کد خبر: ۷۱۳۸۰
تاریخ انتشار: ۲۰:۴۰ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۵ - 21 May 2016
اگر یک نهاد لابی‌گر منسجم در آمریکا به نمایندگی از منافع ایران در مذاکرات هسته ای تلاش‌هایی انجام می‌داد و حداقل بخشی از تأثیرات منفی دیگر لابی‌ها بر طرف آمریکایی را خنثی می‌کرد، در آن صورت شاید ایران در فرایند مذاکرات و نیز در بهره‌مندی از نتایج آن با سختی‌های کمتری مواجه می‌شد.
روزنامه شرق در صفحه دیپلماسی نوشت: اگر یک نهاد لابی‌گر منسجم در آمریکا به نمایندگی از منافع ایران در مذاکرات هسته ای تلاش‌هایی انجام می‌داد و حداقل بخشی از تأثیرات منفی دیگر لابی‌ها بر طرف آمریکایی را خنثی می‌کرد، در آن صورت شاید ایران در فرایند مذاکرات و نیز در بهره‌مندی از نتایج آن با سختی‌های کمتری مواجه می‌شد.

در این گزارش که در شماره شنبه یکم خرداد 1395 خورشیدی به قلم جمال دادخواه منتشر شد، می خوانیم: حتما بارها تصاویر هیأت ایرانی در حال مذاکره با هیأت آمریکایی و دیگر قدرت‌های بزرگ را دیده‌اید. ظریف و تیمش در یک طرف میز و کری و همراهانش در طرف دیگر. به نظر می‌آید مذاکره‌ای در سطحی برابر در حال انجام است، ولی حقیقت ماجرا چیز دیگری است.
مشاهده طرف‌های مذاکره‌کننده در دو طرف میز و تصور اینکه تمامی امور بر سر همین میز مطرح و حل‌وفصل می‌شوند، ساده‌انگاری محض است. نیروها و نهادهای قدرتی در کارند که همواره در حال تأثیرگذاری بر طرف آمریکایی بوده تا فشار بیشتری بر ایران وارد آورد و امتیازهای بیشتری را از تیم مقابل طلب کند. این نهادهای قدرت همان لابی اسرائیل، برخی لابی‌های متصل به عربستان سعودی، لابی‌های مخالف جمهوری اسلامی و دیگر لابی‌های ذی‌نفع از به‌سرانجام‌نرسیدن توافق هسته‌ای بین ایران و قدرت‌های بزرگ دنیا هستند.
البته اعمال فشار این لابی‌ها تنها به فرایند مذاکره ختم نمی‌شود و آنها حتی در پروژه اجرای برجام و رفع تحریم‌ها نیز از انواع کارشکنی‌ها و تغییر جهت در مسیر انجام امور دست نکشیده و نخواهند کشید. حال اگر یک نهاد لابی‌گر منسجم به نمایندگی از منافع ایران در این مذاکرات تلاش‌هایی انجام می‌داد و حداقل بخشی از تأثیرات منفی دیگر لابی‌ها بر طرف آمریکایی را خنثی می‌کرد، در آن صورت شاید ایران در فرایند مذاکرات و نیز در بهره‌مندی از نتایج آن با سختی‌های کمتری مواجه می‌شد.
نمونه‌ای دیگر را می‌توان در نامه‌ای یافت که سال گذشته و حین انجام مذاکرات، به امضای ٤٧ نفر از سناتورهای جمهوری‌خواه رسید. باز هم ساده‌انگاری است اگر فرض شود تمامی این سناتورها اطلاعات کافی درباره مذاکرات، نتایج آن و نیز امکان لغو آن داشته‌اند. 
حتی می‌توان به‌جرئت گفت برای بسیاری از آنها آنچه آمریکا باید در قبال ایران انجام دهد و آنچه ممکن است رخ بدهد، اصلا اهمیتی ندارد. به زبانی ساده‌تر، تعداد زیادی از آنها اصلا از ماجرا سر درنمی‌آورند! با نگاهی ساده به سابقه لابی‌های فعال در سنا و مجلس نمایندگان، به‌راحتی می‌توان رد پای لابی‌های مذکور را در نوشتن و امضای این نامه یافت و باز هم تلاشی ناچیز برای خنثی‌سازی این اقدام از سوی دنبال‌کنندگان منافع ایران!
یا در مورد اخیر که در ماه دسامبر، قانون معروف مشکل‌ساز ویزا وضع شد، وجود یک لابی قدرتمند حامی ایران در آمریکا، می‌توانست مانع تصویب این قانون یا حداقل ایجاد تخفیف‌هایی در آن شود و مثال آخر در این بخش، مربوط به کشمکش‌های سیاسی اخیر بین ایالات متحده و عربستان می‌شود. 
با توجه به جو شدید به‌وجودآمده علیه عربستان سعودی میان عموم مردم آمریکا درباره وقایع ١١سپتامبر و نیز عزم تعدادی از نمایندگان کنگره برای تصویب قانونی علیه آن کشور، وجود اهرمی کارآمد و نیرومند از سوی ایران در ایالات متحده می‌توانست و می‌تواند از این شرایط برای منزوی‌کردن بیش‌ازپیش یکی از قوی‌ترین هم‌پیمانان عرب ایالات متحده و همچنین یکی از سرسخت‌ترین دشمنان ایران در خاورمیانه بهره‌برداری کند.
**سرزمین لابی‌ها
لابی‌گری در ایالات متحده پیشینه‌ای بیش از یک سده‌ دارد و به‌ویژه در دهه‌های اخیر و در پی ‌افزایش اختیارات و حوزه‌های نفوذ کنگره و محول‌شدن قدرت بیشتر به آن، فزونی یافته است. لابی‌ها و لابی‌گرها به نمایندگی از گروه‌های ذی‌نفع قومی، مذهبی، صنایع، محیط‌زیست و... به‌عنوان اهرمی برای تصویب یا جلوگیری از تصویب قوانین در راستای منافع گروه ذی‌نفع مربوط به خود و به‌طور کلی برای رساندن منفعت به گروه‌های مذکور فعالیت می‌کنند.
شرایط نیز به گونه‌ای شکل گرفته که سیستم تصمیم‌سازی در ایالات متحده به جولانگاهی برای اعمال قدرت و زورآزمایی این نهادهای قدرت بدل شده و به‌راستی می‌توان گفت بسیاری از اقدامات صورت‌گرفته در واشنگتن مستقیما به نتایج این زورآزمایی‌ها بستگی پیدا کرده است و تجلی این تأثیرگذاری لابی‌ها را می‌توان به بهترین وجه در سیاست خارجی آمریکا مشاهده کرد. البته بسیاری وجود لابی‌ها را مانعی بر سر راه دموکراسی می‌دانند. این افراد ادعا می‌کنند با وجود لابی‌ها، منافع گروه‌های در اقلیت بر منافع اکثریت پیشی می‌گیرند، اما گروهی دیگر وجود لابی‌ها را مکانیسمی مفید در راستای رسیدگی به منافع و درخواست‌های تمامی گروه‌ها می‌دانند. 
به‌هرحال لابی‌گری بدل به سازوکاری قانونی در ایالات متحده شده و هرکدام از ایالات برای خود قوانینی در رابطه با آن وضع کرده‌اند. این قوانین مواردی مانند صلاحیت‌های لابی‌گران برای دریافت مجوز فعالیت تا تعداد لابی‌گران موجود و حوزه ورود آنها را مشخص می‌کنند. 
همچنین با افزایش روزافزون لابی‌گری و اهمیت آن، شرکت‌های لابی‌گری نیز ایجاد شده‌اند و به صورتی سیستماتیک و همه‌جانبه منافع گروه‌ها را دنبال می‌کنند.
مسئله‌ای که اینجا مطرح می‌شود، این است که چرا آمریکایی‌های ایرانی‌تبار و جمهوری اسلامی لابی قدرتمند و منجسمی برای دفاع از منافع خود در ایالات متحده نداند؟ اگر این آوردگاه را که تمامی قومیت‌ها و ملیت‌ها در آن در حال پیگیری منافع خود هستند، به یک مسابقه ورزشی تشبیه کنیم، وضعیت ایرانیان مانند تیمی است که زمین مسابقه را خالی کرده یا حضوری بسیار ضعیف در آن دارد. ارائه آماری کلی از ایرانیان و وضعیت آنان در ایالات متحده و نیز مقایسه این آمار با دیگر گروه‌هایی که به نسبت جمعیت و منابع خود لابی‌های قدرتمندی در این کشور دارند، به‌خوبی نشان می‌دهد ما پتانسیل برخورداری از یک لابی قدرتمند درون آمریکا را داریم. بهره‌برداری صحیح و کارآمد از این ظرفیت بالقوه می‌تواند بسیاری از موانع و مشکلات موجود -همانند مثال‌هایی که به آنها اشاره شد- را برطرف یا به کاهش کمی و کیفی آنها کمک کند.
در ادامه، خلاصه‌ای از وضعیت ایرانیان و سه گروه دیگر و همچنین لابی‌های مربوط به آنان در ایالات متحده ارائه می‌شود و در نهایت، علل ضعف لابی ایرانیان بررسی خواهد شد.
**ایرانیان ساکن ایالات متحده
درباره جمعیت ایرانیان در آمریکا چند آمار رسمی و غیررسمی وجود دارد که البته به هیچ‌کدام از آنها نمی‌توان به‌طور قطعی استناد کرد. دو آمار رسمی موجود از جمعیت ایرانیان در سال‌های ٢٠٠٠ و ٢٠١٠، حاکی از وجود به ترتیب ٢٩٠و‌٣٧٠ هزار ایرانی در آمریکا در آن سال‌ها بوده‌اند که حدود دوسوم آنان در ایالت‌های غربی و درصد بالایی نیز در ایالت جنوبی تگزاس، ایالات مجاور واشنگتن دی‌سی، یعنی مریلند و ویرجینیا و نیز نیویورک ساکن‌اند؛ اما آمارهای غیررسمی دیگر، خبر از وجود ٩٠٠‌ هزار، بیش از یک ‌میلیون و حتی تا دو ‌میلیون ایرانی در آمریکا می‌دهد. 
به دلایلی که در ادامه گفته می‌شود، نمی‌توان به هیچ‌یک از این آمار استناد کرد. اما تاریخ و وضعیت کنونی لابی‌گری در ایالات متحده نشان‌دهنده این است که برای تشکیل یک لابی منسجم و تأثیرگذار، «کیفیت» جمعیتی بیش از «کمیت» آن قابل اتکاست. با درنظرگرفتن این فاکتورهای کیفی، ایرانیان را می‌توان یکی از مستعدترین اقلیت‌های حاضر در آمریکا، برای تشکیل یک لابی قدرتمند در نظر گرفت. ایرانیان مقیم آمریکا از نظرداشتن مدارک دانشگاهی و موفقیت در زمینه‌های تحصیلی، در مقایسه با دیگر گروه‌های نژادی، همواره در رتبه‌های اول و دوم جای گرفته‌اند. 
از نظر اقتصادی، براساس تخمین‌ها، ایرانیان سهمی ٤٠٠‌میلیارددلاری در اقتصاد آمریکا داشته و از نظر درآمدی نیز ٥٠ درصد از میانگین جامعه آمریکایی بالاترند.
از لابی‌های فعال ایرانیان می‌توان شورای آمریکایی- ایرانی و شورای ملی ایرانیان آمریکا را نام برد که البته فعالیت‌شان در مقایسه با لابی‌های دیگر گروه‌ها و قومیت‌ها چشمگیر نبوده یا با مشکلات عدیده‌ای مواجه بوده‌اند.
**لابی اسرائیل
این لابی، با اختلاف زیادی قدرتمندترین و منسجم‌ترین لابی موجود در ایالات متحده بوده و پرچم‌دار آن کمیته امور عمومی آمریکا-اسرائیل با بیش از ‌هزار نفر عضو است. البته نسبت‌دادن این لابی تنها به یهودیان (که فقط دو درصد جمعیت آمریکا را تشکیل می‌دهند و اکثریتشان در نیویورک ساکن‌اند) چندان درست نیست. این لابی از شبکه‌ای بسیار فراگیر و گسترده، متشکل از مسیحیان و یهودیان و دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه در سطح ایالات متعدد بهره می‌برد.
ایالات متحده هر سال بودجه‌ای را مختص کمک‌های خارجی کنار می‌گذارد که حدود یک‌پنجم این بودجه، یعنی سه ‌میلیارد دلار، سالانه به اسرائیل می‌رسد و تاریخچه این کمک‌ها در این سطح به ٤٠ سال رسیده است. درباره طریقه مصرف این بودجه نیز آمریکایی‌ها محدودیت‌های بسیار کمتری را نسبت به سایر کشورها به اسرائیل تحمیل می‌کنند. از دیگر امکاناتی که آمریکا در اختیار اسرائیل قرار می‌دهد، دسترسی به اطلاعاتی است که حتی هم‌پیمانان آمریکا در ناتو نیز به آنها دسترسی ندارند. این موارد و بسیاری امور دیگر، ازجمله ایجاد موانع در زمینه مذاکرات اخیر هسته‌ای و دیگر سنگ‌اندازی‌ها در راه جمهوری اسلامی، بدون وجود این لابی بسیار قدرتمند و تحت حمایت دولت اسرائیل امکان‌پذیر نبوده است.
**لابی ارامنه
ارمنی‌ها با جمعیت تخمینی بین یک تا یک‌ونیم‌میلیون نفر که اکثریت آن در ایالات جنوب غربی و شمال شرقی آمریکا ساکن‌اند، دومین لابی قدرتمند در کنگره آمریکا را دارند. از دلایل موفقیت لابی ارامنه در آمریکا می‌توان به حضور بیش از یک‌سده‌ای آنها در این کشور، برخورداری از لابی فعال از اواخر قرن نوزدهم به بعد، داشتن اشتراکات مذهبی با اکثریت آمریکایی‌ها و نیز تجمع بالا در برخی حوزه‌های انتخاباتی و تأثیرگذاری آنها در نتایج آن حوزه‌ها اشاره کرد. 
از شاخصه‌های لابی ارامنه در آمریکا این است که دولت ارمنستان عملا هیچ فعالیتی انجام نمی‌دهد (برخلاف لابی ترکیه که بیشتر از طریق دولت ترکیه و سفارت آن اقدام می‌کند) و این گروه‌های داخل آمریکا‌ هستند که پیگیر منافع این کشورند. از مهم‌ترین گروه‌های ارمنی حاضر در آمریکا می‌توان مجمع ارامنه آمریکا، کمیته ملی ارامنه آمریکا و همچنین کمیته روابط مردمی ایالات متحده-ارمنستان را نام برد. 
با وجود اینکه این گروه‌ها و چندین گروه و سازمان ارمنی دیگر فعال در ایالات متحده در برخی امور با یکدیگر اختلافاتی دارند و روش‌های متفاوتی را برای انجام امور خود در پیش می‌گیرند، اما تمامی آنها به‌طور کل چند هدف عمده را دنبال کرده و در دستیابی به تعداد زیادی از آنها در برهه‌هایی موفق بوده‌اند؛ ازجمله سرازیرشدن سالانه ٩٠‌ میلیون دلار کمک آمریکایی‌ها به جمهوری ارمنستان، شناسایی نسل‌کشی دولت عثمانی در سطح ایالتی و بین‌المللی، شناسایی ناگورنو-قره‌باغ و کمک‌گرفتن از ایالات متحده برای آن، سد کمک‌های ایالات متحده به جمهوری آذربایجان و ایجاد مانع در راه معاملات تسلیحاتی آمریکا و ترکیه. شایان ذکر است که قدرت این لابی چنان بالاست که حتی رئیس‌جمهور آذربایجان، چند ماه قبل لابی ارمنستان را به‌عنوان مهم‌ترین دشمن خود قلمداد کرده بود! 
لابی ارامنه برخی نظرها، به‌ویژه در اموری که پای منافع دوجانبه جمهوری ارمنستان و جمهوری اسلامی در میان بوده -همچون احداث خطوط لوله گاز از ایران به ارمنستان- از لابی‌های همسو با منافع ایران بوده و به‌طور غیرمستقیم منافعی به ایران رسانده است. با توجه به‌اینکه ارمنستان در منطقه نسبت به آذربایجان منابع طبیعی بسیار بیشتری دارد و ترکیه (عضو ناتو) در درجه پایین‌تری از اهمیت برای آمریکا قرار دارد، می‌توان امتیازهای کسب‌شده برای ارمنستان را تا حد بسیار زیادی به لابی فعال ارامنه در ایالات متحده نسبت داد.
**لابی کوبایی
آمریکایی‌های کوبایی‌تبار با جمعیتی بالغ بر دو ‌میلیون نفر در خاک ایالات متحده و تراکم جمعیتی بالا در ایالت فلوریدا –نزدیک‌ترین ایالت به کوبا- از دیگر گروه‌های قدرتمند محسوب می‌شوند. این گروه از حضور نمایندگان خود در سمت‌هایی در قوای مجریه و مقننه با نسبتی فراتر از نسبت جمعیتی خود بهره می‌برد، اما برخلاف بیشتر لابی‌های حاضر در آمریکا که در راستای منافع کشورشان قدم برمی‌دارند، لابی کوبایی روی براندازی دولت کاسترو و واردآوردن فشار هرچه بیشتر به آن دولت متمرکز است. می‌توان این هدف را کانون اصلی جهت‌دهنده به فعالیت‌های این لابی نامید. 
این مهاجران که معمولا خود را پناهنده سیاسی می‌دانند، در چند دهه پس از انقلاب سوسیالیستی کوبا در سال ١٩٥٩، موفقیت‌های چشمگیری در رابطه با این هدف خود داشته و در امر فشارآوردن به دولت آمریکا برای اعمال و تمدید تحریم‌ها مؤثر عمل کرده‌اند. لابی کوبایی را که ارتباط بسیار خوب و دوسویه‌ای با جمهوری‌خواهان دارد، می‌توان قوی‌ترین اپوزیسیون فرامرزی دولت کاسترو نامید.
**دلایل شکل‌نگرفتن لابی قدرتمند ایرانی 
سه نمونه فوق، اهمیت و تأثیر لابی‌ها را در امور مختلف به‌وضوح نشان می‌دهند. حال با توجه به آماری که از ایرانیان ارائه شد و برتربودن این آمار در مشخصه‌های مختلف نسبت به دیگر گروه‌های دارای لابی، این سؤال مطرح می‌شود که چرا ایرانیان نمی‌توانند لابی قدرتمندی در ایالات متحده داشته باشند که پیگیر منافع ایران و همچنین ایرانیان ساکن در آمریکا باشد؟ عوامل متعددی دراین‌باره ذکر شده‌اند. تعدادی از این عوامل را می‌توان در خصوصیات جامعه‌شناسانه یا فرهنگی ایرانیان یافت. 
تمایل‌نداشتن به انجام کارهای گروهی و میل به تک‌روی را ازجمله آنها برشمرده‌اند که همین عامل سبب شکل‌نگرفتن همکاری میان ایرانیان برای پیشبرد منافعشان بوده است. نبود مدیریتی که بتواند این پتانسیل‌ها را متحد و به یک جهت روانه کند نیز عامل دیگری است. آمریکایی‌های ایرانی‌تبار معمولا فرد یا گروهی را به‌عنوان جلودار قبول نکرده و زیر بیرق او کار نکرده‌اند. 
تمایل‌نداشتن بسیاری از آمریکایی‌های ایرانی‌تبار به داشتن ارتباط با یکدیگر، حل‌شدن آنها در جامعه آمریکایی و نیز تمایل‌نداشتن به شناخته‌شدن به‌عنوان ایرانی نیز می‌توانند از دیگر عوامل مهم باشند. 
همچنین ایرانی‌های حاضر در آمریکا -برای مثال برخلاف کوبایی‌ها- با هدفی واحد وارد این کشور نشده‌اند. اهداف اقتصادی، تحصیلی، سیاسی و...، از اسباب جداافتادن ایرانیان بوده است. 
همچنین از نظر جهت‌گیری‌های سیاسی، طیف وسیعی از مخالفان و موافقان جمهوری اسلامی در این کشور حضور دارند و حتی خود این دو دسته نیز انشعابات فراوانی دارند. این امر سبب شده تا شاید همان اندک اقدامات لابی‌های موافق نیز با کارشکنی‌های لابی‌های مخالف روبه‌رو شوند. درباره مذهب هم وضعیت به همین ترتیب بوده و چنددستگی وجود دارد. هر کدام از این تعارضات به نوبه خود مانع از ایجاد یک سازمان منسجم بین ایرانیان ساکن آمریکا شده است. 
عواملی نیز وجود دارند که در سطوحی بالاتر از تفاوت‌های درون‌گروهی بین ایرانیان جای می‌گیرند. این عوامل مانع از ورود صددرصدی دولت ایران برای تشکیل و حمایت از یک لابی قدرتمند بوده است. می‌توان تفاوت‌های ایدئولوژیک بین ایالات متحده و نظام جمهوری اسلامی و دشمنی دیرینه را مهم‌ترین عامل این واردنشدن دانست. نداشتن درکی صحیح از ماهیت سیاست در واشنگتن، آشنانبودن با لابی‌گری و فعالیت‌های مربوط به آن، زمان‌بربودن ایجاد و تداوم یک لابی قدرتمند و سایه‌افکندن تفاوت‌های ایدئولوژیک بر عمل‌گرایی را می‌توان از دیگر عوامل حضور کم‌رنگ ایران در امر لابی‌گری در ایالات متحده برشمرد. 
بسیاری از صاحب‌نظران هزینه‌های بالای مربوط به لابی‌گری را نیز ازجمله عوامل مؤثر در این واردنشدن دانسته‌اند. اما باید دانست هزینه‌های تحریم‌ها یا دیگر اقدامات ایالات متحده علیه ایران می‌تواند بسیار بالاتر از هزینه‌های مربوط به ایجاد یک لابی قدرتمند باشد. خلاصه اینکه حمایت و پشتیبانی دولت ذی‌نفع از اقدامات نمایندگانش در کشوری دیگر، عاملی بسیار تعیین‌کننده است و نبود آن می‌تواند به شکست اقدامات صورت گرفته بینجامد.
در هفته‌های آینده دلایل این موفق‌نشدن را با جزئیات بیشتر بررسی خواهیم کرد و همچنین راهکارهای بهبود این شرایط را از زبان صاحب‌نظران این حوزه جویا خواهیم شد.
*منبع: روزنامه شرق
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: