بانکداری ایرانی – اعتبار صنعت بيمه به تبليغ نيست بلكه به منش و رفتار مناسب در قبال مردم است و شركت بيمه اي خوب است كه پاسخگو و به تعهداتش پايبند باشد و خسارت بدهد.
محمدابراهيم امين رئيس كل بيمه مركزي اين مطالب را اخيراً در جمع اعضاي هيئت مديره، مديرعامل و مديران شركت سهامي بيمه البرز بيان كرده است كه مبسوط آن به اين شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه از انسانها ميماند منش، شخصيت، رفتار شخصي و اجتماعي و عملكردشان است و كساني كه از ديدنشان خوشحال ميشويم يعني عملكردشان چه به لحاظ شخصي و چه به لحاظ اجتماعي احساس خوب را به انسان منتقل ميكند. براي همه شما آرزوي توفيق دارم.
بيمه مركزي به دليل اشراف اطلاعاتي كه به كل صنعت بيمه دارد، ميتواند بر اساس آن اطلاعات نسبت به عملكرد يك شركت و ادارهكنندگان آن (كه البته بيشترين نقش را مديران دارند، ولي نميتوان نقش كارشناسان و كاركنان را انكار كرد) و هم در مورد نمايندگان و تمامي كساني كه واسطه ارتباط شركت با جامعه و مردم هستند؛ قضاوت، اظهار نظر و داوري كند.
اگر بخواهم اين موضوع را بهتر باز كنم بايد بگويم كه اصولا يك شركت بيمهاي خوب چيست؟ تا بر اساس آن بگويم ما كجاي كار قرار داريم.
وقتي كه ما در داخل يك شركت كار ميكنيم به تناسب اينكه در چه جايگاه و مسئوليتي هستيم طبيعتا آن كاركرد روزمره و وظايفي كه بر عهده ماست، نگاهمان را به مجموعه ميسازد.
پس اينكه يك شركت خوب چه شركتي است بستگي دارد به اينكه چه كسي قضاوت ميكند. كاركنان، مديران، نمايندگان، سهامداران، نهاد ناظر، مردم، جامعه و رسانهها؟ كداميك؟ و معيارها چيست؟
معيارهاي كاركنان اين است كه اگر با ما منصفانه رفتار شود و به انگيزههاي مادي و معنويمان توجه شود و فضاي مناسبي براي كار در اختيارمان باشد و در برخورد با ما تبعيض و بي عدالتي نباشد، سازمان خوبي خواهيم داشت.
مديران شركت با مسايل ديگري روبرو هستند؛ بايد جواب سهامداران، نمايندگان، نهاد ناظر، دولت، سازمان مالياتي، مميزان و حسابرسان را بدهند و تعادلي در همه اينها برقرار كنند كه رضايت آنها را جلب كنند، پس خوب و بد شاخصهاي ديگري براي آنها دارد.
مردم ميگويند شركت بيمهاي وقتي خوب است كه هنگام خريد بيمهنامه آدمهاي مرتب و باشخصيت جواب ما را بدهند؛ راهنمايي و مشاوره كنند و با احترام بيمهنامه را به ما تحويل بدهند و اگر خسارت رخ داد به همين شيوه با ما برخورد شود و خسارت منصفانه و سريع پرداخت شود.
سهامدار هم اگر متناسب با بازدهاي كه انتظار دارد به او سود داده شود ميگويد شركت خوب اداره ميشود. اما از چشم نهاد ناظر معيارها چيز ديگري است. نهاد ناظر بر اساس قانون و مقررات وظيفه آن را دارد كه از حقوق بيمهگذاران حمايت كند. در يك صنعت بيمه چگونه ميتوان اطمينان حاصل كرد كه بيمهگذاران حقوقشان حفظ شده است؟ حقوق بيمه شدگان چيست؟ وقتي بيمهنامه اي خريده است پس تعهدات بيمهنامهاش بايد روشن، شفاف و مشخص باشد. انتظارات و توقعات بايد روشن باشد. حق بيمه هم بايد اقتصادي باشد يعني هم جبران خسارت را بكند و هم هزينههاي بيمهگري را جبران كند و در نهايت بازده سهامداران نيز باقي بماند.
پس اگر بدنه فني يك شركت بيمه در صدور بيمهنامه بي مبالات باشد و تحت تاثير فشار نمايندگان و غيره بيمهنامه صادر كند و مهم نباشد حق بيمه را بگيرد يا كم بگيرد و يا اصلاً نگيرد و به اندازه واقعي حق بيمه دريافت نكند و تخفيف دهند و موقع خسارت نتوانند پرداخت كنند از ديدگاه نهاد ناظر حقوق بيمهگذار به خطر افتاده است. پس نهاد ناظر وارد ملاحظات فني ميشود كه از حقوق بيمهگذار محافظت كند. از آن طرف هم حقوق بيمهگذار يك امر مجزا نيست و به هر دو طرف بستگي دارد. حق بيمه واقعي بايد اخذ شود كه شركت بيمه هم درآمد داشته باشد و پايداري آن حفظ شود. منتها اين پايداري بلند مدت است نه كوتاه مدت و اينجاست كه تفاوتهاي مديران در شركتها ي بيمه مشخص ميشود.
مدير كوتاه نگر فكر ميكند كه تا ميتوانم دو سه سال در بازار بيمه نامه بفروشم، حق بيمه جذب كنم و سهم بازارم را بالاتر ببرم و دو سه سال ديگر كه نيستم تعهدات براي دوره بعدي ميماند. در دنيا تنها تجارتي كه تعهدات آن بلند مدت است، بيمه است. و نه تنها حق بيمه بلكه خسارت هم قابل برآورد نيست. يعني دو طرف ترازنامه شركتهاي بيمه برآوردي است. پس وقتي بخواهيم بين دو امري كه هر دو برآوردي هستند ( درآمد ها و هزينه ها) تعادل بر قرار كنيم بين منابع و مصارف، كار پيچيدهاي است كه تحليل فني، مالي و اقتصادي ميخواهد، خوب ما بايد اينها را همينگونه بدون سيستم، ساختار و سازمان رها كنيم!؟
از هر كدام از مديران عامل اگر بپرسيد كه آيا اكچوئرياش درست و دقيق بوده است، كمتر كسي پاسخاش مثبت خواهد بود. همه ميدانيم كه چگونه اين بيمهنامهها را تهيه ميكنيم و در بازار ميفروشيم. اگر هيات مديره، مدير عامل و مديران ارشد به اين مسائل توجه نداشته باشند، مسائل به آينده موكول ميشود. شركت خوب شركتي است كه تعهداتي كه در دست مردم دارد بتواند پاسخ دهد.
نهاد ناظر ميگويد كه من حافظ حقوق بيمهگذاران هستم. براي چه ذخيره ميگيريم براي اينكه خسارت بدهيم، اگر ذخيره كسري داشته باشد يعني نخواهيم توانست از محل ذخاير خسارت بدهيم، پس از محل حق بيمههاي دريافتي همان سال بايد خسارت را پرداخت كنيم. پس به اين معناست كه آينده را در حال حاضر پيشخور كرده ايم. مگر اينكه مديران شركتهاي بيمه تصميم بگيرند در يك پروسه سه يا چهار ساله اصلاح كنند؛ اول، حق بيمه به اندازه كافي بگيرند، دچار بازي رقابت در بازار نشوند، اگر كسي حق بيمه واقعي نميدهد بيمهنامه نفروشند، دوم، به تدريج اين ذخاير و سرمايههاي لازم را در عرض دو يا سه سال افزايش دهند؛ صنعتي كه نتواند به تعهدات خود پايبند باشد نميتواند رشد كند، نميتواند توسعه پيدا كند، آيا اين خيانت نيست به مردم!؟ در بيمه هاي اجباري خيلي شايد مهم نباشد چون ساليانه است و خسارتشان هم ساليانه پرداخت مي شود اما در بيمههاي عمر بايد دقت كرد .
چه اتفاقي در پرتفوي صنعت بيمه افتاده است ؟ اتفاق عجيبي افتاده است، زماني بيمههاي باربري، آتشسوزي و مسئوليت بالاي ۶ يا ۷ درصد پرتفو را تشكيل ميدادند. در سال ۸۳ در بيمه البرز بيمههاي آتشسوزي ۱۲ درصد، باربري هم همين حدود و مسئوليت هم درصد بالايي را تشكيل مي داد. در حال حاضر اينها به يك يا دو درصد پرتفوي صنعت بيمه رسيدهاند. ۳۵ درصد از پرتفوي صنعت بيمه را بيمه ثالث و ۲۹.۴ درصد آن را درمان تشكيل داده، يعني ۶۴.۴ درصد پرتفوي صنعت بيمه را اين دو رشته با محدوديت و تعرفه و مشكلات خاص خودشان تشكيل داده است كه هر دو زيانده هم هستند. سال ۹۳ ضريب خسارت شخص ثالث ۱۰۴ درصد و درمان ۱۱۷ درصد بوده است. تنها در درمان ۴۰۰۰ ميليارد تومان خسارت داده شد و ۳۰۰۰ ميليارد تومان حق بيمه گرفته شد. اين دو رشته عصاره و ذخيره مالي شركت هاي بيمه را مي بلعد. در سال هاي قبل درمان ۱۰ يا ۱۱ درصد پرتفوي صنعت بيمه را تشكيل مي داد بعد اين رقم شد ۱۸ درصد اما به يكباره شد ۳۰ درصد. پرتفوي بيمههاي عمر ۱۰.۷درصد شده است كه با مجموع بيمههاي درمان و ثالث ميشود ۷۵.۱درصد، اگر حوادث راننده و بدنه خودرو را هم اضافه كنيم حدود ۵.۴ درصد اضافه ميشود به پرتفوي صنعت بيمه، يعني حدود ۲۰ درصد براي بيمههاي اموال باقي مانده است!
چرا اين اتفاق افتاده است؟ جنگ قيمت باعث پايين آمدن حق بيمه ها شده است و به خاطر ركود اقتصادي، گردش مالي و تحرك و فعاليت بنگاهها كاهش يافته است و به تبع آن تقاضا براي بيمه اموال كم و محدود شده است. همه دچار كمبود نقدينگي هستند، پس تا ركود برطرف نشود چشم اندازي براي بيمه هاي اموال نيست كه حتي با برداشتن تحريم ها و برطرف شدن ركود، ۳ سال ديگر آثارش را در بيمه شاهد هستيم. پس فقط بيمه هاي خودرو، درمان و عمر باقي مي ماند كه بايد در بيمه هاي عمر يك بازنگري جدي بكنيم، كاري نكنيم كه به خاطر رقابت براي جذب فروش بيمه نامه، چند سال بعد يك شركت بيمه كه سرمايه و سرنوشت هزاران نفر به آن بسته است يكباره با تعهداتي روبهرو شود كه نتواند آن را پوشش بدهد. اگر حادثه فاجعه آميزي اتفاق بيفتد تمام شركتهاي بيمه را با وضعيتي كه دارند درو مي كند!
بيمه مركزي از چشم نهاد ناظر بررسي ميكند كه كدام شركت بيمه فني تر عمل ميكند، حق بيمه درست تري ميگيرد، اسير تبليغات بازار نشده است، اسير فشار نمايندههايش نشده است، با جذب نماينده بيشتر دردسر بيشتري براي خودش به وجود نميآورد. نماينده شركت در بازار با اتكاء به چه چيزي ميخواهد بيمه نامه بفروشد، به اتكاء برند شركت بايد بيمه نامه بفروشد، اگر شركت فاقد برند باشد چطور بيمه نامه بفروشد؟ تخفيف؟! چون چيز ديگري غير از تخفيف ندارد.
آنچه كه براي شركت بيمه توسعه اتفاق افتاد چه بود؟ ۱۵۰۰ نماينده جذب و روانه بازار كرد. نماينده ها فشار ميآوردند كه كسي با نام بيمه توسعه بيمه نامه نميخرد. شركت بيمه توسعه هم به آنها اجازه داد با استفاده از تخفيف ۳۰ درصدي بيمه نامه بفروشند. يعني تخفيفي بدهد كه هيچ شركت بيمه ديگري چنين تخفيفي ندهد. در اين مدت شركتي كه در بازار ثالث ديده نميشد به ۷ درصد بازار ثالث دست پيدا كرد.
حتي بيمه البرز هم چنين سهمي از بازار ثالث نداشته است. بيمه توسعه در عرض يكسال ۱ ميليون و ۱۰۰ هزار بيمه نامه فروخت منتهي با ۳۰ درصد تخفيف. چون نماينده جذب كرده بود و سيستم نداشت، كنترل و نظارت بر نماينده نداشت همان ۷۰ درصدي هم كه از حق بيمهها دريافت شد به شركت ندادند يا دير دادند. وقتي به خودش آمد كه خسارت ها به شركت آمد؛ ديديم اگر آن شركت بيمه به فروش بيمه نامه ادامه بدهد فقط مشكل بزرگتر ميشود، پس جلوي صدور بيمه نامهاش گرفته شد، خسارت را از چه محلي پرداخت ميكرد؟ از محل صدور بيمه نامه، هرچه حق بيمه ميگرفت خسارت ميداد و چون كفاف نميداد در قالب چك مدتدار پرداخت ميكرد. چكها برگشت ميخورد و اين مشكل را تشديد ميكرد. به محض اينكه بيمه مركزي جلوي كار را گرفت و ورودي پول به شركت بسته شد شركت چون ديگر ذخاير و اندوختهاي نداشت، به زانو درآمد.
اين مسئله ممكن است براي هر شركتي پيش بيايد. ممكن است به جايي برسد كه بيمه مركزي صدور يك رشته را در يك شركت ببندد، آن شركت بايد به زانو دربيايد؟ يا آنقدر از محل حق بيمههاي دريافت شده ذخيره داشته باشدكه دچار مشكل نشود. اگر ذخاير كافي گرفته شود خسارتها پرداخت ميشود. آنهايي كه بيمهنامهها را طراحي ميكنند، آنهايي كه بازاريابي ميكنند، آنهايي كه نرخ تعيين ميكنند، حق بيمه وصول ميكنند، نحوه وصول حق بيمه و نحوه كاربرد منابع در سرمايهگذاري همه بايد با يكديگر تناسب داشته باشد اصول فني، مالي و اقتصادي را رعايت كنند تا يك شركت هم خودش پايدار باشد و هم به مشتريانش پاسخ دهد.
در حال حاضر شاخص ها چيست؟ شاخص توانگري مالي. اين شاخص حداقلي است در صنعت بيمه كه در حال حاضر تصويب شده. در دنيا سرمايههاي شركت بيمه بايد ۲ برابر ريسكهايش باشد. چون اين الگو در ايران اجرا مي شود ما برابري را در نظر مي گيريم يعني ريسكها برابر سرمايه باشد يعني ۱۰۰. حالا چند شركت داريم كه بالاي ۱۰۰ هستند؟ با تجديد ارزيابي مي توان سرمايه يك شركت را بالا برد و توانگري آن را به سطح مطلوب رساند. اين كه مشكلي را حل نميكند.
پشتوانه ريسك پشتوانهاي است كه شركت در بانك و بورس دارد يا داراييهايي كه به سرعت مي توان آن را به نقدينگي تبديل كرد. اما حتي ما نيامديم ريسك داراييهاي مختلف را محاسبه كنيم. وقتي صاحب بيمهاي بانك است و تمام پولهايش نزد خودش است آيا ريسك اين شركت با شركتي كه پولهايش را در بانكهاي مختلف دارد يكي است؟ پس ريسك بيمهاي كه بانك خودش سهامدار آن است خيلي بالاتر است. پس خيلي بايد تلاش صورت بگيرد و فرهنگ سازي شود، مديران بيمهها بايد احساس نگراني كنند و دغدغه داشته باشند تا شركت بيمه خوبي شوند. شركت خوب اين نيست كه فقط جايزه و لوح حمايت از مصرف كننده بگيرد! بلكه بايد پاسخگو باشد و خسارت بدهد.
واقعيت قضايا داشتن تنديس و لوح نيست! واقعيت اين است كه بايد ببينيم به مردم چه چيزي مي فروشيم و در ازاي آن چه ميگيريم و چه چيزي بر اساس تعهدات آينده به آنها ميدهيم. بايد خيلي حساس باشيم و وسواس داشته باشيم و فكر نكنيم با رشد پرتفوي و افزايش تعداد نمايندهها همه چيز مرتب است. اينها همه خطرند. اگر ۱۰۰ ميليارد تومان مي فروشيد؛ حق بيمه كافي بگيريد و خسارت كافي بدهيد تا بدانند خسارت خودشان را ميگيرند. هزينههاي بالا سري به درستي لحاظ شده باشد، حقوق كاركنان در آن لحاظ شده باشد، كارمزد نماينده لحاظ شده باشد بهتر از آن است كه ۲۰۰۰ ميليارد بفروشيد وآن را از اندوخته شركت پرداخت كنيد.
نرخهاي نادرست در رشتهها باعث چنين مشكلاتي ميشود كه نه به نفع بيمهگذار است نه به نفع بيمهگر. چه توهمي به ما دست داده است كه فكر ميكنيم هر چه بيشتر بفروشيم بهتر است؟! اين عدم وقوف به مسئوليتهاي شركت هاي بيمه است.
صنعت بيمه بايد پشتوانه اقتصاد ملي باشد، پشتوانه رشد باشد. پشتوانه امنيت خاطر باشد و به مردم آرامش بدهد. وقتي مردم به اين نتيجه برسند كه آدمهايي اين صنعت را اداره ميكنند كه پايبند به تعهدات و مسئوليت شناساند، آنان امنيت خاطر خواهند داشت. به خاطر همين است اصرار داريم كه آيين نامه ۹۰ را به تصويب برسانيم تا شايد كساني كه صلاحيت فني و مالي ندارند و حسابداري بلد نيستند و اقتصاد را نميفهمند به شركتهاي بيمه نيايند. چرا كه اينها عواقب خطرناكي براي اين صنعت دارند. به اين نكته هم توجه داشته باشيم كه اگر اعتبار صنعت بيمه از دست برود به سادگي قابل جبران نيست؛ مثل اتفاقي كه براي يكي از شركتهاي بيمه افتاد. مگر ميشود با اين وضعيت صنعت بيمه را در مسير رشد و پيشرفت قرار داد؟! ما بايد با وقوف كامل از مسئوليتي كه بر عهده ما گذاشته شده كار انجام بدهيم و به هيچ عنوان از اصول كارشناسي، عدول نكنيم.
اگر از چارچوبهاي كارشناسي خارج شديم، معيشت خودمان و آنهايي هم كه به اين صنعت وابسته اند تهديد مي شود و به خطر ميافتد.
به فرض يك شركت بيمه هزار نفر كارمند دارد؛ اينها حقوق دارند، سنوات دارند و قرار است بازنشسته شوند. حالا اگر شركتي اندك اندك رو به زوال برود در همان قدم اول سرنوشت كاركنان آن به خطر ميافتد. من اگر اين حرفها را در اينجا ميزنم به اين خاطر است كه شما را ميشناسم و ميدانم چقدر صادقانه تلاش ميكنيد و به حرفهتان پايبنديد. هر كدام براي به دست آوردن جايگاه خود تلاش كردهايد و زحمت كشيدهايد و حالا حرفهاي هستيد. خوشبختانه ثبات مديريتي در شركت بيمه البرز از نقاط مثبت صنعت بيمه به شمار ميآيد. وقتي مديران مرتبا تغيير ميكنند، سررشته كار از دست ميرود ولي وقتي ثبات مديريتي باشد، فرايندها، روشها و عرفها، جا ميافتند؛ مشتريها ميدانند كه با چه مديراني سروكار دارند؛ نمايندهها هم خيالشان راحتتر است. حالا اگر مثل شما باتجربه و شايسته هم باشند وضعيت بهتري را شاهد خواهيم بود. شما بايد بيشتر از اين هم متعهد باشيد و تنها از چشم خود نگاه نكنيد و خودتان را در جايگاههاي مختلف نظير جايگاه سهامداران يا نهاد ناظر هم بگذاريد.
من در همين شركت مديرعامل بودم و با تلاش شما جايگاه خوبي را هم كسب كردم كه بخشي از آن به واسطه تلاشهاي شماست و هم اكنون نيز كه در جايگاه رياست كلي بيمه مركزي فعاليت ميكنم، مديرعامل بيمه البرز ميگويد شما به اين شركت بيش از شركتهاي ديگر بيمه اي سخت ميگيريد. به صراحت گفتهام كه هيچگاه به همكارانم سفارش نكردهام و توصيه نخواهم كرد كه به اين شركت يا هر شركت ديگري سخت يا آسان بگيرند. من اعتقاد دارم همين سخت گيريها مي تواند بي نظميها و بي انضباطيهاي احتمالي را به حداقل برساند و اين در بلند مدت به نفع شركتهاست اما ممكن است در كوتاه مدت موجبات دلخوري و نارضايتي برخي از همكاران را فراهم كند.
من به شما اطمينان مي دهم در اين دوره مديريتي، برخوردهاي فردي و شخصي و سليقه اي وجود ندارد. ديگر ممكن نيست كسي از شركتهاي بيمه توقعي داشته باشد يا سفارشي و توصيهاي براي استخدام، اعطاي نمايندگي يا هر مورد ديگري به شركتهاي بيمه بفرستد. به عبارت ديگر، رابطه ما يك رابطه سالم است كه طبق موازين بايد بين نهاد ناظر و شركتهاي بيمه برقرار باشد. ما هيچ دخالتي در مسائل داخلي شركتها نميكنيم جز آنچه در مقررات پيش بيني شده است. ما در حوزه نظارت فني و به خصوص نظارت مالي متمركز شديم و البته در احراز صلاحيتها هم دقت ميكنيم وگرنه ديگر در هيچ حوزه اي دخالت نداريم. اين در حالي است كه من در ادواري شاهد بودم كه بيمه مركزي در كارهايي دخالت ميكرد كه نه در شان و جايگاهش بود و نه اصلا حق دخالت داشت. رابطه بيمه مركزي و شركتها هم اكنون در مسير صحيح قرار گرفته و هدف ما فقط اين است كه اين شركتها به طور صحيح اداره شوند. حرمت و اعتبار داشته باشند و پاسخگوي مردم باشند.
اعتبار با ادعا و تبليغ به دست نميآيد. هزار بار هم كه در رسانه ها بگوييم و منتشر كنيم اما پاسخگو نباشيم و عملكرد خوبي نداشته باشيم به جايي نميرسيم. بايد توجه كنيم كه نمايندگيهاي ما با مردم چه رفتاري دارند وگرنه جامعه ما در برابر ادعاها و تبليغات، مصونيت پيدا كرده است. بيهوده بودجه خود را صرف اين قبيل تبليغات نكنيد. اعتبار صنعت بيمه به تبليغ نيست بلكه به منش و رفتار مناسب در قبال مردم است.
اما يك ويژگي خوبي كه شركت بيمه البرز دارد، خوشنامي آن است كه آن هم به دليل تلاش هاي شما مديران و كاركنان است. من به مسائل مالي كاري ندارم چون معتقدم اين امور مربوط به مديريت است اما مي گويم كه شركتي نظير البرز نبايد كسر ذخيره داشته باشد. اين شركت نبايد اين شائبه را داشته باشد كه خداي ناكرده درآينده نتواند پاسخگوي تعهدات خود باشد. در تعهدات بيمه عمرخود بازنگري كنيد.كارشناس و اكچوئر حرفه اي جذب كنيد حتي از خارج و همه مسائل را بررسي كنيد تا بيمه نامه درست و بي نقص دست مردم بدهيد.
در حال حاضر بازار بيمه عمر داغ شده و دقت كنيد بيمه نامه اي نفروشيد كه در آينده از عهده تعهدات خود برنياييد و خداي ناكرده بنيانهاي شركت را در آينده خدشهدار كنيد. در رشته درمان هم پرتفوهايي را نپذيريد كه براي آن حق بيمه كافي دريافت نميكنيد، شركت در اين صورت آسيبپذير مي شود. البته در گزارش آمده كه آمار فروش بيمه نامههاي شما از ميانگين صنعت بالاتر بوده ولي از طرفي مديران عامل برخي شركتها هم از شما گلايه دارند ولي بايد خيلي مراقب باشيد به خصوص در رشته "ثالث" و بررسي كنيد كه آيا عاقلانه است كه بيمه شخص ثالث را زير سقف قيمتي بفروشيم؟
با تجربه اي كه اندوختم و تجاربي نظير فعاليت در بزرگترين شركت بيمهاي و اداره بيمه البرز و اكنون در نهاد ناظر، مباحثي دارم كه جاي طرح آن در اينگونه مجامع و محافل است. اين مسائل بايد در جمع حرفهاي ها واهلفن مطرح شود تا اگر مشكلي يا انحرافي هست، تصحيح شود.
اين شركت را با سابقه نيم قرن دست شما سپرده اند و بايد طوري عمل كنيد كه لااقل تا پنجاه سال ديگر اعتبار و خوشنامياش را حفظ كند. براي تمامي شما عزيزان آرزوي موفقيت روزافزون دارم.