و البته فرهنگ و حقوق اساسی مردم، از شاخصههای آن بود؛ همان دولتی که این جریان خاص همه مساعی خود را به کار گرفت تا در فاصله سالهای ٨٠ تا ٨٤ حتی روی دیدگاه نخبگان تأثیر بگذارد و آن را ناکارآمد جلوه دهد. عقبگرد همه شاخصهای توسعه آنهم در مقطعی که به یمن درآمدهای افسانهای نفت و در خدمت دولتبودن همه نهادهای کشور، باید جهشی عظیم در همه حوزهها رخ میداد، دستاورد این جریان است.
حالا هنوز سهسال از آن روزهای نگرانکننده و پرالتهاب اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی و فرهنگی نگذشته که ناگهان این جریان با تکرار همان روش دوران اصلاحات، دولت را بیتوجه به مسائل اساسی مردم میداند.
آنان در مقطع دوران اصلاحات، دعواهای سیاسی را دغدغه اصلاحطلبان عنوان میکردند بیآنکه پاسخ دهند پس شاخصهای رشد اقتصادی، کاهش محسوس بیکاری، کنترل تورم، پیشیگرفتن رشد دستمزدها بر تورم توسط کدام مدیران خیالی به شرایط مطلوب رسانده شده است؟ طرفه اینکه در حاکمیت این جریان در سالهای ٨٤ تا ٩٢، دعواهای سیاسی میان آنان چنان بالا گرفت که شهردار اصولگرای تهران را راهی به جلسات هیأت دولت محمود احمدینژاد نبود و از درآمدهای سرشار نفت، حتی حقوق حقه مردم برای توسعه ناوگان عمومی در سراسر کشور هم به جهت خلقوخوی خاص رئیس دولت به شهرداران بهویژه شهردار تهران پرداخت نمیشد.
شرایط غیرشفافشدن مسائل، فساد سیستمی نهادینهشده و بریزوبپاشهایی را بهدنبال داشت که هنوز بسیاری از آنها به سبب مصلحت کشور و توافقات بجای صورتگرفته، بیان نشده است.
حالا جریانی که تریبون مجلس را نیز از دست داده و جریان اصولگرای میانهرو و دارای سابقه و منطق سیاسی را در کنار اصلاحطلبان و جریان اعتدال میبیند، به شیوههای عجیبی روی آورده تا بهجای توافق بر سر یکسری شاخصهای کلان ملی و کمک به دولت برای گرفتن دستهگل احمدینژادیها از آب، هرروز به شکلی به پیادهسازی عملیات روانی و در پارهای موارد عملیات اجرائی برای سدکردن راه دولت همت گمارند.
یک روز پیروزمندانه خبر توافق اصلاحطلبان برای عبور از روحانی را با آبوتاب از روی وبسایتها و روزنامههای یکدیگر بازنشر میدهند و وقتی با حمایت جدی و مدبرانه اصلاحطلبان از روحانی و دعوت از اصولگرایان برای حمایت از وی در سال ٩٦ مواجه میشوند، به زبان مردم تبدیل میشوند و از یکدورهایشدن رئیسجمهور سخن میگویند.
نداشتن نامزد مورد اقبال مردم، فقدان برنامه در شیوه دولتداری آنان، ذهنیت منفی جامعه به عملکرد و طرز فکر برخی منتسبان اصولگرایی، انتخابات مجلس دهم و دستبالاداشتن گفتمان اصلاحات و ریزش قابلتوجه آرای جریان تندرو همهوهمه سبب شده تا آنان ترجیح بدهند با فضاسازیهای کاذب، بهدنبال گرفتن شط با طبل بهجای لشکرکشی و آمدن در میدان باشند.
روزی محمود احمدینژاد در یکی از سفرهای استانی خود و در ادامه همان سخنان مخصوصبهخود، پس از اینکه از مردم پرسید از چه ساعتی اینجا هستید؟ ٧، ٨، ٩؟ گفت: «اگر همه دنیا ایران را تحریم کنند هیأت دولت بیل به دست میگیرد و با بیل، ایران را آباد میکند».
او دوسال بعد از اثر تحریمها بر اقتصاد ایران گفت. حالا که روحانی با راهنماییهای رهبر معظم انقلاب و هنر تیم دیپلماسی دکتر ظریف برجام را به فرجام رسانده و یکی دیگر از بندهای ایجادشده توسط دولت محبوب نواصولگرایان را از پای کشور باز کرده، حتما همه میدانند آنچه در اثر کمتدبیری به باد رفت، به این سادگیها باز نخواهد گشت.
اما چه اهرمی بهتر از سوارشدن بر موج مطالبات مردمی که بحق، خواستار یک زندگی شایسته و مطلوب هستند؟ حالا این دولت و حامیان آن هستند که میتوانند برای جامعه در مسیر آگاهی ایران بگویند تأکید بر برنامهریزی و حرکتهای مدبرانه چقدر دشوار اما کارآمد- حتی در میانمدت- و سردادن شعارهای پوپولیستی چقدر آسان اما نابودگر – حتی در کوتاهمدت- هستند.
بهجای دستپاچهشدن در مقابل طبل توخالی تندروی، تأکید مؤتلفان ٢٤ خرداد بر مصالح کشور و مردم و بیان بخشی از واقعیات توسط برخی وزرای در برج عاج نشسته دولت یازدهم، حتما مفید فایده خواهد بود.
کافی است با یک استراتژی مدون عملی و رسانهای و فعالکردن همه بخشهای دولت تا بخشداریها و توجه به شأن و کرامت همه کارکنان دولت و تأمین خواستههای آنان و عموم جامعه ایران، آنچه شده و آنچه باید بشود به مردم گفت. آنان همیشه بهترین پاسخها را دادهاند و اگر صداقت ببینند، باز هم چنین خواهند کرد.