به گزارش بانکداری ایرانی ، یکی از موضوعات مهمی که اخیرا اکثر سازمان ها بویژه در ایران با آن مواجه هستند جذب مدیران کارآمد برای سازمان ها و مجموعه های تولیدی می باشد. اما نکته بسیار جالب این است که نزدیک به 80 درصد مدیران انتصابی، صلاحیت لازم را برای اجرای نقشی که از آنها خواسته میشود ندارند.
این واقعیت به چه معنا است؟ رایجترین اشتباهی که بیشتر سازمانها مرتکب میشوند این است که بعد از مدتی کارمند ارشد بخش مربوطه را ارتقا داده و به عنوان مدیر آن بخش انتخاب میکنند و در نتیجه تیم خود در آن بخش را با انتصاب مدیری ناکارآمد از پیشرفت بازمیدارند.
مهارتهای مورد نیاز برای مدیریت با مهارتهایی که صرفا برای انجام امور روزمره و عادی لازم است، فرق دارند. اما متاسفانه این موضوع چندان مورد تاکید قرار نمیگیرد و به همین دلیل کمتر مدیران ارتقا یافتهای را میبینید که از گرفتن سمت جدید اظهار تاسف کنند و بخواهند به شغل قبلی خود بهعنوان کارمند برگردند. در جدول زیر برخی از ویژگی ها و مهارت های مهم کارمندان و مدیران جهت مقایسه فهرست شده است.
همانطور که مشاهده میکنید، مجموعه این مهارتها کاملا متفاوت است. رایجترین خطر در ارتقای کارمندان ارشد به مدیران این است که روابط آنان با زیردستان، ازجمله وظیفه حیاتی توسعه و نظارت ممکن است رو به وخامت بگذارد.
بسیاری از مدیران حتی با اینکه از اهمیت توسعه پرسنل خود در بخش مربوطه آگاهند، اما متوجه میشوند مهارتهای لازم برای اجرای موثر آن را ندارند. در نتیجه، ترجیح میدهند خود را به زحمت نیندازند. اکثر این مدیران میگویند زمان کافی برای آموزش و توسعه تیم خود ندارند. آنها بیش از حد بر نتایج متمرکز میشوند و عادت میکنند از طریق پیگیریهای شخصی این نتایج، به موفقیت برسند و در نتیجه از بزرگترین منبع قدرت بالقوه خود، یعنی توسعه عملکرد کارمندان و تیم غافل میشوند. متاسفانه این سناریویی متداول است و به همین دلیل عملکرد تیمهای کاری بعد از مدتی تنزل میکند. حداقل 80درصد افرادی که به عنوان مدیر ارتقا مییابند، بعد از 18 ماه با شکست مواجه میشوند.
البته انتخاب هوشمندانه کارمندان مستعد برای پست های مدیریتی و آماده نمودن آنها از طریق آموزش، افزایش تدریجی مسئولیت ها، اختیارات و کنترل و پایش دائمی نتایج حاصل از افزایش اختیارات، از راه کارهائی است که می تواند در این زمینه مفید فایده واقع گردد که متاسفانه بدلایل گوناگون سازمانی، ساختاری و ضعف مدیریت منابع سازمان و عدم وجود دیدگاه های سازمان یافته و استراتژیک جهت توسعه در مدیران ارشد سازمان، مورد توجه و استفاده قرار نمی گیرند.
علی ایحال با اشاره به موارد گفته شده از نظر برخی از کارشناسان؛ کارمندان ارتقا یافته نمی توانند مدیران خوبی برای سیستم اداری باشند چراکه با نگاه کارمندی هدایت بخشی از افراد زیر مجموعه کار بسیار سخت و گاهی منجر به سوزاندن برخی افراد مستعد در سیستم های اداری نیز می شوند. با معضل کارمندان ارتقا یافته در سیستم های اداری کشور زیاد روبرو شده ایم اما اگر در ارتقا بجای سابقه صرف، رزومه و عملکرد شخص مدنظر قرارگیرد و یادگیری و رشد حرفه ای و استراتژیکی شخص لحاظ گردد بسیار مفید خواهد بود. جانشین پروری و رشد از درون،از ملزومات یک سازمان پیشروست اما نباید اجازه داد بجای سابقه رشد فرد ،سابقه رسوب فردی در شغل،معیار ارتقا قرار گیرد.
در یک کلام ؛ کارمندان ارتقا یافته مدیرانی می شوند که فکر می کنند به راحتی می شود نیروی انسانی را اخراج کرد و به راحتی برای ایشان جایگزین از روزنامه های کثیرالانتشار پیدا می کنند، مدیرانی می شوند که هنوز آموزش کافی بدست آوردن هزینه های از دست دادن نیروهای مستعد سیستم را نمی توانند حساب کنند ، مدیرانی می شوند که دست آخر هرگز نمیفهمند و نمیدانند که اینان باعث از بین رفتن سرمایه های انسانی می شوند و به قولی نمی دانند که آدم ها سازمان ها را ترک نمی کنند بلکه این نیروهای با غیرت و درست مدیران را ترک می کنند تا مدیرانی که قدردان زحمات آنان نیستند را ترک کنند و به دنبال جریان همفکر خود بروند.