مثل کسی که عزیزش کشته میشود، قصاص قاتل، عزیزِ از درست رفته او را برنمیگرداند، ولی چرا اصرار به قصاص دارد؟ برای اینکه این را بخشی از جبران روانی میداند. حال در مورد اقدام ایالات متحده و سایر کشورها، علیه عراق نیز میتوان گفت که کاری است که انجام شده، نه تنها صدها هزار نفر از تبعات این حمله ضرر جانی کردهاند، بلکه میلیونها تن نیز ضررهای روانی و جسمی داشتهاند و چند کشور نیز دچار ضررهای اقتصادی و زیرساختی شدهاند.
ولی آیا راهی هست که جبران بخشی از این خسارتها شود؟ قطعا راههایی هست، و یکی از سادهترین این راهها، پذیرش مسوولیت سیاسی و اخلاقی افراد و کشورهایی است که دست به این اقدام زدند. شاید باراک اوباما پیش از دیگران به این مساله اشاره کرد، ولی مهمتر از او، جرج بوش و تونی بلر هستند که تاکنون در برابر پذیرش مسوولیت اخلاقی، سیاسی و حقوقی خود در حمله به عراق سماجت میکردند. این دو نفر به ترتیب بیشترین نقش را داشتند.
هرچند در میان این دو نفر، عنصر اصلی جرج بوش بود، ولی بدون کسب حمایت بدون قید و شرطی که از جانب تونی بلر نخستوزیر وقت بریتانیا شد، بعید بود که اقدام به چنین حملهای میکرد. بنابراین نقش بلر نیز خیلی مهم بود. اکنون و پس از ١٢ سال تونی بلر حاضر شده است نسبت به این اقدام نابخردانه، اندکی و فقط اندکی مسوولیتپذیری نشان دهد، آن هم با اما و اگر.
وی در گفتوگو با «فرید زکریا»، خبرنگار «سیانان» گفت: «میتواند بابت این حقیقت که اطلاعات دریافتی ما غلط بودند، عذرخواهی کند؛ اگرچه صدام از سلاحهای شیمیایی علیه مردم خودش و دیگران به مقدار زیاد استفاده کرد، اما برنامه شیمیایی او آنطور که ما فکر میکردیم، نبود. من به خاطر برخی اشتباهات در طرحریزی و بهویژه اشتباه در درک رخدادهای پس از برکناری یک دولت عذرخواهی میکنم. در آنچه برخی میگویند خیزش داعش به حمله ٢٠٠٣ برمیگردد، حقایقی وجود دارد. البته نمیتوان گفت کسانی که در برکناری صدام در ٢٠٠٣ دست داشتند، هیچ مسوولیتی در قبال شرایط ٢٠١٥ ندارند.
نخستوزیر سابق بریتانیا و رهبر سابق حزب «کارگر» این کشور در پاسخ به پرسشی درباره اینکه حمله به عراق دلیل اصلی روی کارآمدن گروه داعش است، گفت: فکر میکنم رگههایی از حقیقت را بتوان در این دیدگاه مشاهده کرد. این سخنان بلر در حالی بیان میشود که در سال ٢٠١٣، تونی بلر پس از متقاعدکردن نمایندگان مجلس بریتانیا به اینکه صدام، رهبر سابق عراق، سلاحهای کشتار جمعی در اختیار دارد و تهدیدی برای بریتانیاست، این کشور را وارد جنگ کرد. اگرچه او امروز از برخی اشتباهاتش عذرخواهی میکند، اما روزنامه «ساندیمیلز» در چند ماه گذشته با استناد به سندی که بهتازگی در امریکا منتشر شده است، نوشت تونی بلر یک سال قبل از حمله سال ٢٠٠٣ به عراق، به «جورج بوش»، رییسجمهوری وقت امریکا، قول پیوستن به این جنگ را داده بود.
شاید برای پذیرش مسوولیت کامل از سوی تونی بلر ١٠ یا ١٥ سال دیگر زمان لازم داشته باشیم. هنگامی که وی توان راه رفتن ندارد و در گوشهای از مبل گرم و نرم خود فرو رفته است و خاطرات گذشته را مرور میکند و برای کاستن از بدنامی، حاضر به بیان برخی نقاط پنهان موضوع و نیز پذیرش مسوولیت کامل قضیه شود. ولی مشکل اینجاست که اقدام مذکور کل نظام منطقهای را دچار اختلال کرد، بدون آنکه جایگزینی که قابلیت اجرایی داشته باشد، برای آن در نظر گرفته شود.
همان زمان هم معلوم بود که امریکا و بریتانیا تصمیم خود را گرفتهاند و فقط میخواهند برای آن سندسازی کنند، بنابراین پذیرش مسوولیت سیاسی و حتی اخلاقی نیز کفایت نمیکند، بلکه مسوولیت حقوقی این مورد نیز اهمیت دارد. اینکه صدام حسین علیه مردم خودش و علیه مردم ایران در سردشت و... بمب شیمیایی استفاده کرده بود، مربوط به سال ٢٠٠٣ که به او حمله کردند نبود، بلکه حدود ٢٠ سال از آن بمباران گذشته بود و در این مدت نهتنها هیچگاه با واکنشی مواجه نشد، بلکه همواره از او حمایت نیز شد، حال چگونه چنین جنایتی را غربیها میتوانند مستمسک حمله به عراق قرار دهند؟ با همه این حرفها، تونی بلر پذیرفت که اشتباه کرده است، هرچند این پذیرش ناقص است، ولی آیا میتوانیم منتظر باشیم که جرج بوش هم سکوت خود را بشکند و به اقدام غیرقانونی و نادرست خود علیه مردم منطقه اقرار کند؟
حداقل دو علت وجود دارد که نباید انتظار داشت تا جرج بوش چنین کاری را انجام دهد؛ اول اینکه انتخابات ریاستجمهوری امریکا در پیش است و جمهوریخواهان قصد به زیر کشیدن دموکراتها از قدرت را دارند. بنابراین هرگونه اقراری که به سنگینی کفه دموکراتها کمک کند، مطلوب آنان نخواهد بود. هرچند به جز باراک اوباما سایر چهرههای حزب دموکرات نیز در این زمینه سابقه خوبی ندارند، ولی در هر حال اقرار جرج بوش به اینکه خطای راهبردی در حمله به عراق مرتکب شده است، کل دوران ریاستجمهوری او را زیر علامت سوال جدی خواهد برد زیرا اقدام او در حمله به عراق، نه فقط منطقه را در بحران فرو برد و تندروترین تروریستها از آن زاییده شدند، بلکه امریکا را هم دچار خسارتهای فراوان جانی و مالی کرد. هزاران کشته و چندین برابر این رقم معلول و مصدوم، که تعداد زیادی از آنان دچار تالمات روحی شدهاند، دستاورد جرج بوش از این اقدام بود. بنابراین اقرار به آن ممکن است به ضرر جمهوریخواهان شود.
علت دوم شاید مهمتر باشد، زیرا اگر علت اول فقط تا سال آینده اعتبار دارد، علت دوم همچنان دوام خواهد داشت و آن خصلت و خوی خودبرتربینی که در منش و رفتار جرجبوش و معاون وی یعنی دیک چنی وجود داشت، اجازه نخواهد داد که به سادگی نسبت به گذشته تجدیدنظر کنند. کسانی که سخنرانیها و ادبیات جرج بوش را به یاد دارند، و هنوز تُن صدای او را در گوشهای خود حس میکنند، میدانند که دنیای بوش، دنیای جنگ و تحقیر و استفاده از زور و خودبرتربینی بود؛ دنیایی که موجب تقویت نگرش منفی جهان به ایالات متحده نیز شد.
البته این فقط یک پیشبینی بود. امید باید داشت که این پیشبینی در همین یک سال آینده نقش برآب شود و اگر هم در این یک سال نشد، در آینده نه چندان دور جرج بوش هم به قافله کسانی بپیوندد که مهر نادرستی بر حمله امریکا بر منطقه زدهاند.
منبع: اعتماد